- ارسالها
- 238
- امتیاز
- 2,428
- نام مرکز سمپاد
- Farz ll
- شهر
- Kerman
- سال فارغ التحصیلی
- 1402
- دانشگاه
- Teh
- رشته دانشگاه
- Nursing
این 2 صفحه رو که خوندم بالای 90 درصد شو حس کردم خودم نوشتم.....خیلی از ماها عیب هایی داریم و قطعا هیچ کس بی نقص نیست شاید مورد قبول بعضیا نباشه ولی همین عیب هاست که اغلب شون آدمو زیبا تر میکنه... بیاین دوست شون داشته باشیم🤗......
جرئت کردم منم یکم از عیب هام بگم....
اولیش میسوفونیا یا صدابیزاریه...من از صدای نفس کشیدن اطرافیانم.... از صدای فین فین کردن.... از صدای صاف کردن گلو... از صدای جویدن غذا....از صدای هورت کشیدن مایعات... از صدای تیک تیک ساعت.. از صدای وزش باد.. از صدای اعلان گوشی...از صدای خوندن پرنده ها... از صدای ورق زدن دائمی کتاب....از تق تق کردن سر خوردکار که هی باز و بسته میشه.... کلا از هرچیزی که دائم تکرار شه متنفرم...حس میکنم دارن سلاخی ام میکنن....واقعا اذیت میشم وقتی یکی سرما خورده و کنارم فین فین میکنه یا سرفه میکنه... دلم میخواد پاشم بزنم توی دهنش تااین صدا قطع شه... اکثرا ترجیح میدم خودم صدا ایجاد کنم یا برم جایی که پر سروصدا تر باشه تا دیگه این صداهای اعصاب خورد کن رو حس نکنم....اگه خودم مداد رو تق تق بکوبم به میز مشکلی ندارما ولی اگه یکی دیگه اینکارو کنم خونم به جوش میاد ...چقدر زمستون و پاییز عذاب میکشم از دست کسایی که مریض شدن... فقط تنها کاری که میتونم بکنم اینه سکوت کنم که یهدفعه چیزی نگم بهشون بر بخوره...فکر میکنم یکی از شکنجه هایی که میشه برای یکی که میسوفونیا داره استفاده کرد ایجاد صداهای آروم ولی طولانی مدته!
چیزی که واقعا بعضی وقتا خودم ازش خسته میشم برون گرایی بیش از حدمه...اگه یه آشنا و دوست ببینم تا وقتی خداحافظی میکنیم دلم میخواد راجع به همهی مسائل باهاش حرف بزنم... و میزنم😂...خودمم گاهی اوقات کلافگی طرف رو حس میکنم و این واقعا یه ویژگیه منفیه.... من نمیتونم پرحرفی مو کنترل کنم و این واقعا دست خودم نیست....انگار مغزم تنظیم شده با همه صمیمی باشه و نزاره جو جمع سرد بشه....
همین طور صدای بلندی که باهاش حرف میزنم واقعا برای جلب توجه نیست..... ای کاش یکم اطرافیان درک کنن....نمیدونم کسایی که هیجان زده میشن یا خوشحال میشن چطوری رفتار میکنن ولی من نمیتونم جلوی هیجان زدگی و صدای بلندمو بگیرم و این گاهی اوقات برای خودمم آزار دهنده اس ولی چیزی که بیشتر آزارم میده تشر بقیه اس انگاری از قصد اینکارو میکنم!... بابا دست من نیست که بلند حرف میزنم و صدام نازکه و تند تند یه سری چیزا رو میگم! ....اکثرا کلمات رو تند ادا میکنم چون میخوام سریع جواب یه چیزی رو بدم و اصلا نمیتونم طولانی مدت شمرده صحبت کنم... واینم خیلی بده
ری اکشنم نسبت به یه سری مسائل(😂تقریبا همش) خنده اس...واقعا توی شرایط بحرانی نمیتونم جلوی خنده مو بگیرم( اینقدر این مسئله جدیه که توی راهنمایی یکی صاف کنارم غش کرد و تنها کاری که تونستم بکنم خندیدن بود... ولی این یه خنده ی عصبی از روی شوک بود نه خنده ای که برای مسخره کردن باشه) ...ری اکشن خاصیه واقعا!! اگه دیدین کسی توی موقعیت بحرانی داره میخنده فکر نکنین دیوونه شده...شاید اون از شمایی که گریه میکنی بیشتر شوکه شده باشه....
