من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی؟
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی؟
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
بر خلق الله نیز واجبتر است
که در نخستین شبقبر
نخستین سؤالشان از ملائک این باشد:
چهبود آن آهعمیق
که حتی در مهمانیهایشلوغ
دست از گریبان ما نمیکشید؟!