RZWN
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 417
- امتیاز
- 1,890
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- svh
- سال فارغ التحصیلی
- 1402
- دانشگاه
- ×××
- رشته دانشگاه
- ×××
با حس بخونید:
اگه بخوام از ته قلبم یه آرزوی ناشدنی بگم:
روزی برسه که با خیال آسوده در کنار هفت قوی سیاه در صحنه آسمون شب که ماه تو اون کامله ساعت 12،پرواز کنم و از بالا به دوستام دست تکون بدم و سایه ام بر روی دختری که هرشب از پنجره نگاه میکنه تا یه چیز عجیب تو آسمون ببینه ،بیفته.اونجاست که من با نفس خودم آشنا میشم
.
.
وای چه باحال شد
تخیلات یه آرمیه دیگه
.
جدی بخوام آرزوهام رو بگم:
اینکه همه سالم و سلامت کنار خانواده هاشون باشن
اینکه دوستام به آرزوهاشون برسن
توی دانشگاه رشته کاردیولوژی رو انتخاب کنم و توش موفق باشم
اونی که هی پیام های توی گروه رو سین میزنه و جواب نمیده پیداش کنم
بتونم شعر هایی که می نویسم رو به دست صاحباشون برسونم
.
یه آرزوی بزرگی هم که چند ساله دارم اینه که:
توی یه روز پاییزی مه آلود وسط جنگل که برگ های زرد روی زمین ریخته راه برم و هندزفریم رو توی گوشم بزارم و به آهنگ مورد علاقم گوش بدم.کم کم بارون شروع کنه به باریدن و من کلاه کاپشنم رو روی سرم بکشم و با همون آهنگ توی افق محو شم
اگه بخوام از ته قلبم یه آرزوی ناشدنی بگم:
روزی برسه که با خیال آسوده در کنار هفت قوی سیاه در صحنه آسمون شب که ماه تو اون کامله ساعت 12،پرواز کنم و از بالا به دوستام دست تکون بدم و سایه ام بر روی دختری که هرشب از پنجره نگاه میکنه تا یه چیز عجیب تو آسمون ببینه ،بیفته.اونجاست که من با نفس خودم آشنا میشم
.
.
وای چه باحال شد
تخیلات یه آرمیه دیگه
.
جدی بخوام آرزوهام رو بگم:
اینکه همه سالم و سلامت کنار خانواده هاشون باشن
اینکه دوستام به آرزوهاشون برسن
توی دانشگاه رشته کاردیولوژی رو انتخاب کنم و توش موفق باشم
اونی که هی پیام های توی گروه رو سین میزنه و جواب نمیده پیداش کنم
بتونم شعر هایی که می نویسم رو به دست صاحباشون برسونم
.
یه آرزوی بزرگی هم که چند ساله دارم اینه که:
توی یه روز پاییزی مه آلود وسط جنگل که برگ های زرد روی زمین ریخته راه برم و هندزفریم رو توی گوشم بزارم و به آهنگ مورد علاقم گوش بدم.کم کم بارون شروع کنه به باریدن و من کلاه کاپشنم رو روی سرم بکشم و با همون آهنگ توی افق محو شم