- ارسالها
- 3,805
- امتیاز
- 37,089
- نام مرکز سمپاد
- BHT
- شهر
- LNG
- سال فارغ التحصیلی
- 1397
- دانشگاه
- SBU
- رشته دانشگاه
- ARC
خوب یادت موندهارجاع به ح.بهای آن دوران :)
خوب یادت موندهارجاع به ح.بهای آن دوران :)
آها نه من بستنیو با دوستم شریکی میخورم. میلم برای لیدر بودن هم رفع شده شکر خدا. تنها موردی که به ذهنم میرسه اینه که چون سرم تو زندگی کسی نیست اینکه سر اونا بخواد تو زندگی من باشه خیلی عصبیم خواهد کردبابا من تو خونه سر غذات رو فلان جور بجو و بهمان چیز رو سر سفره نیارین و حواست باشه موقع گوجه خرد کردن دستمال کاغذی کنارتون باشه و گوشی رو موقع خواب ظهر سایلنت کنین دعوا دارم ((::
کام انما یه پسر داشتیم که گوشواره مینداخت و پشمم نداشت و نکردیمش
بابا من تو خونه سر غذات رو فلان جور بجو و بهمان چیز رو سر سفره نیارین و حواست باشه موقع گوجه خرد کردن دستمال کاغذی کنارتون باشه و گوشی رو موقع خواب ظهر سایلنت کنین دعوا دارم ((::
دهنت صافغذای سلف:
ایران درست میش....ما یه پسر داشتیم که گوشواره مینداخت و پشمم نداشت و نکردیمش
مورد داشتیم بچه ها لخت نیمه مادرزاد با حوله داشتن مثل همیشه تردد میکردن بعد یهو با خدماتی مرد در اسانسور مواجهه میشن )نه تو رو خدا یه لخت نیمچهمادرزاده دور هم استفاده میکنیم دیگه این حرفا رو نداره
متاسفانه سرشون تو زندگی اینو و اون خواهد بودآها نه من بستنیو با دوستم شریکی میخورم. میلم برای لیدر بودن هم رفع شده شکر خدا. تنها موردی که به ذهنم میرسه اینه که چون سرم تو زندگی کسی نیست اینکه سر اونا بخواد تو زندگی من باشه خیلی عصبیم خواهد کرد
دهنی خوردن رو نرمال کنیدآها نه من بستنیو با دوستم شریکی میخورم. میلم برای لیدر بودن هم رفع شده شکر خدا. تنها موردی که به ذهنم میرسه اینه که چون سرم تو زندگی کسی نیست اینکه سر اونا بخواد تو زندگی من باشه خیلی عصبیم خواهد کرد
نه اصلا تمایلی هم به بحث ندارم. تحمل فضولی در امورات شخصیمو ندارمبحث نکن.
من با این نذر و نیازا رفتم خوابگاه بعد هماتاقیم یه دختر قمی بود که در ۱۶ سالگی با یه طلبه ازدواج کرده بود. اگر بخوام ازش تعریف کنم تا صبح فردا طول میکشه و خنده و گریه توامان رو تجربه میکنین
بدترین بخشش همینجاست.متاسفانه سرشون تو زندگی اینو و اون خواهد بود
این رو مخه
و البته همهی این رفتارها به تربیت خانوادگیشون برمیگرده
لولهکش، تاسیساتی و برقکار:مورد داشتیم بچه ها لخت نیمه مادرزاد با حوله داشتن مثل همیشه تردد میکردن بعد یهو با خدماتی مرد در اسانسور مواجهه میشن )
من عادت یک گوش فشار دادن رو متکا و یک انگشت کردن تو اون یکی گوش از زمان خوابگاه توم مونده موقع خوابالزامی نداره همه حتما با هم غذا بخورین که اون مدل جویدن رو نروت باشه.
پوینت گوجه رو ولی نفهمیدم به شخصه که چرا اذیتت میکنه : دی
خواب و صدا ولی داستان مهمیه کلا توی خوابگاه. خیلیا سر این مسئله که سنگین سبکی خوابشون یکی نیس و با فلان چیز بیدار میشن داستان دارن و اتاق عوض میکنن و اینا. با هم تایپای خودت بیفتی ولی مشکلی نداری
بری خوابگاه درست میشیپوینتش اینجاس آب گوجه راه میوفته میریزه رو دستشون و من چندشم میشه، حتی اگه طرف دستشو بیست بارم شسته باشه :"
دست خودشونه خب، تو چرا اذیت میشی؟ : دیپوینتش اینجاس آب گوجه راه میوفته میریزه رو دستشون و من چندشم میشه، حتی اگه طرف دستشو بیست بارم شسته باشه :"
+خوابیدن با هنذفریمن عادت یک گوش فشار دادن رو متکا و یک انگشت کردن تو اون یکی گوش از زمان خوابگاه توم مونده موقع خواب