• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

تلخ ترین لحظه زندگی

a.s.m.a.

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
180
نام مرکز سمپاد
farzanegan nahiye 1.chini ha
شهر
kermun
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

وقتی که از کنکور سراسری اومدم بیرون
وقتی که بی استرس رفتم و از همه بهتر و بیشتر بلد بودم
اما ساعت 12:15 جمعه بدترین لحظم بود...... :((
بی اختیار یه اشک از گوشه چشمم افتاده بود و سرم پایین بود :|
اما صدای گریه بقیه رو میشنیدم :((
میخاستم بلند گریه کنم یهو حس کردم یکی داره از دور بهم میخنده سرمو گرفتم بالا توی بغل مدیر مدرسه بودم :-<

اما کسی نمیدونست اونروز من محتاج 10 دقیقه وقت بودم ده دقیقه ده دقیقه هایی که الکی میگذرن و کسی نمیفهمه :-<

خدایا...ازینکه اونروز و اون ساعت نتونستم هرچی که دارم و نشون بدم
ازینکه تلاش دقیقا یکسال تمامم به هدر رفت ناراحتم :((

نمیدونم بقیش چی میشه؟

فقط تو میدونی و فقط تو میتونی کمکم کنی... :((.
 

لنگه کفش

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
1,018
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
کرمان
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

چندروزپیش بودک مامان بزرگم حالش ی دفعه بدشد
نمیتونست حرف بزنه
دسشویی دیگه نمیتونه بره :((
همه براش دعامیکنن ک هرچی زودتربره...چون بیشترازاین زجرنکشه.. :((
حتی بچه هاش...
خیلی خیلی بدبود
حداقل برامن ک تازه زندگیم میخوادشروع شه
ا :((ون روزبااینکه روزه بودچندساهت فقط گریه میکردم
 

Jina

کاربر فعال
ارسال‌ها
47
امتیاز
314
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

بدترین لحظه زندگیم روزی بود که مامانم بهم گفت مامان مامان بزرگم (مامان حوری، که خیلی دوستش داشتم.) فوت کرده :(
یه لحظه کاملا ماتم برد.باورم نمی شد.تا مدت ها به خاطر آلزایمر و بدرفتاری پرستارها خیلی اذیت شد.ولی از دست دادنش خیلی سخت بود.
اما لااقل بیش تر از این زجر نکشید :(
 

!Muse!

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
174
امتیاز
1,271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب-3
شهر
تهران
دانشگاه
پلیـــــــــ تکنیــــــکـ
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

ورود ناگهانی یک ادم به یه سکانس شخصی
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,514
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

فوت یکی از بچه‎های مدرسه‎مون درست روز اول عید امسال. :)
رفته بودم کتابخونه،دوستم بهم گفت. خیلی لحظه‎ی تلخی بود.
روحش شاد.
 

Null

Mad Programmer
ارسال‌ها
6
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
-
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی

من کل زندگیم تلخه
چون کسی رو که دوس دارم 8 ساله هر روز جلوی چشمام میبینم و غرور لعنتیم اجازه نمیده حتی نگاش کنم خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
برو سمتش . مطمئن باش پشیمون نمیشی . البته اگه بیشتر از غرورت دوستش داری :|

وقتی آدمی که با تمام وجودم دوستش داشتم بهم گفت دیگه سمتم نیا ...
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تلخ ترین لحظه زندگی من لحظه ای بود که مادربزرگم رو افتاده رو زمین دیدم،
پاهاش سیاه شده بود.
نفساش کم و خشک
چشاش به بالا.

وقتی اومدیم بیرون، بابام گفت:
امشب دیگه شب آخره. روح از پاهاش بیرون رفته بود.

فرداش مامان بزرگم مرد
 

mobin9898

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
374
امتیاز
10,148
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی سنندج
شهر
سنندج
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
سنندج
رشته دانشگاه
پرستاری
فوت پدرم ، تموم لحظه هایی که نتونستم کاری بکنم و آزار دیدم: ) از دست دادن عزیزام : ) از دست دادن کسی که دوسش داشتم حتی ...
 

نسیـم

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
سابقه مدیریت فروم
ارسال‌ها
1,443
امتیاز
35,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرراز
سال فارغ التحصیلی
98
هنوز که نمیتونم بگم : )زندگی هر لحظه سوپرایزمون میکنه :)))
 

Nzr.f

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
307
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
داراب
سال فارغ التحصیلی
1400
تلخ ترین لحظه‌ زندگیم تا به این لحظه فکر کنم اخرین نگاهِ پدربزرگم بود: ))
پدربزرگم خیلی پیر بود و منم کم‌رو، خیلی وقتا روم نمیشد برم سلام کنم
اخرین روزی که خونشون بودم به بابابزرگم نه سلام کردم و نه خداحافظی
وقتی دم در بودیم از رو ویلچر چرخید بهمون نگاه کرد و لبخند زد
و من بعد از اون روز دیگه خونشون نرفتم تا وقتی که بابابزرگم فوت شد :' ))
 
ارسال‌ها
1,745
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
من هنوز نمی تونم بگم تلخ ترین کدومه
لحظات تلخ داشتم ولی به نظرم نه اینقدر که بخوام بنویسم

اینم نیمه پر لیوان بینی من...
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
ارسال‌ها
3,745
امتیاز
40,359
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
وقتی دخترخاله سه سالم تو بغلم تشنج کرد. یدفه تنش قفل کرد، لرزید،چشماش رفت بالا، از دهنش کف و خون زد بیرون
 
ارسال‌ها
1,745
امتیاز
23,682
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1401
مدال المپیاد
یه مرحله دو ادبی :)
دانشگاه
UMSHA
رشته دانشگاه
ANS
من هنوز نمی تونم بگم تلخ ترین کدومه
لحظات تلخ داشتم ولی به نظرم نه اینقدر که بخوام بنویسم

اینم نیمه پر لیوان بینی من...
آخ اقا حرفمو پس میگیرم
سخت ترین لحظه ی زندگی اونجاست که
مهمون میخواد ظرفارو بشوره ولی تو علیرغم میلت باید قسمش بدی که نه بابا خودم میشورم :-w :-<
 

Sarin84

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
225
نام مرکز سمپاد
فرزانگان بوشهر
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1402
تمام لحظه های زندگیم تا به الان
 
ارسال‌ها
854
امتیاز
7,877
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
زندگی من تا الان اینجوریه که برای پیدا کردن روزهای تلخ زندگی؛فقط کافیه اون معدود روزای خوب رو در بیاری
همین قدر ساده...همین قدر سیاه...
 

..Mehrab..

استــاد بـــزرگ
ارسال‌ها
578
امتیاز
9,695
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
وقتی بابام زنگ زد گفت حمید سر صبح فوت شده ..
 
بالا