• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

I'll be there for you- Friends the reunion

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
263
امتیاز
3,743
نام مرکز سمپاد
مشهد فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
بیاین بگین خاطراتتونو از فرندز...
دیدینش اصلا؟
ریونیونشون امروز اومد بیرون! بالاخره!! بعد ۱۷ سال T_T
اول خودم میگم:
برای من فرندز حکم قوی‌ترین داروی ضد افسردگی و بهترین مدرس زبان رو داشت و داره...
 
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
18,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
مهندسی بهداشت حرفه‌ای
برنامه ی دورهمی شون رو دیدمش و خیلی به دلم ننشست
بیشتر چیزهایی که گفته شد،جذابیتی نداشت،ما خودمون به عنوان بیننده می دونیم چه جمعیت کثیری فرندز رو دیدن و زندگی براشون حداقل تا مدتی راحت تر بوده،کلی خاطره ساخته براشون و....،حالا اینکه بی تی اس و بکهام و ملاله یوسف زی و بقیه چه تجربه ای داشتن خیلی چیز چندان جالبی نبود،با وجود اینکه طرفدار چندتا از مهمانها هستم،ولی اون قسمتها رو میزدم جلو
اسپویل نمیکنم،صحبتهای جالبی هم زده شد
به نظرم به همون گفت و گوی بین بازیگرا و عوامل پشت صحنه باید خلاصه اش می کردن،خیلی جذاب تر می شد
اما از همه چی بگذریم،برام تلخ ترین قسمت ماجرا این بود که متیو نسبت به بقیه واقعا شکسته تر شده بود و با اینکه هنوز اون شوخی های مخصوص به خودش رو داشت،دیدن اینکه اعتیاد چه به سرش آورده واقعا ناراحتم کرد.
 

Becoming

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
عضو کادر مدیریت
مدیر داخلی
ارسال‌ها
1,997
امتیاز
35,913
نام مرکز سمپاد
Frz
شهر
Sari
سال فارغ التحصیلی
1398
رشته دانشگاه
دواسازی
هنوز وقت نکردم این قسمت رو ببینم
ولی فرندز واقعا دوست دارم

زمانی که حالم خوب نیست...فرندز
زمانی که از چیزی ناراحتم...فرندز
زمانی که خوشحالم...فرندز

+ آروم آروم میبینم تا تموم نشه!
 

Tilda

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
326
امتیاز
6,137
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1400
من فقط در انتظارم بعد کنکور ببینمش کلی ذوق داشتم براش:")
ولی اعتیاد متیو که گفتین برمی گرده به حدودای فصل ۳ فرندز و حادثه ای که براش پیش اومد
تا جایی که من می دونم همون موقع ها حال شاید (کمی چند سال بعدش) ترک کرد و یه انجمنی چیزی :-" هم برای حمایت از افراد دارای اعتیاد داره
 

moonelin

مهتاب
ارسال‌ها
264
امتیاز
8,629
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
جویی کراش من بود اینکه انقدر پیر شده قلبمو شکست =((
 

Batman:/

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
712
امتیاز
8,416
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1401
هاه خاطرات ؟
یادمه تموم که شد تا یک ماه حس خلا داشتم
خب فیبز و ریچل الگوی اصلی توی استایلام شدن
لباس مدل ریچل میپوشم و اکسسوریای فیبز و میخرم
کلا خیلی چیزا یاد گرفتم ازش
ریونیون و هم دیدم و خیلی به دلم ننشست
بنظرم اگه این همه مهمون دعوت نمیکردن و کول اسپروس و پاول رود و میاوردن بشینن دورهم صبحت کنن جذاب تر میشد
و اینکه موسیقی اش رو هم میدادن به چارلی پوث
داشت استریم میشد دیدمش و توی ده دیقه دیدم که چقد پایین اومد ویور هاش
درکل من یکسال با فرندز زندگی کردم
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,272
امتیاز
47,387
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
اون تیکه های دیالوگ خونیشون دور میز و همزمان نشون دادن اصلش تو سریال خیلی جذاب بود واسم...با روح آدم بازی می‌کرد
 
ارسال‌ها
2,602
امتیاز
39,165
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
Physics
دانشگاه
SUT
رشته دانشگاه
Physics
مایک (شوهر فیبی) اصلا بهش توجه نمیشه
ولی بسیار زیاد کراشههه
 

mastermind81

... loading
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
801
امتیاز
8,496
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1400
من تریلر رو که دیدم بیشتر به نظر میومد که بازیگر ها میشینن و راجع به خاطراتشون صحبت میکنن...
همینه؟؟؟
یا این که یه قسمت داستانیه؟
 

