درود.
من مدتیه احساس میکنم هر اتفاق تلخی که میافته انگشت اتهام به سرعت میره سمت ژن ایرانی، ایرانی جماعت، ذات ایرانی و عبارات کلیشهای از این دست.
یه نفرت شدید از ملیت، فرهنگ، تاریخ، عقاید، ارزشها و حتی هنرمون به وجود اومده.
من احساس میکنم این ماجرا از مرز واقعبینی گذشته و با تقریب نسبتا خوبی میشه گفت شده غر زدن.(شاید حتی خودزنی)
به عنوان یک جامعه فرهیخته و نخبگانی، مایلم نظر شما رو بدونم.
۱. بنظرتون به رفع مشکل کمکی میکنه؟
۲. روی افزایش سطح رضایت از زندگی تاثیر داره؟ و اگه داره تاثیرش مثبته یا منفی؟
۳. نهادهای حکومتی رو هدف میگیره یا هموطن خودمون رو؟
۴. بنظرتون به عدهای خاص سود یا ضرر میرسونه؟
۵. پرسشی که شاید باید ابتدا میپرسیدم، اصلا آیا با بنده توافق نظر دارید که چنین اتفاقی در جامعه افتاده؟ چه بسا حساسیت من بیجا باشه.
واقعیت به نظر من ، ملت ایران در حال حاظر بهطور میانگین از لحاظ فرهنگی ، اخلاقی و آگاهی داشتن خیلی خیلی از جوامع دیگه عقبه ، قطعا این اتفاق باعث میشه قشر خاصی ، از بقیه مردم ناراضی باشن که همین باعث میشه انقدر از ملت ایران بیزار باشن (که %90 هم نسل جوان هستند) خب این اختلاف فرهنگی قطعا به دلیل جهش سریع تبادل اطلاعات اتفاق افتاده ، نمیشه انکار کرد اکثر مردم ایران بی فرهنگن ولی توهم با فرهنگ بودن دارن ، همین جامعه حال حاظر ایران هم باعث میشه بقیه وجودیت ها و فرهنگ ایرانی هم زیر سایه قرار بگیره چون همین مردم اون رو انتقال میدن ، در مورد سوال هاتون صرف غر زدن به حل مشکل کمکی نمیکنه و شاید باعث بشه دودستگی هم ایجاد بشه ، ولی به نظرم خود این جو نارضایتی به طور مستقیم روی رضایت از زندگی برای کسی که زیر یک فرهنگ متعفن زندگی می کنه واقعا ناخوشآینده ولی اگر این مخالفت ها باشه برای صرفا خود اون شخص مضره (این جمله من فقط در مورد فرهنگ ایران کاربرد داره که به دلایل زیادی خودش رو کامل و غیر قابل تغییر معرفی میکنه و اون رو با یکسری هنجار هایی مثل احترام به *بزرگتر* و غیرت تقویت میکنه)
قطعا این پدیده مردم رو به جای مقصر اصلی یعنی حکومت هدف میگیره ولی خب همین عقب افتادگی ایران هم معلومه تقصیر کیه ، اصلش به مردم ضرر میزنه به جای مقصر و این واقعا تاسف برانگیزه.
مشکل که همه جا هست بحث دقیقا دیدگاه ما نسبت به اون مشکل و دغدغه ای هست که پیش میاد، الان به سمتی داریم میریم که در خود داخل کشور بین هویت ملی و مذهبی فاصله افتاده در حال که خوب ایرانی بودن هر دوی اینها با یکدیگره وگرنه من مشکلی در خود فرهنگ نمی بینم بله فرهنگ ما صادراتی نیست مثل فرهنگ چین و فرهنگ قدیم ژاپن یا فرهنگ و سبک زندگی اسکاتلندی ها یا وایکینگ ها ولی خوب فرهنگ آمریکایی و تمدن هایی که اونقدر قدیمی نیستند تا هنجار های عمیق تری و ریشه دار تری درونشون به وجود بیاد بیشتر امکان صادر شدن دارند من تصور میکنم ما مقبولیتمون و پیش خودمون از دست دادیم ایرانم اینجوری نیست فقط، تقریبا کل مردم دنیا تحت تاثیر خرید کالای بیشتر استاندارد های زیباییشون تغییر کرده و جوان ها و نوجوان ها چه در ایران چه خارج این مرز ها از ظاهر خودشون راضی نیستند و عقاید و ارزش ها رو رسانه براشون تعیین میکنه که اگر همجنسگرایی خوبه پس همه باید قبولش کنند تحت تاثیر هر سیاستی که توسط دولت ها وجود داره کلا قدرت تفکر رو سلب کردند آزادی اندیشه رو گرفتن شاید اینجوری بگیم که نه من دارم تصمیم میگیرم نه به نظرم حرف قابل اتکایی نیست وقتی تو به این فکر میکنی که حرف من در سوشیال مدیا چه واکنشی در بر خواهد داشت یعنی چارچوب بذار برای خودت آنجور که مردم میخواهند حتی چارچوب هایی که از نظر خودتم منطقی نباشند یه مستند خیلی خوبی داره نتفیلیکس به اسم The Social Dilemma یا معمای اجتماعی خیلی مستند قشنگیه وقتشو داشتید بببینید نشون میده که ما چطور بازیچه رسانه ایم حرف من اینه که نه ایران کل دنیا درگیر بحران هویتی هستند درگیر خلا اخلاقیات هستند که این خلا اخلاقیات هم با عرفان های کاذب نوین امروزی مثل عرفان های حلقه و نمیدونم قانون جذب و فرکانس و ارتعاش و این ها داره پر میشه که آخر همشونم باز هیپی گری است.
