سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

[pegah.nodet]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

خودتون لِه می‌شیدا. " شما می‌شینین؛ ملّت روتون می‌شینن " همون شنبه بیاین خب

اصلا ی بخش عظیمی از لذت مدرسه تو همین بخشاشه!

مشکل از کلاسای منه هم شنبه هم یکشنبه.. غیبتمم درشرف پر شدنه
خیلی ستمه بخاطر کارگاه حذفم کنن!
فیلم بگیرین حداقل بعدااونو ببینیم

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]


نه؛ سیریس‌لی؛ جداً می‌شینن روتون آ :‌)) اگه نشینن مجبورن روی یه دسته‌ی صندلی تعادل و وزن‌شون رو حفظ کنن :‌)) چیزی ازتون باقی نمی‌مونه اگه یک‌شنبه بیاین؛ جدّی می‌گم

× فیلما رو به‌تون نمی‌دن فکر کنم. من شخصاً فیلمِ اجرای پارسال‌مون رو ندیده‌م هنوز؛ با تشکر از فرهنگیِ عزیز.

 

[Sahar.Z]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

نه؛ سیریس‌لی؛ جداً می‌شینن روتون آ :‌)) اگه نشینن مجبورن روی یه دسته‌ی صندلی تعادل و وزن‌شون رو حفظ کنن :‌)) چیزی ازتون باقی نمی‌مونه اگه یک‌شنبه بیاین؛ جدّی می‌گم

× فیلما رو به‌تون نمی‌دن فکر کنم. من شخصاً فیلمِ اجرای پارسال‌مون رو ندیده‌م هنوز؛ با تشکر از فرهنگیِ عزیز.

قطعاً به بچه‌ها نمی‌دن. تو مد هم بخوای ببینی از 20 جا باید امضا بگیری و تعهد بدی.

لازم به ذکره نیمی از صندلی ـای آمفی غیرقابل استفاده هستن بنابراین یه فکری به حال خودتون بکنین دیگه میدونین جلو هم مال وی آی پی ـه.

 

[pegah.nodet]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

آقا ما پارسال ده نفری رو 3تا صندلی خودمونو جا داده بودیم نوبتی جاها میچرخید! اگه قرار بود ب ازای هرنفر ی صندلی باشه ک اصلا خوش نمیگذشت!

من واقعا دلم میخواد بیام.اگ شد بپیچونیم ک عالیه
وگرنه هم تو خماریش میمونیم

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

جا داره در این لحظات ملکوتی یه نکته‌ای رو درمورد کلیت کارگاه‌مون ذکر کنم. ببینید ما کلاً پایه‌ای هستیم که به مفهوم بیشتر از هرچیز دیگه‌ای توجه میکنیم؛ در واقع از همون اول به این نتیجه رسیدیم که کارگاه مفهومی داشتن رو به کارگاه خوشگل داشتن ترجیح میدیم! بنابراین توقع نداشته باشید هی چیزای خوشگل و اینا ببینید و سعی کنید به مفهوم کارهامون بیشتر توجه کنید؛ باتشکر. :د

لازم به ذکره نیمی از صندلی ـای آمفی غیرقابل استفاده هستن بنابراین یه فکری به حال خودتون بکنین دیگه میدونین جلو هم مال وی آی پی ـه.

فقط سه تا صندلی کاملاً «غیرقابل استفاده»ست، رو بقیه‌ش میشه نشست به هر زور و زحمتی که هست. :د

 

[م.ز]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

یکی دست ریحانه رو بگیره ببره الان همه چی رو لو میده.
هیچی نگو شهبازی. هیچی هیچی.

 

[farnoosh hashemi]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

ریحانه ریحانه 17 ساعت فقط مونده طاقت بیار!!!

آقا ما پارسال ده نفری رو 3تا صندلی خودمونو جا داده بودیم نوبتی جاها میچرخید! اگه قرار بود ب ازای هرنفر ی صندلی باشه ک اصلا خوش نمیگذشت!

من واقعا دلم میخواد بیام.اگ شد بپیچونیم ک عالیه
وگرنه هم تو خماریش میمونیم

بله این نیز حرفیه.ولی امسال از پارسال هم بدتر خواهد بود!!!جمعیت بیشتره...!فکر کنم مجبور بشم افرادی رو آویزون کنیم
اگه بتونی بیای که خیلی خوب میشه

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

آقا این که گفتم واقعاً واقعاً لازم بود، وگرنه مطمئن باشید خودم هم ترجیح میدادم نگم
دوستان فارغ‌التحصیل، میتونید دعوتنامه‌مون رو از وبلاگ کارگاه ببینید.

 

[khormaloooooo]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

آقا این که گفتم واقعاً واقعاً لازم بود، وگرنه مطمئن باشید خودم هم ترجیح میدادم نگم
دوستان فارغ‌التحصیل، میتونید دعوتنامه‌مون رو از وبلاگ کارگاه ببینید.

