امروز دوست داشتم چه کسی باشم؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع venusi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
امروز مثل همه روزها دوست داشتم خودم باشم، کمی باهوش‌تر، اندکی شجاع‌تر، با اعتماد به نفس بیشتر!
امروز دوست داشتم دوست صمیمی‌ام بودم، بدون رنج‌های جدی، بدون مشکلات جدی، با خنده‌های واقعی و درگیر قصه‌های بیهوده!
امروز دوست داشتم خودم بودم، با همین آدمای قصه‌ی زندگی خودم ولی اندکی و فقط اندکی آسوده‌تر…
 
کسی که ژنتیکو بسته نشسته چاییشو میخوره!
(لامصب یه هفته ست تموم نمیشه 😭 😭 😭 )
 
جای یه پری دریایی که شبها میاد کنار ساحل موهاشو شونه کنه ...
آرزو بر جوانان عیب نیست :))
 
صاحب یه مسافر خونه ی دنج توی یکی از روستاهای شمال
بدون دغدغه بشینم اونجا
دونفر بیان دونفر برن
گاهی صدای شرشر بارون بیاد
همش یا کتاب بخونم یا فیلم ببینم
بدون فکر کردن در مورد اینکه داره چه اتفاقی در جهان اطراف میفته
{شاید این کار به صورت طولانی مدت خسته کننده باشه، ولی حس میکنم برای یه مدت کوتاه خیلی لذت بخشه}
 
خاک باغچه ای که منتظره بارون بزنه تا خیس بشه و بوی حاصل ازنم خوردگیش یه حس خوب به اونی که با حال گرفته اومده زیر بارون قدم بزنه و از عمق وجود با چشمان بسته نفس بکشه القا کنه!!
 
امروز دوست داشتم صاحب یکی از مغازه-کلبه های نزدیک خط ساحلی گیسوم یا کلاردشت باشم.😭
یا توی یکی از خونه سوییسی های ماسال.
بارون هم بباره آسمون هم ابری-بغضی باشه.
 
پاتریک یا یکی از افراد شهر بیکینی باتم
 
Back
بالا