مشاعره

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mohad_z
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یکی از بحر وحدت گفت انا الحق
یکی از قرب و بعد و سیر زورق

شیخ محمود شبستری
 
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
 
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
ای آسمان باور نکن .
کاین پیکر محزون منم..
من نیستم!..
رفت عمر من، از دست من
این عمر پست و مست من
یک عمر با بخت بدش بگریستم، بگریستم!
لیک عمری پای اندر گلم
باری نپرسید از دلم
من کیستم؟ من چیستم؟
 
مقام دلگشایش جمع جمع است
جمال جانفزایش شمع جمع است

شیخ محمود شبستری
 
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
 
تا خار غم عشقت اویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها
اندر دل من درون و بیرون همه اوست
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بی‌چون باشد و جود من چون همه اوست
 
اندر دل من درون و بیرون همه اوست
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد
بی‌چون باشد و جود من چون همه اوست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
 
در میان مستمندان فرق نیست
این غریق خرد بهر غرق نیست

پروین اعتصامی
 
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبرو داری ای زاهد مسلمانی بس است
 
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
 
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
 
در دایره ی قسمت ما نقطه ی پرگاریم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
 
روزگاری شد که دور افتاده ام آخر بپرس
کان سیه روز پریشان روزگار من کجاست

هلالی جغتایی
 
Back
بالا