• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

رابطه نجوم با ادبیات

  • شروع کننده موضوع
  • #1

mira

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
983
امتیاز
284
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپیاد نجوم
دانشگاه
دانشگاه تحصیلات تکمیلی در ع
رشته دانشگاه
فیزیک
آسمان همواره منتظر پاسخ هایی از طرف زمینیان بوده. از دیرباز مردم جهان با نگاه به آسمان و اجرام آن سوالاتی برای خود طرح می کردند و عقاید و خرافاتی هم در رابطه با آن داشتند. به طوری که در ادبیات خود آسمان مظهر تجلی عشق و رحمت است؛ همچنین نماد بسیاری از کلمات و مضامین بوده و هست.
تاثیر بر ادبیّه ها(مضامین و نمادها):
بشر خاکی همانطور که به باقی علوم پرداخته برای هویدا کردن احساساتش و لذت بردن از آنها به دنبال ادبیات و مخصوصا شاعری و داستانسرایی بوده است. در سرتاسر دنیا در تمدن ها ی کهن شاعران برای و نویسندگان برای جذاب تر نمودن نوشته هایشان از نمادها استفاده می کردند؛ همچنین است استعاره ها و تشبیهات. یکی از منابع غنی آن ها اجرام آسمانی بوده است؛ حتی در ادبیه عرفانی در ایران نیز ازین تشبیهات بسیار است؛ برای مثال حافظ در یکی از ابیاتش با مطلع :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا * به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را​
می سراید:
غزل گفتی در سفتی، بیا خوشتر بخوان حافظ * که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
که عقد ثریا همان خوشه پروین یا m45 می باشد.(برای توضیح بیشتر ر.ک. حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، جلد اول)
همچنین برای مدح خدا(یان) و بزرگان یا نشان دادن قدرت و عظمت خدا و یا حتی موجودان از این مضامین سود می جسته اند؛ برای مثال فردوسی می سراید:
به نام خداوند گردون سپهر * فروزنده ماه و ناهید و مهر​
و نمونه های دیگر.
افسانه ها
در میان تمدن های مختلف افسانه ها وخرافات بسیار عادی بوده است. این تمدن ها عمدتا در مورد صور فلکی یا اتفاقاتی از جمله خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی مطرح می شده اند. در این میان ایرانیان و رومیان باستان پیشتاز باقی ملل بوده اند؛ البته شرایط جغرافیایی و آداب و رسوم ملل نیز دراین رابطه بسیار مهم بوده اند. برای مثال در شرق آسیا و هند که خورشید گرفتگی بسیار اتفاق می افتد، مردم عقیده داشتند (و دارند) که هیولایی (یاهو) خورشید را می بلعد و مردم باید با فریاد و سر و صدا آن را ترسانده، فراری دهند تا خورشید آزاد شود. ویا در مصر مردم عقیده داشتند که خدایان به علت گناهان آن ها نور خورشید را از آن ها مضایغه می کنند؛ و باید فرعون زمان به عنوان خدای خدایان در بام قصر راه می رفت تا خورشید به حالت اول بازگردد!
در میان ایران و روم باستان افسانه ها بیشتر در مورد صور فلکی بوده اند. از میان کتب پارسی این افسانه ها می توان به کتاب صور فلکی (فکر کنم اثر عبدالرحمن صوفی رازیست) را می توان نام برد؛ این کتاب که الان جزو کتب علمی محسوب می شود پس از هزار و دویست سال تجدید چاپ شده؛ و صفحات اصلی کتاب هم اسکن شده و درون آن می باشد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

mira

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
983
امتیاز
284
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپیاد نجوم
دانشگاه
دانشگاه تحصیلات تکمیلی در ع
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

هیچکس نظری نداره؟ لطف کنین انتقادی، پیشنهادی؟ من آدم انتقادپذیری هستم.
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,292
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

مبحث جالبیه.منم یک بیت دارم ولی خیلی به نجو مربوط نیست .فقط اسم سیارات رو داره توش:

شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام پیدا، نه زهره،نه تیر
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

mira

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
983
امتیاز
284
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپیاد نجوم
دانشگاه
دانشگاه تحصیلات تکمیلی در ع
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

به نقل از MOTAHARE-G :
مبحث جالبیه.منم یک بیت دارم ولی خیلی به نجو مربوط نیست .فقط اسم سیارات رو داره توش:

شبی چون شبه روی شسته به قیر نه بهرام پیدا، نه زهره،نه تیر
بله مبحث جالبیه ولی کاش بچه ها هم توش فعالیت می کردند.
البته اشعار نجومی که کم نیست؛ حتی چندین فرهنگ و کتاب هم در این باره نوشته شده است.
+ یه +
 

desiree

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
61
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

میان موج میرقصید در اب
به رقص مرگ اختر های انبوه
این نشون دهنده اعتقادشون به اینکه هرکس بعد از مرگ یه ستاره داره بوده (و شاید اینکه سرنوشت هرکس معلومه)
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,292
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

سلام miraی عزیز.من چند تا شعر جالب از حافظ عزیز پیدا کردم برات می ذارم:

ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم چنان نگریست که ناهید دید و مه دانست
بلند مرتبه شاهی که نه رواق سپهر نمونه ای ز خم طاق بارگه دانست.
***
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار در گردشند بر حسب اختیار دوست.
***
بگیر طره ی چهره ای و قصه مخوان که سعد و نحس به تدیر زهره و زحل است
***
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

البته چند تا دیگه هم دارم که اون ها واقعا با نجوم رابطه دارند،ولی بعداً می ذارمشون.من راجع به این موضوع با دبیرمونم صحبت کردم.گفتن که قصاید خاقانی پره از اصطلاحات و موضوعات نجومی که البته قبل از خوندن اون ها یه جورایی باید بر نجوم(نجوم اون دوره)واقف باشی.فکر کنم خیلی به دردت بخوره.بازم برات شعر می ذارم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

mira

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
983
امتیاز
284
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپیاد نجوم
دانشگاه
دانشگاه تحصیلات تکمیلی در ع
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

به نقل از MOTAHARE-G :
سلام miraی عزیز.من چند تا شعر جالب از حافظ عزیز پیدا کردم برات می ذارم:

ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم چنان نگریست که ناهید دید و مه دانست
بلند مرتبه شاهی که نه رواق سپهر نمونه ای ز خم طاق بارگه دانست.
***
سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار در گردشند بر حسب اختیار دوست.
***
بگیر طره ی چهره ای و قصه مخوان که سعد و نحس به تدیر زهره و زحل است
***
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

البته چند تا دیگه هم دارم که اون ها واقعا با نجوم رابطه دارند،ولی بعداً می ذارمشون.من راجع به این موضوع با دبیرمونم صحبت کردم.گفتن که قصاید خاقانی پره از اصطلاحات و موضوعات نجومی که البته قبل از خوندن اون ها یه جورایی باید بر نجوم(نجوم اون دوره)واقف باشی.فکر کنم خیلی به دردت بخوره.بازم برات شعر می ذارم.
خیلی سپاس گزارم + +
یه مورد از اشعار خاقانی همین بیت:
به نام خداوند گردون سپهر * فروزنده ی ماه و ناهید و مهر
است که در محافل نجومی خیلی استفاده می شه.
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,292
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : رابطه نجوم با ادبیات

چند تا دیگه:

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت غلام حافظ خوش لهجه ی خوش آوازم.
***
خورده ام تیر فلک باده بده تا سر مست عقده در بند کمر ترکش جوزا فکنم.
***
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند می خورم.
***
فلک یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
 
بالا