موازی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
595
امتیاز
15,393
نام مرکز سمپاد
سمپاد شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
RWTH
رشته دانشگاه
مهندسی برق
ای بابا پس متیو اعتیاد داشته، گفتم چقدر بد شده ها... من خونده بودم که میتو و کورتنی واقعا هم با هم ازدواج کردن. اشتباه میکردم؟

این شو به دل منم ننشست. انتظار دیگه ای داشتم. دوست داشتم بن و اما رو که بزرگ شدن هم نشون بدن ولی کسایی رو نشون دادن که هیچ اشتیاقی به دینشون نبود. جنیفر شبیه این دخترایی رفتار میکرد که میخوان الکی جلب توجه کنن، شخصیت ریچل رو خیلی بیشتر دوست داشتم.
فقط اون قسمت انتخاب بازیگرهاش رو که توضیح میداد به نظرم خیلی جالب بود.
 

sa🌙

هیچی دائمی نیس،غیرِ جوهر تتو…
ارسال‌ها
86
امتیاز
1,591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان5
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1399
فرندز برای من یکی از بهترین سریالایی بود که دیدم و شاید تنها سریالی که اولین دلیلی که ادامش میدادم دادن حس خوب بود بهم
اون ارتباط حسی قوی بین بازیگرا هنوزم حس میشد توی دورهمی ، حتی بعد از اون همه سال و فیدبکش شد بغض کردن من :)
ولی موافقم که اگه اون قسمتایی که از هرکسی غیر از شش بازیگر اصلی استفاده میکردن کم میشد همه حس بهتری پیدا میکردن یا
اینکه فکتای بیشتری راجب سریال گفته میشد
 

sp.ring

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
296
امتیاز
3,341
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
Y
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
دو مرحله 1 و دیگر هیچ
دانشگاه
لطفا منتظر بمانید
فقط منم که تا حالا فرندزو ندیدم ؟
من نمی دونم دقیقا چجوری یازده فصلشو ببینم یه ذره زیاده برا همین سراغش نمیرم
بریکینگ بد 5 فصل داشت و پدرم در اومد تا بتونم تمومش کنم
راستش تئوری بیگ بنگو دوست نداشتم و درک نمیکردم (شایدم درکم پایینه(
ولی در کل همون ادمی که اونو معرفی کرده بود اینو هم معرفی کردهو...
 

Amirhossin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
159
امتیاز
2,247
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1400
همه‌ی شک و تردیدهایتان را دور بریزید! اپیزود ویژه‌ی فرندز که آتش عشق‌مان به این شش دوست صمیمیِ نیویورکی را از نو شعله‌ور می‌کند، همان چیزی است که از این دورهمی می‌خواستیم. همراه زومجی باشید.

«من گریه نمی‌کنم. تو چشمام گردوخاک رفته». اگر از اشک ریختن در حضور دیگران خجالت می‌کشید، بیان هرچه صادقانه‌تر این جمله را تمرین کنید. چون در حین تماشای اپیزود ویژه‌ی فرندز (Friends) بیش از هر چیز دیگری به آن نیاز پیدا خواهید کرد (البته دم دست داشتن یک کاسه پیاز هم کارساز است!). نخستین بخش شوکه‌کننده‌ی گردهمایی مجددِ ستارگان محبوب‌ترین سیت‌کام دهه‌ی ۹۰ که برادران وارنر به ازای تک‌‌تکشان حدود ۲ و نیم میلیون دلار (۲۴ هزار دلار برای هر دقیقه) پرداخت کرده است، طولِ یک ساعت و ۴۰ دقیقه‌ای‌اش (تقریبا برابر با ۵تا از اپیزودهای خودِ سریال) است.

