- ارسالها
- 36
- امتیاز
- 1,104
- نام مرکز سمپاد
- ---
- شهر
- ---
- سال فارغ التحصیلی
- 1404
فکر میکنم خیلی مضحکه اگر «تقصیر» رو به گردن چهارتا «نر متجاوز» بندازیم که «آلت و هواس شیطانیشون» رو نمیتونن کنترل کنن.
بحث رو باید در نسبت ساختار فهمید. سرمایهداری -و خاصتر، فرم نئولیبرالش- روی یک توهم ایستاده که میل رو میشه آزاد کرد و «ابژه مطلوب» رو به سوژه داد مشروط به اینکه توان خریدشو داشته باشه. نتیجهٔ منطقی همچین رویکردی تقلیل میل جنسی مردونه به «مصرف» و تقلیل بدن زن به «کالا»ست. تجاوز رو من بیشتر یه «درز» میفهمم تا «انحراف». نتیجهٔ منطقی کالایی شدن میل، همچین اتفاقیه. ارتباط فقدان و ابژه پرکننده فقدان (فانتزی) ساختار رو ممکن میکنه و سوژه خودش رو در نسبت با ابژهای تعریف میکنه که «فکر میکنه» کاملش میکنه. جناب سرمایهداری استاد تولید همچین ابژههاییه. از بدن زن گرفته تا ماشین و پورن و تبلیغ و هزاران چیز دیگه. ما با این توهم روبهرو میشیم که ابژه در دسترسه اما چون ابژه همیشه ناکافیه (همواره و هنوز نه/کمتر از آن چیزی که باید) خشم بوجود میاد و خشونت جنسی ترجمهٔ این خشم ناشی از محقق نشدن فانتزیه. سوژه محصول ساختاره و باید یقهٔ ساختار رو گرفت تا سوژههای مفلوک رو.
بعدا نوشت: من باتوجه به دابل لایکی که الان گرفتم فکر کنم منظورمو درست نگفتم. مردانگی یعنی خشونت و تجاوز و غارت و انقیاد و.... اصلاً هم منظورم توهین/اغراق نیست. جایگاهی که نظم نمادین برای «مرد» تعریف میکنه همینه. من مرد رو در چارچوب تعاریف زیستی قبول ندارم و تجاوز رو هم صرفا «فیزیکی» نمیبینم. مردانگی حتی در عاشقانهترین مواقعم با «تسلط» و «مصادره کردن» معنادار میشه چونکه حامل فالوسه. حتی وقتی یه زن تجاوز میکنه، این تجاوز از جایگاه مردانگی رخ داده. همونطور که گفتم این بحث رو باید در نسبت ساختار دید.
بحث رو باید در نسبت ساختار فهمید. سرمایهداری -و خاصتر، فرم نئولیبرالش- روی یک توهم ایستاده که میل رو میشه آزاد کرد و «ابژه مطلوب» رو به سوژه داد مشروط به اینکه توان خریدشو داشته باشه. نتیجهٔ منطقی همچین رویکردی تقلیل میل جنسی مردونه به «مصرف» و تقلیل بدن زن به «کالا»ست. تجاوز رو من بیشتر یه «درز» میفهمم تا «انحراف». نتیجهٔ منطقی کالایی شدن میل، همچین اتفاقیه. ارتباط فقدان و ابژه پرکننده فقدان (فانتزی) ساختار رو ممکن میکنه و سوژه خودش رو در نسبت با ابژهای تعریف میکنه که «فکر میکنه» کاملش میکنه. جناب سرمایهداری استاد تولید همچین ابژههاییه. از بدن زن گرفته تا ماشین و پورن و تبلیغ و هزاران چیز دیگه. ما با این توهم روبهرو میشیم که ابژه در دسترسه اما چون ابژه همیشه ناکافیه (همواره و هنوز نه/کمتر از آن چیزی که باید) خشم بوجود میاد و خشونت جنسی ترجمهٔ این خشم ناشی از محقق نشدن فانتزیه. سوژه محصول ساختاره و باید یقهٔ ساختار رو گرفت تا سوژههای مفلوک رو.
بعدا نوشت: من باتوجه به دابل لایکی که الان گرفتم فکر کنم منظورمو درست نگفتم. مردانگی یعنی خشونت و تجاوز و غارت و انقیاد و.... اصلاً هم منظورم توهین/اغراق نیست. جایگاهی که نظم نمادین برای «مرد» تعریف میکنه همینه. من مرد رو در چارچوب تعاریف زیستی قبول ندارم و تجاوز رو هم صرفا «فیزیکی» نمیبینم. مردانگی حتی در عاشقانهترین مواقعم با «تسلط» و «مصادره کردن» معنادار میشه چونکه حامل فالوسه. حتی وقتی یه زن تجاوز میکنه، این تجاوز از جایگاه مردانگی رخ داده. همونطور که گفتم این بحث رو باید در نسبت ساختار دید.