منم قدم کوتاهه... و وقتی کنار دختر عموی همسنم هستم همه از قد رعنای اون تعریف میکنن انگاری که مثلا من خودم خواستم توی 155 سانتی متری متوقف شم و اون تا 175 سانتی رشد کنه 😐💔....و این قد کوتاه خیلی بده... در حدی که میخواین با یکی که قدبلند تره صحبت کنی باید آسمون رو نگاه کنی تا طرف رو ببینی.. حس میکنم یه آدامس چسبیده به کف زمینم که قد بلندا لهش کردن 😂....
روی مچ دست راستم یه جای سوختگیه که به خاطر سهل انگاری توی سن 2یا 3 سالگی به وجود اومده....به خیلیا گفتم ماه گرفتگیه ولی واقعا اعتماد به نفس مو میگیره... با اینکه پررنگ نیست اما ازش متنفرم... ای کاش نبودش!
موهای منم فره(نه از اینایی که سیم تلفنیه،فقط در یه حدی موج دارن) خودم دوستشون دارم ولی گاهی اوقات اطرافیان دخالت بیجا میکنن و باعث میشن ازشون بدم بیاد.... وقتی یکی میگه عه برو کراتین کن موهات صاف شه... توهم که مثل ببعی ِ فلانی موهات فره برو کوفت بزن صاف شه... برو فلان شامپو رو بخر بزن بهشون نرم شن.. واقعا تا یه چند ساعت ازشون متنفر میشم و دلم میخواد برم کچل کنم راحت شم😐اقا من خودم اینجوری دوست دارم اگه قرار بود صاف شون کنم از نرم کننده و اتو مو استفاده میکردم....
مورد بعدی سفیدی مو هامه...به طور ارثی موهای من از بچگی چندتایی سفید توشون دیده میشد و الان بیشترم شدن شاید در حد 10،12 تا... ای کاش کسایی که چیزی نمیدونن نگن موهات سفید شده پیر شدی..ارع احمق من توی 18 سالگی پیر زن 80 ساله شدم!😐اینقدر دلم میخواد داد بزنم بگم اقااا این ارثیه ارثی!... ولی خب نمیشه قاعدتا....
مورد بعدی جوشه....هرکسی توی یه سنی جوش میزنه و اینو واقعا وقتی از بچه های 9،10 ساله میشنوم که میگن" این خال چیه روی صورتت" میخوام بزنم لهشون کنم....اخه بی مغز اولا این جوشه نه خال... دوما بزار ببینم خودت وقتی 18 سالت شد 30روز قبل کنکور چه حالی داری...خنگ خدا به دوتا آکنه ی صورتی کوچولو که نمیگن خال!......
ولی حیف که جواب اکثرشون رو نمیتونم بدم... اگه میتونستم به افکارم عمل کنم الان به چندین قتل و اقدام به قتل محکوم شده بودم😂💔....
عا نمیدونم چرا بعضیا فکر میکنن من از قصد بدخط مینویسم....بچه ها من واقعا خطم بده و اگه تلاش کنم تمیز بنویسم خیلی خیلی بدتر میشه....تلاشم برای خوش خط شدن بیهوده اس.. چون من چپ دستی بودم که به زور راست دستش کردن... الان نه با دست راستم میتونم خوب بنویسم نه دست چپم (لازم به ذکره بگم من تا کلاس 5 ام مداد رو نمیتونستم خوب توی دستم بگیرم و به جای اینکه مثل همه بین چندتا انگشت بگیرمش.. فقط میزاشتمش بین انگشت شست و اشاره ام... و این خیلی ضربه ی بزرگی برای خط ام شد... یه بار امتحان کنید یه 10 مین اونجوری بنویسید عذاب الهیی رو درک میکنید... نه خط خوبی خواهید داشت... نه دستی براتون میمونه)....
😂 از بد عادتی که از کلاس 5 ام تا اولای دبیرستان همراهم بود حل کردن مسائل با خودکار کف دستم بود....طوری که همیشه کف دستم یا آبی بود یا مشکی یا قرمز یا صورتی 😂...ولی خداروشکر یکی دوسالی هست ترکش کردم ولی بازم دلم میخواد اونجوری حل کنم... یکی از خوبیهای وسواس برای کرونا ترک کردن این عادت مضخرف بود....