دومین شگفتی‌اش اما این است که این دورهمی درست مثل بازبینی بی‌وقفه‌ی پنج‌تا از اپیزودهای برتر سریال اصلی، آن‌قدر سرگرم‌کننده، نوستالژیک، رویایی، شیرین، خنده‌دار و غم‌انگیز است که مثل برق و باد می‌گذرد و قبل از اینکه فکرش را کنید به پایان می‌رسد؛ پایانی که درست بلافاصله پس از خشنود کردنِ طرفداران با فراهم کردن همان چیزی که آنها سال‌ها برای آن لحظه‌شماری می‌کردند (دور هم جمع کردنِ مجدد آن شش دوست نیویورکی در یک اتاق)، به لحظه‌ی تکان‌دهنده‌ای که با نماهای پایانی اپیزودِ فینال سریال اصلی (آپارتمانِ خالی مانیکا) برابری می‌کند منتهی می‌شود.
درحالی که اِکیپ شش‌نفره‌ی کافه‌ی سنترال پِرک در آپارتمانی که نقطه‌نقطه‌اش مُنقش به خاطراتی نامیرا است و کرورکرور قصه از دیوارهای بنفش‌رنگش به خارج تراوش می‌کند نشسته‌اند، کورتنی کاکس نکته‌ی نیش‌دار اما انکارناپذیری را یادآوری می‌کند. ما طرفداران با لحظه‌شماری برای این دورهمی می‌خواستیم در برابر نیروی متلاشی‌کننده‌ی توقف‌ناپذیرِ شن‌های زمان ایستادگی کنیم و برای مدت کوتاهی به نظر می‌رسد که با دیدن دوباره‌ی دوستان در لوکیشن‌های سریال بر آن غلبه کرده‌ایم، اما کاکس با جمله‌ای بدرقه‌مان می‌کند که توهممان را درهم‌می‌شکند: «این آخرین باریه که به‌صورت گروهی درباره‌ی سریال ازمون سوال میشه. قرار نیست ۱۵ سال دیگه دوباره این کار رو انجام بدیم». همان‌طور که این اپیزود ویژه هم در نخستین ثانیه‌هایش آشکار می‌کند، در طول هفده سالی که از سرانجام فرندز می‌گذرد، این دورهمی فقط و فقط دومین باری است که کورتنی کاس، جنیفر اَنیستون، لیسا کودرو، دیوید شویمر، مت له‌بلانک و متیو پِری دور هم جمع شده‌اند.

نکته‌ای که کاکس از به زبان آوردنِ جنبه‌ی تلخ این دورهمی عقب‌نشینی نمی‌کند این است: اگر این همه وقت طول کشید تا چندلر بینگ، جویی تریبیانی، فیبی بوفِی، ریچل گریل و راس و مانیکا گلر دوباره در دکورهای قدیمی سریال قدم زده و گپ بزنند، پس احتمالا تصورِ تکرار دوباره‌ی آن غیرممکن خواهد بود. این لحظه اما اولین‌باری نیست که این اپیزود به ماهیت نادر و استثنایی‌اش اشاره می‌کند. کمی قبل‌تر، جیمز کوردون که نقشِ مُجری بخشِ پُرسش و پاسخ‌محورِ دورهمی را ایفا می‌کند، از لیسا کودرو می‌پرسد که آیا به نقش داشتن در دنباله‌ی فرندز در قالب یک اپیزود یا یک فیلم فکر می‌کند یا نه؟ سوال عادلانه‌ای است.

بالاخره ما هم‌اکنون در دوران ریبوت‌ها و اسپین‌آف‌ها به سر می‌بریم. از رُزنان (Roseanne) و ویل و گریس (Will & Grace) گرفته تا چگونه با پدرتان آشنا شدم (How I Met Your Father) و دختر خبرچین (Gossip Girl). کودرو اما بلافاصله جواب منفی می‌دهد و درحالی که دیوید کِرین و مارتا کافمن، خالقان فرندز، سرشان را در بینِ حُضار به نشانه‌ی موافقت تکان می‌دهند توضیح می‌دهد که لازمه‌ی دنباله‌سازی برای فرندز خلق کشمکش است و کشمکش آرامش کاراکترها در پایانِ سریال را خراب خواهد کرد.
به بیان دیگر، تا می‌توانید از فرصتی که برای گردهمایی بروبچه‌های سریال پیش آمده است نهایت لذت را ببرید، چراکه بعد از آن، فرندز این‌بار راستی‌راستی به پایان خواهد رسید. اما لازم نیست زانوی‌ غم بغل بگیرید. در جریانِ تماشای این دورهمی چیزی که قوی‌تر از سایه‌ی سنگینِ فرجامِ قاطعانه‌ای که مستقیما به آن اشاره می‌شود، احساس جاودانگی و ابدیتی که به‌طور غیرمستقیم در سراسر آن تداوم دارد است. چون بیایید روراست باشیم: صحبت درباره‌ی اینکه فرندز برای زندگی مجدد به دنباله‌سازی نیاز دارد کوته‌فکرانه است.

