حالا منو بگو. من سرم تو کار خودم بود و بحث سیاسی دوس ندارم، اون وقت یه هم‌اتاقی مخالف خودم داشتم که هی به روشای اعصای خورد کن می‌خواست بحثو پیشیکشه و بگه من خوبم تو عنی.
آدم‌ها یعنی تو جو دانشگاه؟ یا خود بچه‌های خوابگاه (سایر اتاق‌ها)؟
در حموم :)جلوی هم لباس رو عوض میکنن؟
حق حق حقو
پسرا یه ضرب‌المثل دارن که منظورش اینه که فرقی نمی‌کنه ظاهر دختر
ای بابا، برای اولین بار تو زندگی ام خواستم یکم به پسرا اطمینان کنم
برمیگردم به همون فرار از هر گونه مذکر~_~
مسالمت امیز برخورد می کردی
نه تو رو خدا یه لخت نیمچه‌مادرزاده دور هم استفاده می‌کنیم دیگه این حرفا رو نداره
حالا اون موقعی که تو میخای لباس عوض کنی لزوما همه هم اتاقیات هوشیار نشستن تورو دید بزننجلوی هم لباس رو عوض میکنن؟
اما میتونی ازشون بخواهی نگاه نکنن یا بری پشت دری چیزی یا تو حمام اتاق .
من با این نذر و نیازا رفتم خوابگاه بعد هم‌اتاقیم یه دختر قمی بود که در ۱۶ سالگی با یه طلبه ازدواج کرده بود. اگر بخوام ازش تعریف کنم تا صبح فردا طول میکشه و خنده و گریه توامان رو تجربه میکنین
عادیه میشه واست.جلوی هم لباس رو عوض میکنن؟
اون شده بود و کرم داشت. خوشش میومد هی یه چیزو تکرار کنه و مخالفشو آزار بده با تیکه و توهین هر روز.
pov:
ارجاع به ح.ب‌های آن دوران :)
تو خونه هم باید منتال هلث مون به خطر میفتاد
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد:
بیشتر خوابگاه. چون اصولا ترم یک همه تون ترم یکید و هم رو نمیشناسید و هنوز اکیپی تشکیل نشده، بیشتر دور هم جمع میشید و حرف میزنید و بازی میکنید.