الان که فکر میکنم تا صبح میتونم براتون از بدی هام و عیب هام بنویسم😂💔ولی خب همین قدر بسه دیگه
جرئت کردم منم یکم از عیب هام بگم....
اولیش میسوفونیا یا صدابیزاریه...من از صدای نفس کشیدن اطرافیانم.... از صدای فین فین کردن.... از صدای صاف کردن گلو... از صدای جویدن غذا....از صدای هورت کشیدن مایعات... از صدای تیک تیک ساعت.. از صدای وزش باد.. از صدای اعلان گوشی...از صدای خوندن پرنده ها... از صدای ورق زدن دائمی کتاب....از تق تق کردن سر خوردکار که هی باز و بسته میشه.... کلا از هرچیزی که دائم تکرار شه متنفرم...حس میکنم دارن سلاخی ام میکنن....واقعا اذیت میشم وقتی یکی سرما خورده و کنارم فین فین میکنه یا سرفه میکنه... دلم میخواد پاشم بزنم توی دهنش تااین صدا قطع شه... اکثرا ترجیح میدم خودم صدا ایجاد کنم یا برم جایی که پر سروصدا تر باشه تا دیگه این صداهای اعصاب خورد کن رو حس نکنم....اگه خودم مداد رو تق تق بکوبم به میز مشکلی ندارما ولی اگه یکی دیگه اینکارو کنم خونم به جوش میاد ...چقدر زمستون و پاییز عذاب میکشم از دست کسایی که مریض شدن... فقط تنها کاری که میتونم بکنم اینه سکوت کنم که یهدفعه چیزی نگم بهشون بر بخوره...فکر میکنم یکی از شکنجه هایی که میشه برای یکی که میسوفونیا داره استفاده کرد ایجاد صداهای آروم ولی طولانی مدته!
چیزی که واقعا بعضی وقتا خودم ازش خسته میشم برون گرایی بیش از حدمه...اگه یه آشنا و دوست ببینم تا وقتی خداحافظی میکنیم دلم میخواد راجع به همهی مسائل باهاش حرف بزنم... و میزنم😂...خودمم گاهی اوقات کلافگی طرف رو حس میکنم و این واقعا یه ویژگیه منفیه.... من نمیتونم پرحرفی مو کنترل کنم و این واقعا دست خودم نیست....انگار مغزم تنظیم شده با همه صمیمی باشه و نزاره جو جمع سرد بشه....
همین طور صدای بلندی که باهاش حرف میزنم واقعا برای جلب توجه نیست..... ای کاش یکم اطرافیان درک کنن....نمیدونم کسایی که هیجان زده میشن یا خوشحال میشن چطوری رفتار میکنن ولی من نمیتونم جلوی هیجان زدگی و صدای بلندمو بگیرم و این گاهی اوقات برای خودمم آزار دهنده اس ولی چیزی که بیشتر آزارم میده تشر بقیه اس انگاری از قصد اینکارو میکنم!... بابا دست من نیست که بلند حرف میزنم و صدام نازکه و تند تند یه سری چیزا رو میگم! ....اکثرا کلمات رو تند ادا میکنم چون میخوام سریع جواب یه چیزی رو بدم و اصلا نمیتونم طولانی مدت شمرده صحبت کنم... واینم خیلی بده
ری اکشنم نسبت به یه سری مسائل(😂تقریبا همش) خنده اس...واقعا توی شرایط بحرانی نمیتونم جلوی خنده مو بگیرم( اینقدر این مسئله جدیه که توی راهنمایی یکی صاف کنارم غش کرد و تنها کاری که تونستم بکنم خندیدن بود... ولی این یه خنده ی عصبی از روی شوک بود نه خنده ای که برای مسخره کردن باشه) ...ری اکشن خاصیه واقعا!! اگه دیدین کسی توی موقعیت بحرانی داره میخنده فکر نکنین دیوونه شده...شاید اون از شمایی که گریه میکنی بیشتر شوکه شده باشه....