فرندز در طول هفده سالی که از پخش اورجینالش روی آنتنِ شبکه‌ی اِن‌بی‌سی می‌گذرد، نه تنها هرگز در گوشه‌ای از انباری ذهنِ فرهنگ عامه برای خاک خوردن رها نشده است، بلکه اتفاقا تک‌تک ۲۳۶ اپیزود تشکیل‌دهنده‌اش در ابتدا روی نت‌فلیکس و حالا روی اچ‌بی‌اُ مکس در دسترس هستند و در چرخه‌‌‌ای تکرارشونده‌‌ روی شبکه‌های تلویزیونی پخش و بازپخش می‌شود. فرندز به‌طرز «دکتر منهتن‌»واری می‌تواند در آن واحد در گذشته، حال و آینده باشد. این موضوع این اپیزود ویژه را به جای یادآوری چیزی که فرندز در گذشته بود، به جشن گرفتنِ چیزی که فرندز در همه‌حال و همه‌جا هست تبدیل کرده است.
در نتیجه اتمسفر حاکم بر این اپیزود که از تلاقی احساسات متناقض تشکیل شده، به‌طرز دل‌پذیری عجیب است. از یک طرف عمیقا نوستالژیک است و از طرف دیگر انگار هرگز از دست داده نشده که حالا به برانگیختن احساسات سانتیمانتالِ بینندگانش نیاز داشته باشد. فرندز همچون منبعی از خاطره که با قدرتِ رادیواکتیوی هسته‌ی هزاران خورشید می‌درخشد است و این اپیزود هم درست همان‌طور که از این‌جور ریبوت‌ها و دورهمی‌ها انتظار داریم، با کله به درونِ جنبه‌ی خاطره‌بازی اغواکننده‌ی آن شیرجه می‌زند؛ دوستان درحالی که در آپارتمان مانیکا نشسته‌اند کلیپ‌های پشت‌صحنه‌ی فرندز را تماشا می‌کنند؛ سناریوی برخی از عاطفی‌ترین لحظاتِ سریال را بازخوانی می‌کنند؛ در قالب مسابقه‌ای که طراحی‌اش شبیه به مسابقه‌‌ای که به تصاحب آپارتمان مانیکا توسط چندلر و جویی است، با هم رقابت می‌کنند؛ درحالی که روی کاناپه‌ی سنترال پِرک لم داده‌اند چگونگی پیوستنشان به سریال را برای هم تعریف می‌کنند و درحالی که جلوی فواره‌ی معروفِ تیتراژ آغازین سریال نشسته‌اند به سوالات کوردون جواب می‌دهند. به عبارت دیگر، این اپیزود که حکم یک تور گردشگری متراکم‌شده در سراسر دنیای فرندز را دارد، تا خرخره سرشار از عصاره‌ی فرندز است.
از یک سو همه‌ی این خاطره‌گویی‌ها، بینندگان را به دهه‌ی ۹۰ و اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ شلیک می‌کند و از سوی دیگر، ماهیتِ فرندز به عنوان سریالی که متعلق به همه‌ی زمان‌هاست باعث می‌شود این‌طور به نظر برسد که انگار بازیگران مشغول به یاد آوردنِ اتفاقی که همین دیروز اُفتاده هستند. اتفاقا کارگردان این اپیزود هم با نحوه‌ی تدوینش روی این حقیقت که گویی یک پرده‌ی نازک و ناچیز بینِ گذشته و حالِ این سریال فاصله انداخته است تاکید می‌کند. در صحنه‌هایی که بازیگران در سال ۲۰۲۱ مشغول بازخوانی سناریوی بخش‌هایی از سریال هستند، کارگردان اجازه می‌دهد که صداها و تصاویر گذشته، به حال نفوذ کنند. دیالوگ‌ها به لطفِ بازیگران که آنها را نه با بی‌حوصلگی میانسالگی، بلکه با همان حرارت و اشتیاق جوانی تکرار می‌کنند (مخصوصا لیسا کودرو)، در سال ۲۰۲۱ آغاز می‌شوند و بدون وقفه در دهه‌ی ۹۰ ادامه پیدا می‌کنند و مجددا این شکافِ چند ده ساله را بدون تعلل برای تکمیل شدن در زمان حال می‌پیمایند. در قلمروی فرندز، زمان با زمان آمیخته می‌شود؛ حرکت عقربه‌های ساعت بی‌معنی می‌شود؛ اعداد به زانو درمی‌آیند؛ تقویم‌ها منسوخ می‌شوند.

