• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شیرکو بیکس

  • شروع کننده موضوع
  • #1

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,658
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
1596482849247.png
این که انجمن زبان شناسی و ادبیات، زیرانجمن شعر یا ادبیات جهان رو نداره واقعا عجیبه. مجبورم برای پست کردن اشعار شیرکو بیکس، شاعر کرد، اینجا تاپیکی باز کنم.
امروز سیزده مرداد، سالگرد درگذشت این شاعر بزرگوار بود، همین بهانه خوبی بود برای ایجاد این تاپیک.
علی الحساب دو شعر میذارم با ترجمه، باشد که فیض ببرید.
کلیل
له‌هه‌نده‌ران
به‌سه‌ر هاتیک... کلیلیکی
ون بووی... گریان
وه‌ختی بو ئه‌و نه‌گه‌ران‌و
به زور ده‌ر گای
شاریان شکان

کلید ترجمه
بیرون شهر
یک اتفاق
کلیدی گمشده را به گریه انداخت
وقتی که دنبال آن نگشتند
به زور دروازه شهر را شکستند.


رومان

ئه ی له یلاکه م
ئه و رومانه ی که دامیتی و
دوای خویندنه وه ی هیناته وه
که خستمه وه کتیبخانه بچکوله که م
هه موو کورته چیروکه کان
ده وریان گرت‌و ئه ویش که وته
گیرانه وه ی ئه و باسانه ی له سه یرانی
چه ند روژه یدا له گه ل چاوتا
کرد بوونی
پیی ئه و تن:
ئه و شیرینه..حه ز له خویندنه وه ی چیروکی
که له گه تی وه ک من ئه کا
چیروکی کورت سه یر ناکا
دوای ماوه یه ک ته ماشام کرد
هه موو کورته چیروکه کان
له به ر خاتری چاوه کانت
یه که...یه که
بوونه... رومان

رمان ترجمه

لیلای من!
آن رمانی را که به تو سپرده بودم
و بعد از خواندنش بازآوردی
هنگامی که دوباره در کتابخانه کوچکم گذاشتمش
داستان های کوتاه همگی دوره اش کردند
و او هم حکایت کرد از آن گشت و گذاری
که در آن چند روز با چشمان تو کرده بود.
به آن ها میگفت:
"آن شیرین دلنشین
تنها خواندن داستان بالا بلندی چون من را دوست دارد
داستان کوتاه نمیخواند"

پس از چندی نگاه کردم
همه داستان های کوتاه
به خاطر چشمان تو
یک به یک
رمان شده بودند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,658
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
IMG_20200901_205612.jpg


سرزمینی دارم
از همان کودکی
هلهله‌ها از آن چوبه‌های دار بود
کوچ شناسنامه اش بود و
ظلم پارویش
ودرخت‌هایش زخم شمشال داشتند
جغرافیای زنان شوهر مرده
شهر زنان شوهر مرده
خیابان زنان شوهر مرده
حدود آنجا بود
پروانهٔ کشتهٔ باران
آیینهٔ شکستهٔ چهره ها
نوازشگر پیچک ! .
سرزمینی دارم
که از دود به هم پیوسته‌است
دود چهارپاره شدن
دود توتون سیگارهای پیچ
دود بیغوله
دود دستبند ها!
از دریچهٔ سیاه هر کدامشان که نگاه کنی
جنگلِ جیغش
شاخه‌ای از مصیبت
و ییلاقِ اشکی ست
که گرداب شیونش از دور پیداست
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
  • شروع کننده موضوع
  • #4

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,658
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
هر سال در آبان
از پس نیم‌شبان
حرامی بادی
به سر وقت خزان می‌آید
و هر انچه را که خزان
به درون سرای و آستانه انباشته
برداشته
و با خود می‌رباید
این باد انگار
از رهزنان کوهستان و
از رهزنان زمستان است
و پیش از آنکه زمستان خود سر بر آرد
برای واپسین تهدید خزان
این باد حرامی را
روانه‌ی فرودها می‌دارد

میهمان خزانی؛ #شیرکو_بیکس
(ترجمه رضا کریم مجاور)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

maleck :)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,442
امتیاز
31,658
نام مرکز سمپاد
شهید بابایی
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
دانشگاه گیلان
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
هر چه می‌کنم نمی‌توانم از واژه‌ی کینه بالا رفته و آن را پناهگاهی برای خود کنم
هر چه میکنم نمی‌توانم در کنار واژه‌ی انتقام سنگری کنده و آن را پناهی برای سنگدلی کنم
هرچه میکنم نمیتوانم روزی، دمی، آنی
واژه عشق را نبینم و آن را یار غار چشمان زیبای شعرم نکنم
 
بالا