از نظر روحی...

[sanaaaa]

اینده قراره چی بشه ؟؟؟ واقعا نیاز دارم ببینم اینده قراره چی بشهـ در این موقعیت زمانی اصلا دوست ندارم باشم یا خ برگرده عقب یا خ بره جلو

 

[Krypton]

بتونم با خیال راحت از نصف اجتناب ناپذیرِ این بازه، بگذرم.
+ دوری زیاد از تکنولوژی

 

[Mαiα]

از نظر روحی نیاز دارم همه ی کتاب های شعرمو آتیش بزنم یا حداقل برای یه مدت طولانی نبینمشون...

 

[sanaaaa]

از نظر روحی احتیاج دارم حرفای دلم رو با یه نفر بگم تا سبک شم
احتیاج دارم زمان بگذره تا خودم رو پیدا کنم
یه سری افراد رو کلا نبینم منظورم اینجا نیستا

 

[anaana251223]

از نظر روحی نیاز دارم یکی از نظر روحی بم احتیاج داشته باشه

 

[FTMH]

از نظر روحی نیاز دارم یک هفته تو جنگل چادر بزنم

 

[Chandler.]

از نظر روحی نیاز دارم همزمان کرونا تموم شه و مامان دائمی خوب شه.

 

[ای فر]

از نظر روحی به یه تبر ابراهیم نیاز دارم که بیاد تموم این بت های تو ذهنم رو بشکنه تا من دست از این توهمات بردارم ...

 

[Sahaʀ]

از نظر روحی به یک عدد آلفردو جیمز‌ پاچینو نیازمندم

 

[Asaliiiii]

از نظر روحی نیاز دارم که همه آرزوهام برآورده بشه

 

[!..Saman]

نیاز دارم چند روز دیرتر به شنبه برسیم که بین امتحانای ترم و شروع دوباره المپیاد یه نفسی بکشم...

 

[Ss_Zahra]

از نظر روحی نیاز دارم برف بیاد
که (به جای لرزیدن از سوز سرمایی که بخاطر بارش تو شهر های دیگه نصیبمون شده) برم یه گوله برف بریزم تو یقه لباسش روحم شاد شه...

 

[ShAkIbA08]

از نظر روحی نیاز دارم یک ماه و دوازده روز دیگه صبح روز تولدم پستچی یه کارتون بزرگ پر از کتاب بیاره دم در خونه
بازش کنم ببینم همشون اوناییه که تو ژورنالم نوشتم:)
من دارم داستانا و شخصیتاشونو قاطی میکنم تا یادم نرفته ادامشو برام بخرید خب

 

[anaana251223]

‏از لحاظ روحی نیاز دارم یکیو ترک کنم که از غم نبودنم تیکه تیکه شه

#زده به مخم

 

[Nzr.f]

از لحاظ روحی نیاز دارم یهو بشم همونی که روزی 16ساعت درس میخونه :/ (کنکور از رگ گردن به ما نزدیک تر است)

 

[Cafune]

از نظر روحی نیاز دارم خاطرات ۱۶ سالگی از ذهنم پاک شه

 

[صوراسرافيل]

از نظر روحى نياز دارم روح و ذهنم يه مدت خفه خوم بگيره

 

[Nzr.f]

الان احساس میکنم که از لحاظ روحی نیاز دارم صبح ساعت6 بیدار شم صبحانه بخورم اماده بشم برم دنبال دخترعموم و بعد باهم پیاده بریم مدرسه و تمام پله هارو تا طبقه سوم بشمرم بعد درِ کلاسو باز کنم با داد بگم سلاااااام تا خواب از سر بچه ها بپره بعد پرده هارو بکشم به باغ ملی خیره بشم، زنگ صف بخوره بریم تو حیاط و توی خط دهمِ ریاضی(: بایستیم و موقع برگشت به کلاس واسه گلهای پشت پنجرمون آب ببرم، زنگ اول هم آزمایشگاه داشته باشیم بعدشم آمادگی بعدشم جغرافیا(چون سر این کلاس‌ها کلا درحال خوشگذرونی بودیم) زنگ آخر هم تعطیل باشیم و من موقع بیرون رفتن یه دور دیگه تمام نوشته های روی دیوار انگیزه‌های کلاسمون رو بخونم، فرداشم بریم اردو چند روزه شیراز(شایدم اصفهان یا مشهد) ولی این‌بار بگیم دوربین های حریم وحشت رو روشن کنن و فیلمشو بهمون بدن، بعدشم ما تا اخر سال هرروز برای همه‌ی معلم‌ها از خاطرات اردومون بگیم(((((:

 

[نسیـم]

یه مسافرت طولانی

 

[Ss_Zahra]

از لحاظ روحی نیاز دارم یه فلش بزنم به سرم و همه ی اطلاعات کتابا کپی بشه تو مغزم