برای مثال، صحنه‌‌ای که فیبی به‌طور تصادفی با معاشقه‌ی شوکه‌کننده‌ی چندلر و مانیکا مواجه می‌شود در چه زمانی رُخ داده است؟ در سال ۱۹۹۹ که این اپیزود برای نخستین‌بار پخش شد؟ هفته‌ی گذشته که این سریال بی‌شمارمین بازپخشش را تجربه می‌کرد؟ یا هم‌اکنون که مشغول تماشای این اپیزود ویژه هستم؟ پاسخِ درست، «همه‌ی آنها در آن واحد» است. یکی دیگر از چیزهایی که روی عدم محدودشدگیِ فرندز به زمان و مکانِ خاصی تاکید می‌کند این است که گرچه این سریال از لحاظ فنی نوستالژیِ متولدان دهه‌ی شصت تا هشتاد میلادی محسوب می‌شود، اما در بخشی که به مصاحبه با طرفداران سریال در سراسر دنیا اختصاص دارد، گستره‌ی وسیع و متنوعِ طرفدارانش در سنین مختلف در کانون توجه قرار می‌گیرد. اما شاید بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوتِ این اپیزود دقیقا همان چیزی است که به محض اعلام خبر ساخت این دورهمی، بزرگ‌ترین نگرانی طرفداران حساب می‌شد؛ وقتی به بازگشتِ یک سریال خاص ابراز علاقه می‌کنیم، چیزی که در واقع درخواست می‌کنیم نه بازگشت بازیگرانش، بلکه دیدن مجدد آنها در حین ایفای نقش کاراکترهای محبوب‌مان است. بنابراین وقتی معلوم شد اپیزود ویژه‌ی فرندز اسکریپت‌شده نیست، بدجوری توی ذوق‌مان خورد.

اما وقتی در جریان تماشای این دورهمی متوجه شدم نگرانی‌ام در این زمینه چقدر بیهوده بوده است، خودم را به خاطر نادیده گرفتنِ چیزی که در تمام این مدت همچون یک تابلوی نئونی چشمک‌زن جلوی چشمانم بود سرزنش کردم. حقیقت این است که اگر فقط یک سریال در سراسر تاریخ تلویزیون وجود داشته باشد که شکافِ ناچیزِ بین بازیگران و نقش‌هایشان باعث می‌شود که تماشای تعامل بازیگران همچون تماشای تعامل نقش‌هایشان به نظر برسد، آن سریال فرندز است. اتفاقا این اپیزود بارها و بارها روی این نکته که شخصیتِ واقعی بازیگران فرندز چقدر به شخصیتِ کاراکترهایشان نزدیک است اصرار می‌کند. درواقع، همان‌طور که نویسندگان سریال هم توضیح می‌دهند، آنها در جریان پروسه‌ی کستینگِ سریال از بینِ بی‌شمار بازیگری که تست می‌دادند، در جستجوی بازیگری که نقش کاراکترش را به خوبی ایفا کند نبودند (آنها به دنبال بازیگری که در وانمود کردن به اینکه شخص دیگری است، مهارت دارد نبودند)، در عوض آنها به دنبال بازیگرانی که بدون نیاز به زور زدن، بدون نیاز به وانمود کردن، در کالبد این شخصیت‌ها چفت می‌شوند بودند؛ آنها به دنبال بازیگرانی که نزدیکی شخصیتِ واقعی آنها به نقششان، به نقش‌آفرینی صادقانه‌تر و اُرگانیک‌تری منجر می‌شود بودند.
نه تنها نویسندگان شخصیت راس را با در نظر گرفتنِ صدای دیوید شویمر در ذهنشان نوشته بودند و بعدا مجبور شدند تا او را پس از دوران شکست‌خورده‌ی بازیگری‌اش که باعث شده بود به عدم شانس موفقیتش در هالیوود به یقین برسد، به هر زور و زحمتی که بود برای بازگشت به لس آنجلس متقاعد کنند، بلکه لیسا کودرو هم با در نظر گرفتن نقش فرعی‌اش در سیت‌کام دیوونه‌تم (Mad About You) که درون‌مایه‌ی دیوانه‌ی مشابه‌ی فیبی را داشت انتخاب شده بود. در حقیقت، شخصیت واقعی لیسا کودرو به حدی با پرسونای فیبی مو نمی‌زند که نحوه‌ی کارش برعکسِ اکثر بازیگران است. درست همان‌طور سوپرمن که در همه‌حال پسر کریپتون است، باید در حالت عادی به کلارک کنت‌بودن تظاهر کند، کودرو هم وضعیت مشابه‌ای دارد. حتی دیگر بازیگران سریال هم نسبت به این حقیقت ابراز شگفتی می‌کنند. کورتنی کاکس در واکنش به نحوه‌ی خندیدنِ واگیردارِ کودرو می‌گوید که چقدر آن به خنده‌ی فیبی شبیه است. در جایی دیگر، نحوه‌ی واکنش نشان دادنِ او به حشره‌ای که لابه‌لای موهایش می‌خزد، دقیقا همان واکنشِ آشفته‌ای است که احتمالا فیبی به این اتفاق نشان می‌داد و در صحنه‌ای که می‌خواهد شعر «گربه‌ی بوگندو» را با لیدی گاگا هم‌خوانی کند، برای قرار گرفتن در فضای ذهنی فیبی فرصت می‌خواهد و هنوز این جمله از دهانش خارج نشده که بلافاصله می‌گوید که آماده است.
رفت و آمدِ این آدم بینِ لیسا کودرو و فیبی بوفِی آن‌قدر یکپارچه و نامرئی است که حتی نیازی به سوییچ کردن بینِ آنها نیز ندارد. در عوض، بیشتر مثل این می‌ماند که لیسا کودرو در همه‌حال فیبی است؛ او فقط شدتِ فیبی‌بودنش را کم و زیاد می‌کند. این موضوع درباره‌‌ی مت لی‌بلاک هم صدق می‌کند. او تعریف می‌کند درست در همان شبی که فردا صبحش باید برای فرندز تست می‌داد، برای تمرین دیالوگ‌ها سراغ دوستش می‌رود.

