- ارسالها
- 497
- امتیاز
- 4,849
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- شهرکرد
- سال فارغ التحصیلی
- 98
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشندهم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
فاضل نظری
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس
حافظ
قصر فردوس به پاداش عمل میبخشندهم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
فاضل نظری
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمانمنم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
حافظ
تاریک و تهی ، پشت و پس آینه ماندیمنزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت/ این اشک دیده ی من و خونِ دل شماست
" پروین اعتصامی "
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته استتاریک و تهی ، پشت و پس آینه ماندیم
هر چند که همسایه آن چشمه نوریم
ابتهاج
تا که عشقت مطربی آغاز کردما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
" پروین اعتصامی"
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کنتا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگم ، گاه تارم روز و شب
مولانا
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربانبر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
" پروین اعتصامی"
وین شکم بی هنر پیچ پیچ / صبر ندارد که بسازد به هیچتو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان
بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو
مولانا
چه عیش خوش ز دل پاره پاره می طلبیوین شکم بی هنر پیچ پیچ / صبر ندارد که بسازد به هیچ
" عالیجناب سعدی"
آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن استچه عیش خوش ز دل پاره پاره می طلبی
نشاط نغمه کجا چنگ زه گسسته کجا ؟
ابتهاج
تا سر زلف تو شد بازیچه دست نسیمآن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است
آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست
"پروین اعتصامی"
تا سر زلف تو شد بازیچه دست نسیم
کار و بارِ جمعِ مشتاقان پریشان گشتن است
ابنهاج
تناور درختی که هر چه ش ببریتقویم عمر ماست جهان هر چه می کنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
"پروین اعتصامی"
شنیدستم که اندر معدنی تنگتناور درختی که هر چه ش ببری
فزون تر بود شاخ و برگ فزونش
ابتهاج
در ساغر تو چیست که با جرعه نخستگرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیبدر ساغر تو چیست که با جرعه نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می کنی
ابتهاج