منم قدم کوتاهه... و وقتی کنار دختر عموی همسنم هستم همه از قد رعنای اون تعریف میکنن انگاری که مثلا من خودم خواستم توی 155 سانتی متری متوقف شم و اون تا 175 سانتی رشد کنه 😐💔....و این قد کوتاه خیلی بده... در حدی که میخواین با یکی که قدبلند تره صحبت کنی باید آسمون رو نگاه کنی تا طرف رو ببینی.. حس میکنم یه آدامس چسبیده به کف زمینم که قد بلندا لهش کردن 😂....
روی مچ دست راستم یه جای سوختگیه که به خاطر سهل انگاری توی سن 2یا 3 سالگی به وجود اومده....به خیلیا گفتم ماه گرفتگیه ولی واقعا اعتماد به نفس مو میگیره... با اینکه پررنگ نیست اما ازش متنفرم... ای کاش نبودش!
موهای منم فره(نه از اینایی که سیم تلفنیه،فقط در یه حدی موج دارن) خودم دوستشون دارم ولی گاهی اوقات اطرافیان دخالت بیجا میکنن و باعث میشن ازشون بدم بیاد.... وقتی یکی میگه عه برو کراتین کن موهات صاف شه... توهم که مثل ببعی ِ فلانی موهات فره برو کوفت بزن صاف شه... برو فلان شامپو رو بخر بزن بهشون نرم شن.. واقعا تا یه چند ساعت ازشون متنفر میشم و دلم میخواد برم کچل کنم راحت شم😐اقا من خودم اینجوری دوست دارم اگه قرار بود صاف شون کنم از نرم کننده و اتو مو استفاده میکردم....
مورد بعدی سفیدی مو هامه...به طور ارثی موهای من از بچگی چندتایی سفید توشون دیده میشد و الان بیشترم شدن شاید در حد 10،12 تا... ای کاش کسایی که چیزی نمیدونن نگن موهات سفید شده پیر شدی..ارع احمق من توی 18 سالگی پیر زن 80 ساله شدم!😐اینقدر دلم میخواد داد بزنم بگم اقااا این ارثیه ارثی!... ولی خب نمیشه قاعدتا....
مورد بعدی جوشه....هرکسی توی یه سنی جوش میزنه و اینو واقعا وقتی از بچه های 9،10 ساله میشنوم که میگن" این خال چیه روی صورتت" میخوام بزنم لهشون کنم....اخه بی مغز اولا این جوشه نه خال... دوما بزار ببینم خودت وقتی 18 سالت شد 30روز قبل کنکور چه حالی داری...خنگ خدا به دوتا آکنه ی صورتی کوچولو که نمیگن خال!......
ولی حیف که جواب اکثرشون رو نمیتونم بدم... اگه میتونستم به افکارم عمل کنم الان به چندین قتل و اقدام به قتل محکوم شده بودم😂💔....
عا نمیدونم چرا بعضیا فکر میکنن من از قصد بدخط مینویسم....بچه ها من واقعا خطم بده و اگه تلاش کنم تمیز بنویسم خیلی خیلی بدتر میشه....تلاشم برای خوش خط شدن بیهوده اس.. چون من چپ دستی بودم که به زور راست دستش کردن... الان نه با دست راستم میتونم خوب بنویسم نه دست چپم (لازم به ذکره بگم من تا کلاس 5 ام مداد رو نمیتونستم خوب توی دستم بگیرم و به جای اینکه مثل همه بین چندتا انگشت بگیرمش.. فقط میزاشتمش بین انگشت شست و اشاره ام... و این خیلی ضربه ی بزرگی برای خط ام شد... یه بار امتحان کنید یه 10 مین اونجوری بنویسید عذاب الهیی رو درک میکنید... نه خط خوبی خواهید داشت... نه دستی براتون میمونه)....
😂 از بد عادتی که از کلاس 5 ام تا اولای دبیرستان همراهم بود حل کردن مسائل با خودکار کف دستم بود....طوری که همیشه کف دستم یا آبی بود یا مشکی یا قرمز یا صورتی 😂...ولی خداروشکر یکی دوسالی هست ترکش کردم ولی بازم دلم میخواد اونجوری حل کنم... یکی از خوبیهای وسواس برای کرونا ترک کردن این عادت مضخرف بود....
الان که فکر میکنم تا صبح میتونم براتون از بدی هام و عیب هام بنویسم😂💔ولی خب همین قدر بسه دیگه