دوستش با استناد به اینکه سریال درباره‌ی دوست‌بودن است، پیشنهاد می‌کند که آنها به عنوان یک‌جور فعالیت تمرینی برای هرچه بهتر قرار گرفتنِ مت در نقشش به عنوان یک دوست، بیرون بروند و نوشیدنی بخورند و له‌بلانک هم موافقت می‌کند. خلاصه اینکه له‌بلانک ادامه می‌دهد که آن شب در حالت مستی در آپارتمان دوستش بیدار می‌شود و دستشویی می‌رود. اما ناگهان چشمانش سیاهی می‌روند و با صورت به سمت توالت زمین می‌خورد و تکه‌ای از گوشتِ بینی‌اش بر اثر برخورد به صندلی توالت جدا می‌شود و خونریزی می‌کند. او فردا صبح با وضعیت افتضاحِ بینی‌اش با خالقان سریال دیدار می‌کند، مارتا کافمن از او می‌پرسد چه بلایی سر بینی‌اش آمده، او حقیقت را می‌گوید و نقش جویی را تصاحب می‌کند.

شاید مست کردن یک بازیگر درست در شب چنین دیدار کاری مهمی در هر حالت دیگری باعث شود که او اعتماد صاحبکارانش را به خاطر بی‌مسئولیتی‌اش از دست بدهد، اما ایده‌ی احمقانه‌ی شبگردی و مست کردن به بهانه‌ی تمرین کردنِ فعالیت دوست‌بودن به عنوان یک نمونه از «جویی تریبیانی»‌وارترین کارهایی که یک نفر می‌تواند انجام بدهد، او را به بازیگر ایده‌آلی برای این نقش تبدیل می‌کند. این موضوع اما شاید بیش از هرکس دیگری درباره‌ی جنیفر اَنیستون و دیوید شویمر صدق می‌کند. همان‌طور که خودشان طی بزرگ‌ترین غافلگیری این دورهمی افشا می‌کنند، آنها در جریانِ فصل نخست سریال علاقه‌ی دوطرفه‌ی بسیار شدیدی به یکدیگر داشته‌اند؛ افشایی که معنای تازه‌ای به کلیپ‌هایی که از شوخی‌های اَنیستون و شویمر در پشت‌صحنه‌ی سریال پخش می‌شود می‌بخشد. به قول آنها این دلدادگی هرگز به مرحله‌ای جدی‌تر متحول نشده بود، اما یکی از دلایلی که رابطه‌ی عاشقانه‌ی ریچل و راسل عموما به عنوان پُرتنش‌ترین و محبوب‌ترین رابطه‌ی عاشقانه‌ی مدیوم تلویزیون شناخته می‌شود، به خاطر این است که بخش قابل‌توجه‌ای از شیدایی این دو کاراکتر از منبعی طبیعی، از تمنای برطرف‌نشده‌ی صادقانه‌‌شان در پشت دوربین سرچشمه می‌گرفت.