واااای عالی بود دعوت نامه تون! من از همین قسمت به عمق مفهومی بودن کارگاتون پی بردم! واقعا خوب بود! کلی منتظرم و ذوق و شوق دارم فردا بشه!

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

بیایید درآغوش بگیرم‌تون قبلِ کارگاه روحیه‌تون عوض شه. :‌)) >>>:-درآغوش‌گرفتن<<<

 

[h.f]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

قبل از مردن از خستگی باید ذوق و شوق خودم رو ابراز میکردم

 

[farnoosh hashemi]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

فوق العاده...!
با تشکر بسیار بسیار فراوان از ریحانه ی عزیز.واقعا دستت درد نکنه
و همچنان باتشکر از تمامی دوستان که کارهاشون عالی بود...از قبیل سحر ،مهشید ،جلاد لاغر...!!!

*سرود ملیمون.سرود ملیمون

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

خسته نباشید دوستان ؛؛؛) >><<
سرودملی‌تون رو هم می‌پسندم شخصاً. ؛؛؛؛)

 

[Zr74]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

بچه ها خسته نباشید همتون! من الان ذوق خودمو اعلام می‌کنم نظرمُ میذارم بعدا میگم. >>>
از سرود ملی‌تون هم خیلی راضیم!

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

بعد یه چیزی :‌)) خیلی شوخیِ کثیفی بود که گفتین تا پنج ه برنامه. :‌)) من با وحشتِ خشمِ والدین رسیدم خونه خب. :‌))

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

بعد یه چیزی :‌)) خیلی شوخیِ کثیفی بود که گفتین تا پنج ه برنامه. :‌)) من با وحشتِ خشمِ والدین رسیدم خونه خب. :‌))

من گفتم بیشتره که ولی حق دارین، من شرمنده‌م :د اتفاقای پیش‌بینی نشده خیلی افتاد برامون. حالا ایشالا فردا میام ایرادای کارمون رو اعتراف میکنم همینجا :د

 

[Sahar.Z]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

بعد یه چیزی :‌)) خیلی شوخیِ کثیفی بود که گفتین تا پنج ه برنامه. :‌)) من با وحشتِ خشمِ والدین رسیدم خونه خب. :‌))

کی گفته بود؟ دلش خوش بوده.

بچه ها خوهش میکنم انتقادا رو بذارین فردا که برنامه ها لو نره.

 

[salam123]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

خسته نباشید خیلی خوب بود :)
مخصوصا کارگاهتون از لحاظ موسیقی، خیلی خیلی خوب بود
{برای بی‌مزه نشدن برای اول دوما سانسور شد!}

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

لو ندین آقا برنامه‌ها رو :‌)) گناه دارن بندگان خدا :‌)) از همین تریبون از اوّل‌ها و دوّم‌ها می‌خوام جهتِ اسپویل نشدنِ برنامه براشون، نخونن این تاپیکُ تا فردا. :‌))

× همین شهبازی گفته‌بود تا پنج ه " دل‌خوش هستن؛ خوش‌حال هستن

 

[pegah.nodet]

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان ۱]

خب، همگی خیلی خیلی خسته نباشین!
یه عالمه احساس غرور و افتخار و چیزای دیگه!
درسته کلاسامو پیچوندمو غیبتامم پر شد ولی جدا ارزششو داشت!

همینکه من الان صدام چند درجه کلفت شده بخاطر جیغایی ک واسه ابراز هیجانم درحین برنامه زدم، کیفیت کارتونو نشون میده!
دوس داشتم راجع ب بعضی بخشا نظر بدم ک میذاریم فردا

×آخرین حلقه ای ک زده بودیم با دوستام، کارگاه پارسال بود
چقد خوبه ک این مناسبتا هست...این دلخوشیا هست..
امشب من برگشتم به 4سال قبل. کارگاه هنر88 سرود ملیون لبریز ینی وقتی آهنگمون پخش شد جدا حس میکردم دارم متلاشی میشم!
خودمونو میدیدم درحال بدوبدو واسه کارگاه از6ماه جلوتر،خودمونو میدیدم درحال رای گیریها، خودمونو میدیدم درحال اجرای وطنم و پیک سحری با اون لباسا دوستامو میدیدم درحال اجرای تئاترشون، خودمونو میدیدم که ریخته بودیم رو سن و واسه اولین بار لبریزو با جیغ و ی دنیا حسی ک هیچوقت فراموشش نمیکنم میخوندیم، خودمونو میدیدم...
خیلی خوب بود...
طوری ک آمادگی کَنده شدن ازاون خاطرات و برگشتن ب دنیای واقعیو باز فردا دانشگاهو سروکله زدن بابچه هایی ک وقتی امروز باذوق بهشون میگفتم میرم مدرسه، میگفتن تو چقد علافیو ما اسم مدرسمون یادمون نیستو...ندارم. اصلا آمادگی ندارم.

خیلی قدر بدونید!
×شبیه پستای حرف بزن شد!