قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
عجب از چشم تو دارم كه شبانش تا روز خواب ميگيرد و شهرى ز غمت بيدارند...

سعدى
 
چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم...
ناگهان دل داد زد : دیوانه من می بینمش !
شهریار
***
گر بیایی دهمت جان
گر بروی کشدم غم
من که بایست بمیرم ....
چه بیایی چه نیای....
سعدی


×ترکیب شد×
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
بگو یارم کجاست تا خاک پایش را سرمه چشمانم کنم
 
گفتيم كه عقل از همه كارى به در آيد
بيچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد

سعدى:RedHeart
 
خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

مولانا
 
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
...

سعدی
 
آنکه از عشق تو آسود پریشان شد و رفت
آنکه از دست تو فرسود گریزان شد و رفت

آنکه شهری به تماشای رخش مات شدند
عاقبت مهره ی بازنده ی میدان شد و رفت

آنکه هیچ از غم و اندوه نبودش خبری
از غم هجر تو محتاج طبیبان شد و رفت..

بذارید کامل بشه کلشو میذارم
 
ماه من غصه چرا؟
تو مرا داری و من هر شب و روز
آرزویم همه خوشبختی توست



ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است

قیصر امین پور.
 
چه قدر مولانا اینجا توهین آمیز حرف زده : o_O@-)
خرده کاری های علم هندسه
یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش
ره به هفت آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخر است ( آخر = طویله ):|
که عماد بود گاو و اشتر است
بهر استبقای حیوان چند روز
نام آن کردند این گیجان رموز ~X(
 
دل من خواست که یک بار دگر برگردی
دیگر از جانب من نیست ولی اصراری
همه گفتند که تو خنده کنان می رفتی
خسته ام از تو و این ماضی استمراری
 
در این درگَه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه شود نا گَه
مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگَه
 
از دست‌های گرمِ تو
کودکانِ توأمانِ آغوشِ خویش
سخن‌ها می‌توانم گفت
غم نان اگر بگذارد...
"احمد شاملو"
 
Back
بالا