حتی متیو پری که به خاطر مبارزه‌‌اش با اعتیاد در بیست سال گذشته (و همچنین جراحی اضطراری دندان‌هایش در روز قبل از
ضبط دورهمی)، کم‌حرف‌ترین و دگرگون‌شده‌ترین عضو گروه است، صحنه‌‌ی نه چندان علنی اما دلخراشی دارد که او و کاراکترش را درون یکدیگر ذوب می‌کند. در اوایل این اپیزود درحالی که او و مت له‌بلانک از بقیه جدا می‌شوند و روی صندلی‌های راحتی معروفِ چندلر و جویی لم می‌دهند، پری در حالی که به یک نقطه خیره شده، بدون هیچ لبخندِ فرمالیته‌ای و با لحن نه چندان بلندی به له‌بلانک می‌گوید: «اوه متی از دیدنت خوشحالم». چندلر هنوز آن داخل است! شکافِ ناچیز بین بازیگران و نقش‌هایشان و رابطه‌ی دوستانه‌ی تنگاتنگشان به این معنی است این اپیزود نه تنها نیازمان به دیدن این بازیگران در قالب نقش‌هایشان را برآورده می‌کند، بلکه این کار را خیلی بهتر از هرگونه فیلم دنباله‌ای اسکریپت‌شده‌ای انجام می‌دهد. این دورهمی بدون روایت داستان جدیدی که جایگاه ثابت‌شده‌ی فرندز در فرهنگ‌عامه را دستکاری کند، شامل همه‌ی چیزهایی که از یک فیلم اسکریپ‌شده می‌خواهیم می‌شود. بهترین لحظات این اپیزود آنهایی است که هر شش نفر بدون هیچ کشمکشِ از پیش‌برنامه‌ریزی‌شده‌ای دور هم نشسته‌اند و خاطره‌بازی می‌کنند.
یکی از دلایل موفقیت فرندز این بود که بازیگران سریال هم با یکدیگر دوست صمیمی بودند و این اپیزود ویژه ثابت می‌کند که این حقیقت در ۱۷ سال گذشته همچنان استوار باقی‌مانده است. تماشای آنها درحال قدم زدن در دکورهای سریال و قهقه‌زدن از یادآوری خاطرات گذشته (له‌بلانک به‌طرز شیطنت‌آمیزی دیالوگ‌های کاکس را از روی میز آشپزخانه پاک کرده بود) حاوی همان جنس از کُمدی/درامِ سریال اصلی است. این روش احتمالا مناسبت هر سریالی نیست. نزدیکی بسیار زیاد این آدم‌ها در جلو و پشتِ دوربین به عنوان خصوصیت استثنایی فرندز باعث می‌شود که تماشای تعامل آنها در پشت دوربین تفاوت چندانی با تعاملاتشان در جلوی دوربین نداشته باشد. در هنگام تماشای این اپیزود مغزم به‌طور اتوماتیک این دو دنیای مجزا را به‌طرز جدایی‌ناپذیری درون یکدیگر آمیخته بود. اما دومین نگرانی طرفداران که از بدو معرفی این دورهمی وجود داشت، معرفی دارودسته‌ی جاستین بیبر، کیت هرینگتون، دیوید بکهام، کارا دِلوین، لیدی گاگا، ریس ویترسپون، گروه موسیقی کره‌ای بی‌تی‌اِس و غیره به عنوان مهمانان ویژه برنامه بود. گرچه کماکان ترجیح می‌دهم زمانی که به مهمانان اختصاص پیدا کرد را با گپ و گفتِ گروه شش نفره‌ی سریال سپری می‌کردم، اما خوشبختانه نحوه‌ی به‌کارگیری آنها اکثرا اذیت‌کننده نیست.
منهای بخش بی تی اس که معذب‌کننده‌ترین و تصنعی‌ترین ۱۰ ثانیه‌ی کل این اپیزود است، بقیه حضور غیرضروری اما عمدتا بی‌آزاری دارند؛ هرینگتون یا بکهام دوتا از خنده‌دارترین اپیزودهای سریال را یادآوری می‌کنند؛ ریس ویترسپون از تجربه‌اش به عنوان بازیگر مهمان در فرندز تعریف می‌کند؛ تماشای لیدی گاگا درحال چهچه زدن «گربه‌ی بوگندو» به لحظه‌ی سورئالِ دیوانه‌واری درخورِ فرندز منجر می‌شود و نقش بی‌کلامِ امثال کارا دلوین و جاستیس بیبر هم به پوشیدن لباس‌های نمادین فرندز و رژه رفتنِ آنها خلاصه شده است. بدبین‌بودن نسبت به دورهمی فرندز حتی در بین طرفداران سینه‌چاکِ این سریال نیز خیلی آسان بود.

