زندگی :
در اول فروردین سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران در خانوادهای مذهبی متولد شد . درسهای ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند . سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر ، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد . وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد .
تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهایش میتوانیم تاثیر از سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را نگاه کنیم او حتی یکی از شعرهایش را تقدیم به سهراب سپهری کرده بود دوستی او با سیدحسن حسینی و قیصر امینپور زبانزد است ، سیدحسن حسینی بعد از مرگ سلمان یکی از بهترین آثار ادبیش یعنی کتاب "بیدل، سپهری و سبک هندی" را تقدیم به او کرد و قیصر امین پور هم کلیات او را منتشر کرد .
او در نهم آبان ۱۳۶۵ هنگام عزیمت به لنگرود در یک سانحهٔ رانندگی ، درگذشت .
ویژگیهای شعر او :
خواننده شعرهای سلمان هراتی ، در وهله نخست بیش از هر چیز با ایدئولوژی شاعر مواجه می شود . بیشتر اشعار سلمان ، مستقیم یا غیر مستقیم به بازگویی جهان بینی ، اعتقادات و برداشتهای اجتماعی و سیاسی او می پردازد . سلمان هراتی شعر را برای ادای تعهد اجتماعی و حتی گاه سیاسی خود می داند . آنجا که سلمان از وطن می گوید ، منظورش ایران معاصر است و در وصف آن ، نه به تاریخ سرک می کشد و نه مختصات فرهنگ ملی را برجسته می کند ، بلکه از ایرانی سخن می گوید که نام خیابان هایش را شهیدان برگزیده اند، بهشت زهرایی دارد که آبروی زمین است ، میزبان حضرت امام رحمه الله بوده و به واسطه جنگ ، چندین تابستان است که در خون و آفتاب می رقصد .
زبان شعر سلمان :
زبان شعر سلمان هراتی ، زبان شعر انقلاب است . او را می توان از تأثیرگذارترین شاعران در حوزه زبان این دوره دانست . کمتر خواننده ای است که در ارتباط برقرار کردن با شعر سلمان به مشکل بیفتد . در شعر او ، کلمات طوری در کنار هم چیده شده اند که هیچ کدامشان برای بقیه غریب نیست . سلمان در شعرهای نو خود ثابت کرده که توانایی بهره گیری از عامیانهترین لغات را دارد . البته ۲۷ سال سن و ۱۰ سال شاعری ، زمان اندکی برای هراتی بود تا زبان شعر خود را بارور کند و شعرهای جدید بیافریند .
آثار سلمان :
سلمان هراتی ، فرصت زیادی برای شعر سرودن نداشت و آثار فراوانی از نظر کمی از خود به جا نگذاشت . البته او در همین عمر کوتاه ۲۷ ساله اش ، آثار ارزشمندی به وجود آورد که هر کدام ، جایگاه ویژه ای در ادبیات معاصر به خود اختصاص داده اند . دو مجموعه از آسمان سبز چاپ شده در سال ۱۳۶۴ و دری به خانه خورشید چاپ شده در سال ۱۳۶۷، کتابهای موفقی است که دربردارنده شعرهای ویژه بزرگسالان سلمان است . همچنین او کتابی به نام از این ستاره تا آن ستاره در حوزه شعر نوجوان از خود به یادگار گذاشته است .
شاعر شعر جنگ :
زنده یاد سلمان هراتی ، جزو پانزده شاعر برگزیده بیست سال شعر جنگ است که در سال ۱۳۷۹ معرفی شد . او یکی از شاعران برجسته و توانا در عرصه انقلاب و شعر جنگ است که خیلی زود انقلاب را درک و آن را در اشعارش منعکس کرد . شعر سلمان ، سرشار از عشق ، ایمان و خلوص است که ارزشهای بی بدیل هویت انسانی را نشان می دهد . در شعر او جنگ عنصری ضدبشری و ویران کننده نیست ، بلکه زیبا و واجب است و رنگ دفاع مقدس به خود می گیرد :
وقتی که از هوای گرفته بودن
به سمت جبهه می آیی
تمام تو در معیت آفتاب است
زیر کسای متبرک توحید
بصیرت اجتماعی :
زنده یاد هراتی ، شاعری متعهد است که این تعهد را در بیشتر شعرهایش می توان دید . او آگاهی و بصیرت اجتماعی را در شعرهایش به مخاطبانش می آموزد ، توطئه دشمنان را یادآوری میکند و به خواننده هشدار می دهد . سلمان در عین حال از لحظههای خلوت شاعرانه به هیچ وجه نمی گذرد و آن را به همه این هیاهوها و جنجالها ترجیح می دهد و چنین زیبا می سراید :
دیگران را بگذار !