برای همین میگم که اگه ما جفت هویت هامون و بپذیریم حداقل کل کشور به سمتی میره که وضع موجود اصلاح بشه به شرطی که اون همبستگی پیش بیاد و ما خودمون و بپذیریم اونجا جاییه که حرکت میکنیم به سمت آبادانی وگرنه تاریخ ما خیلی غنیه و هیچ تمدنی هم در زمینه شعر و هنر و ادب نمیتونه حتی نزدیک مشاهیر ایرانی بشه و این به قول شما غر زدن فقط باعث درجا زدن و این نفرت شدیدی هم که میگی تحت تاثیر همین نپذیرفتن و باور نداشتن به خودمونه.
ببخشید خیلی حرف زدیم.
در اینکه در کشور هایی مثل ایران هرگونه جنایتی بیشتر رواج داره تردیدی نیست. حتی وقوع جرایمی که از سر نیاز نیست هم کاملا با وضع موجود اقتصادی و اجتماعی منطبقه.وقتی فرد حداقل نیازهاش رو از محیط دریافت نمی کنه،طبیعیه که پایبندیش به ارزشهای اخلاقی اون جامعه هم ضعیف تره.
اما مسئله وقتی عجیبه که برخورد با اتفاقات اینچنینی به گونه ایه که انگار شدت وقوع چنین مسائلی در ایران به طرز خیلی معناداری بالاتره،یا حتی چنین وقایعی در چنین ابعادی مختص ایرانه. همونطور که نوشتید،به مسئله به گونه ای پرداخته میشه انگار ایرانیها "ذاتا" متجاوزن و چنین شدتی در خشونت در دنیا به مراتب کمتره.اما خب،اینطور نیست. مثال؟ دو پرونده تجاوز جنسی در فرانسه،که صدور حکم هردو در همین دو ماه اخیره رسانه ای شد:
مورد اول،دومینیک پلیکو، که گویا طی مدت ده سال،با بیهوش کردن زنش به همراه چند مرد دیگه به او تجاوز می کرده.به بیست سال حبس محکوم شد. مورد بعدی از جراح خوشنامی که مشخص شد طی یک بازه زمانی حدودا سی ساله،به چیزی حدود سیصد کودک تجاوز کرده. او هم محکومیت مشابهی دریافت کرد.
این دو مورد رو صرفا به دلیل متمایز بودن و تازه بودن انتخاب کردم،اگه مطبوعات معمولی اروپا رو بگردید تقریبا هفته ای نیست که خبری از یک تجاوز تازه و گاه به وحشیانه ترین شکل ممکن منتشر نشه. و اینها صرفا مسائل موردی و اینجا و آنجا نیست.میتونم مقاله ای از خبرنگاری رو نقل کنم که از پاریس به عنوان "پایتخت مردهای منحرف" یاد کرده. اینکه در خیابونهای یک پایتخت اروپایی ممکنه به طرزی خیلی معمول، مردی با ظاهری کاملا موجه و عادی به طرزی باهاتون صحبت کنه که مصداق تعرض جنسیه یا اینکه در یک پایتخت دیگه مجرمان به خشونت بی حد و حصر(و حتی نالازم؟) هنگام ارتکاب جرائم خردی مثل زورگیری مشهورن.
هدفم به هیچ عنوان توجیه اونچه در ایران در می گذره یا تقلیلش به یک امر معمول نیست. اما اینکه تکرر چنین اتفاقاتی رو مختص ایران بدونیم حقیقتا احمقانست. البته قابل درکه که شرایط موجود هرگونه شناختی از این اجتماع رو بدبینانه می کنه و حتی چندان انتظار شناخت منطقی هم نمیره.
جرم و جنایت کم و بیش همه جا وجود داره. اما استفاده از واژه هایی با اشاره به ایرانی بودن شخص بدلیل فرهنگ حاکم و طرز فکر افراده. آیا در تمام کشورهایی که جنایت اتفاق میفته کسی میاد بگه خوبش کردی حقش بود؟ کسی ماله میکشه؟ آیا هستند اجتماعی که انگشت اتهام به سمت قربانی بگیرند؟ آیا جنایت های سیستماتیک اتفاق میفته؟
آیا طرز فکر عصر حجری وجود داره؟ آیا در تمام جوامعی که تجاوز اتفاق میفته تمام مردهای جامعه ناخوداگاه خودبرتر بینن یا افراد این چنینی مریض روانی حساب میشن؟ حداقلش اینه که در جوامع ازاد واژه ی غیرت بی معنیه. وقتی در یک جامعه با فرهنگ خاص رشد میکنی قطعا یکسری الگو توی رفتارت داری که میتونه: فضولی تو زندگی اطرافیان با توجیه هایی شبیه نگرانی و مراقب بودن باشه، کنترل زندگی اطرافیان با توجیه هایی مشابه قبلی باشه، غیرتی شدن از سر دوست داشتن، حرف دراوردن برای دیگران و قضاوت با توجیه هایی مثل قهار بودن در شناختن افراد باشه.
برای خود من پیش اومده آقا ول کن نبوده هر چی ریجکتش میکردی، چون نمیفهمه نه یعنی نه! چون هر چی میگی نه فکر میکنه اینقدر کامله که تو یا باید قبول کنی یا اگر رد کنی حتما داری ناز میکنی! این طرز فکر تو جوامع دیگه سالم نیست! الگوی معمول نیست ولی توی ایران توجیه میشه. مسئله فراتر از خودکم بینیه ما واقعا جامعه ی بی اخلاقی داریم
جدای از این مسائل، جنبه های فرهنگی جالب هم داریم اما به شدت فاشیستیم و دوست داریم فرهنگمون رو فرو کنیم تو مخ همه و فکر میکنیم از همه بهتریم