آیا این برنامه حقه‌ی بی‌شرمانه‌ای برای فروختن اشتراکِ اچ‌بی‌اُ مکس است؟ آیا ساختار اسکریپت‌نشده‌ی آن یعنی باید بازآفرینی جادوی سریال اصلی را از سرمان بیرون کنیم؟ اما محصول نهایی افشا می‌کند که همه‌ی شک و تردیدهایمان بی‌مورد بوده است. اپیزود ویژه‌ی فرندز با همان سطح از دقت، اشتیاق و عشقی که سریال اصلی را در ۲۵ سال گذشته زنده نگه داشته است تهیه شده است. واضح است این اپیزود قرار است مشترکان اچ‌بی‌اُ مکس را افزایش بدهد. این مسئله اما از اهمیتِ این حقیقت که این دورهمی نبوغِ دست‌کم‌گرفته‌شده‌ی این سریال و رابطه‌ی عمیقی که با این کاراکترها و بازیگرانشان دارم را دوباره بهم یادآوری کرد نمی‌کاهد.

گرچه این اپیزود ویژه اسکریپت‌شده نیست، اما خیلی خیلی مواظب است تا برای حفظ فانتزی ایده‌آلش، هیچ اشاره‌ای به جنجال‌هایی مثل اسپین‌آفِ شکست‌خورده‌ی جویی یا چالش‌های شخصی ستارگانش نکند. کاملا مشخص است که درد و زجر مدفون‌شده‌ای در زندگی متیو پِری وجود دارد که او به‌طور خیلی گذرایی به آن اشاره می‌کند؛ پِری در حین درد و دل کردن با هم‌بازی‌هایشان افشا می‌کند که هر شب در جریان تولید سیت‌کام از فکر به اینکه ممکن است مخاطبان به جوک‌هایش نخندند، احساس مرگ به او دست می‌داد. او اعتراف می‌کند وابستگیِ میزان رضایتش از زندگی در آن روزها به تحسینِ دیگران درست و سالم نبود و لیسا کودرو و دیگران از شنیدن اینکه او در تمام این مدت بدون اینکه چیزی به آنها بگوید عذاب می‌کشیده، ابراز ناراحتی می‌کنند. اما این لحظه‌‌ی جدی مدت زیادی دوام نمی‌آورد. توجه‌ی اپیزود با فاصله گرفتن از جنبه‌های تیره و تاریکش، بلافاصله به سمت خنده‌ها بازمی‌گردد. آیا در طول تماشای این اپیزود احساس می‌شود که یک چیز‌هایی عمدا نادیده گرفته می‌شود؟ بله. آیا این موضوع نقطه ضعف حساب می‌شود؟ الزاما نه. فرندز همیشه درباره‌ی فرار از دنیای واقعی برای پناه بُردن به یک دنیای آرامش‌بخش که جوانانش درگیر دغدغه‌های طاقت‌فرسایی مثل خرج زندگی‌شان نیستند بوده است و این دورهمی نیز از این قاعده مستثنا نیست.
منبع
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14
ارسال‌ها
263
امتیاز
3,743
نام مرکز سمپاد
مشهد فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
فقط منم که تا حالا فرندزو ندیدم ؟
من نمی دونم دقیقا چجوری یازده فصلشو ببینم یه ذره زیاده برا همین سراغش نمیرم
بریکینگ بد 5 فصل داشت و پدرم در اومد تا بتونم تمومش کنم
راستش تئوری بیگ بنگو دوست نداشتم و درک نمیکردم (شایدم درکم پایینه(
ولی در کل همون ادمی که اونو معرفی کرده بود اینو هم معرفی کردهو...
نه نه بیگ‌بنگ خیلی رو اعصاب بود به نسبت فرندز.
ما اول فرندزو دیدیم بعد بیگ‌بنگ، بعد هو عای مت یور مادر :)) ، بعد ساینفلد، بعد افیس، و در اخر هم بروکلین۹۹!
اکه بخوام رده بندی کنم از نظر شخصی خودم:
فرندز (ع) ;))
بروکلین۹۹
دو سه فصل اول ساینفلد (بعدش فقط اعصاب خردی بود!)
بیگ‌بنگ تئوری
چگونه مادرتو دیدم :‌))))))) (حقیقتا رو اعصاب و تکراری بود)
و آفیس چون ما سلیقه‌ی طنزمون کمی متفاوته و از استرس و توهین و تحقیر کاراکترا تو فیلم اصلا لذت نمیبریم. من مایکلو فقط تو دو تا سیزن اخر حضورش تو افیس دوست داشتم.
 
بالا