دل به آفتاب بسپار
نگاه کن چگونه هر بامداد
صبور و سربلند
از شانههای خاکستری صبح بالا می آید
دیگران را بگذار !
نگاه معنوی :
پیوند مسائل اجتماعی با دنیای انتزاعی ، نقطه عطفی در شعر متعهد بعد از انقلاب است . نگاه معنوی به موضوعات اجتماعی ، در شعر سلمان هراتی به اوج خود می رسد . این نوع نگاه ، شعر سلمان را سرشار از امید و بشارت کرده است . او در شعرهایش به مردم آینده ای درخشان را نوید می دهد . این بشارت و امید از سرچشمه باوری است که سلمان به انقلاب اسلامی دارد . از این رو چنین می سراید :
دیروز اگر سوخت ای دوست غم برگ و بار من و تو
امروز می آید از باغ بوی بهار من و تو
دیروز درغربت باغ من بودم و یک چمن داغ
امروز خورشید در دشت آیینه دار من و تو
شعر اعتراض و هشدار :
پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی ، رفته رفته ناکامیها و نامرادیها که معلول عواملی چون از یاد رفتن برخی از ارزشها بود، نمایان شد . شعر اعتراض سلمان ، زورگویان و زراندوزانی را مورد خطاب قرار می دهد که بدون توجه به مفاهیم و ارزشهای انقلاب ، در پی منافع خویش هستند .
چرا سهم عبداللّه
جریب جریب زحمت است و حسرت
و سهم ناصرخان
هکتار محصول است و استراحت ؟ ...
ما در مقابل آمریکا ایستاده ایم
اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می رود
عبدالله با داس
هر شب چند خوک سر مزرعه می کشد
اما وقتی ارباب می آید، مجبور است تعظیم کند
چرا عبدالله مجبور است به این خوک تعظیم کند؟ ...
غرب ستیزی :
زنده یاد سلمان هراتی ، شاعر سادگی ها ، زیباییها و طبیعت است . اساسا نگاه سلمان به دنیای امروز ، نگاهی است آمیخته با نکوهش مدرنیته و غرب گرایی و ستایش انسانیتی که در بیشتر موارد ، بر پایه باورهای دینی استوار است . از این رو می سراید :
وقتی یک جرعه آب صلواتی
عطش را می خشکاند
دیگر به من چه که کوکا ، خوشمزه تر از پپسی است
و به تحقیر می گوید :
اگرچه هوای جهان توفانی است
سازمان هواشناسی
همیشه گزارش معتدل به دنیا می دهد
و خواب خوشی را
برای شنوندگان
آرزو می کند توجه به روستا :
زنده یاد سلمان هراتی ، فرزند روستاست و فقر و رنج را با تمام وجود حس و با آن زندگی کرده است . از این رو ، بهتر از هر کس می تواند چهره درد و رنجی را که بر روستاییان فقیر این مرز و بوم رفته ، ترسیم کند . بر این اساس است که هرگاه به شرح چنین چهره ای می پردازد ، شعرش سراسر بغض و اندوه میشود و حتی دیگر آن نوید و بشارتی که در دیگر شعرهای اجتماعی وی می بینیم به چشم نمی آید .
بالش من سنگین بود از اشکهای من
با گوشه زمخت لحافم
اشک هایم را می ستردم
بر دامن مادرم اگر گندم می پاشیدم
سبز می شد ...
آثار چاپ شده :
از آسمان سبز (مجوعه شعر_1365).
دری به خانهٔ خورشید (مجوعه شعر_1368).
از این ستاره تا آن ستاره (شعر برای کودکان_1367).
و شعر ... :
پیش از تو :
پیش ازتو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرئت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ زهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود درعمیق زمین شانهٔ بهار بی تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگر چه صاف ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سر وا شدن نداشت
"تمنا:
با زمــــزمه ی بهار بیـــــــــــدارم کن از جراٰت آبشــــــار سرشارم کن
در عذلت بی عشق دلم می سوزد ای با خبر از عشق خبر دارم کن"
"ترانه:
نه دارم مـــهربانی های هابیـــل نه بغض و بخل بی پایان قابیل
تمام حاصلم مشتی ترانه است مفاعیـــلٌ مفاعیـــلٌ مفاعیــــل"
"کسوف دل:
سجاده ام کجاست؟
می خواهم از همیشه ی این اضطراب بر خیزم
این دل گرفتگی مداوم شاید
تاثیر سایه ی من است
که این سان
گستاخ و سنگوار
بین خدا و دلم ایستاده
سجاده ام کجاست؟"