)..هیچی دیگه آخرش معلوم شد ی چشمم یکه یکیش هفتادو پنج فقطم آستیگمات..تا دو ماهم مقاومت میکردم نمیزدم..همشم میزدمش گریه میکردم(آخه تنها عینکی خونه منم )
..هیچی دیگه الان دیگه انقد بهش وابسته شدم که اصلا نمیفهمم رو صورتمه گاهی اوقات
..ولی هنوزم دوستش نمیدارم






بگذریم. مشکل اصلیم با اون قسمتیشه که روی دماغ میشینه. به شدت روی اعصابمه. چند مرتبه خواستم عینک آفتابی بزنم مثلن، دیدم واقعن نمیتونم باهاش کنار بیام
میدونم که اگه عینکی بشم عصبی هم میشم قطعن.
چهطور میتونید آخه؟
ولی همچنان نمیزدمش اصن کار معلممون شده بود تذکر دادن به من که عینکتو بزن دختر-__- بعد مامانم میگف عینکتم که صورتیه چرا نمیزنیش میگفتم چون خودم صورتی بودنشو نمیبینم در اون صورت

مثن صدام میکنن اول باید عینکمو بزنم بعد به حرفشون گوش بدم

رو همیشه میزنم

درش آوردم

اولین فرام عینکم خییلی خاص بود بنفش و سبز ! و هنوزم دارمش
شماره چشمام از 5/ شروع شد الان 1/5 هست 

(نزدیک بینم )


برعکس من عینک نزده باشم هیچی نمیشنوم کاملـا هیچیهروقت عینکو میزدم سرکلاس نمیشنیدم معلم چی میگه
