Asuka
-
- ارسالها
- 59
- امتیاز
- 1,456
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- ارواح
- سال فارغ التحصیلی
- 00
خب دیگه این نوع عمل نشان از خنگ بودنهبرای کسی که بر مبنای عقیده عمل کنه ، این طرز فکر بی معنیه![]()


خب دیگه این نوع عمل نشان از خنگ بودنهبرای کسی که بر مبنای عقیده عمل کنه ، این طرز فکر بی معنیه![]()
دقیقققققااااحالا فرض بر اینکه شرابخوار هم بوده باشه ، ک چی ؟
مشکل شراب چیه ؟
الان جا داره گفت که ودف؟!!مولوى
شهريار
پروين اعتصامى
امثال اينا
البته من با شعر و ادبيات مشكل دارم كلاً متنفرم ولى بعضى از شعرهاشونو ميخونم خوشم مياد
بنظرم حافظ مزخرف ترين بين اينهاست
چون اول مفهوم ساده نداره
روان نيست
به منم ربطى نداره مشروب خور بود يا نبود
اصلاً باشه فرقى نداره
هيچ اتفاقى هم نمى افتاد اگر بود يا نبود
واقعن !آیا فرقی میکنه ارزش آثارش با شرابخواری یا نخوردنش؟
بحث بر سر تاثیر نحوه زندگی حافظ بر ارزش آثارش نیست؛ بلکه با فهم دیدگاه حافظ نسبت به زندگی میتونیم درک بهتری از مضامین نهفته در اشعارش داشته باشیم.آیا فرقی میکنه ارزش آثارش با شرابخواری یا نخوردنش؟
وای خدایا تا حالا همچین حرفی نشنیده بودمالبته من با شعر و ادبيات مشكل دارم كلاً متنفرم ولى بعضى از شعرهاشونو ميخونم خوشم مياد
بنظرم حافظ مزخرف ترين بين اينهاست
البته شخصا به همچین احتمال قویای در مورد حافظ معتقد نیستم... موضوع قابل بحثیه. شاید هم هیچوقت به نتیجهی روشنی نرسه.بله خب به گواه مستنداتی که از احوال و آراء او هست و بر اساس نظریات خودش به احتمال قوی شراب می نوشیده.حال،چه فرقی برای ما داره؟چه چیزی درباره او تفاوت خواهد کرد؟ شراب اصلی شعر اوست که مخمور کننده هر صاحبدلیست.
در هر صورت موضوع قابل بحث و مهمیه.اگر منظور در باب تحقیق در احوال و آراء او باشه،نه،چرا تحقیق مشکلی داشته باشه.منتها همونطور که خودتون هم ذکر کردید،ما نمیتونیم با یک اطمینان کامل و با نظری مبرهن در این باره نظر بدیم و احتمالا هرگز نخواهیم فهمید.اما حرف من بیشتر معطوف کسانی بود که این قضیه رو نه یک وجه شناخت برای حافظ،بلکه وجه ارزش گذاری او میدونن.ارزش حافظ با چنین چیزی تغییر نخواهد کرد.صرفا تفسیری که از شعر او می کنیم و چیزی که از عقیده او می فهمیم تغییر خواهد کرد.
اگر هدف از تاپیک اینه و نه اینکه بیایم بشینیم ببینیم خودش شراب خوار بوده یا نه خب چه عالی. ولی اگر قراره بیایم تحقیق کنیم که نمی دونم خودش شراب میخورده یا نه و از این اقسام مسائل به شخصه به نظرم چیز های بهتری برای بررسی در مورد حافظ وجود داره. بله اگر به هدف شناخت خودش می کنید که بسیار خوب ولی اگر قراره اشعارش با این مسائل قضاوت بشن یا بلاعکس عملی به واسطه فاعل قبحش بشکنه هرگز کار درستی نیست انجام این بحث. ای چه بسا باعث ندیدن ارزشهایی از حافظ بشه. حتی در مورد تحقیق من باب احوال حافظ باید دید اگر میخورده چرا میخورده؟ چه فلسفه ای پشت این عمل داشته و چه جوری به این ربطش میداده؟ به نظر من اینا خیلی مهمتر از نفس شراب خواری ان.توی این تاپیک قرار نیست از نتیجهی شرابخوردن یا نخوردن حافظ قضاوت مثبت و منفی بدیم.
می و شراب توی شعر حافظ هست. بررسی و درک اینکه منظور از این می چیه هم مطمئنا به درک شعر حافظ و مقصودش و حتی شناخت بعضی عقایدش کمک میکنه. پس مطمئنا از این جهت این موضوع مهمه و ارزش بررسی کردن داره. توی این تاپیک هم قراره صرفا همین موضوع بررسی شه.
نه صرفِ اینکه این می مجازی باشه به غنای شعر کمک میکنه و نه مخالفش.
این تصور که میخوردن چیز بدیه و هر کس بخوره یه موجود لایعقله و نکتهی منفیای حساب میشه رو هم باید تعدیل بکنیم. گذشته واقعا اینجوری نبوده. شعر منوچهری و فرخی و ... با اینکه در دوران اسلامی زندگی میکنن پره از مدح می حقیقی. کسی هم «فکر بد» راجع بهشون نمیکرده. اصولا ایرانیها خیلی برای می ارزش قائل بودن و معتقد بودن که می جوهر فرد رو نشون میده! به شاهنامه که نگاه میکنیم مقدمهی بعضی از داستانها اصلا به تعبیری «مینامه» است. مقدمهی پادشاهی لهراسپ رو نگاه کنید:
به مرد اندرون باده آرد پدید
که: فرزانه گوهر بود یا پلید!
که را گوهرش پست و بالا بلند
کند باده او را چو خمِّ کمند
که را گوهرش برز و بالاش پست
به کیوان برد چون شود نیممست
و ....
در ذاتِ اینکه با این تاپیک اینقدر مخالفت هست به نظرم این تصوره که میخوردن خیلی چیز بد و ناجوریه! در حالی که در گذشته (حتی در دوران اسلامی ایران) به هیچ وجه همچین شدتی توی این موضوع نبوده ... .
دقیقا. اصلا این دو تا شاید توی دید حافظ مغایر نبودن خیلی جالب میشه اگر بشه دلیل و فلسفه پشتش رو حدس زد. (حدس زدن رو من باب این میگم که ما نمی تونیم قطعی بگیم منظور حافظ چی بوده.)بسیاری از افراد کل قرآن رو حفظ بودند و بسیار در علوم دینی تبحر داشتن و در عین حال شرب خمر می کردند.چنانچه حافظ در برخی اشعار اشاره به افطار با شراب داره(تضادی بی اندازه زیباست،روزه گرفتن و با می افطار کردن)
بنابراین اصلا امر عجیبی نیست اگر در اون دوران کسی حتی حافظ قرآن بوده باشه و در عین حال شرابخوار.
خب شما نظر خودتون در مورد این شعر چیه؟ منظور حافظ از شراب.من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
._.