مثلا کدوم همایش هابه نقل از twilight :
؟
به نقل از kOs@r_A :
ولی ما رفتیم آی خوش گذشت! یکی از بهترین سفرایی بود که از مدرسه رفتم! مخصوصا چون اکثرا همسن بودیم و ادمای باحال و دوستای صمیمی! حتی روی سن هم شوخیم گرفته بود(یاد یکی از اتفاقای همون سفر قبل از ارائه افتاده بودم) یادم رفت دارم چی میگمبه نقل از twilight :
بله داره!!به نقل از MoBn :من هنوز تو این فکرم بناب تیزهوشان داره ؟
به نقل از MoBn :من هنوز تو این فکرم بناب تیزهوشان داره ؟
به نقل از X R@y :ولی ما رفتیم آی خوش گذشت! یکی از بهترین سفرایی بود که از مدرسه رفتم! مخصوصا چون اکثرا همسن بودیم و ادمای باحال و دوستای صمیمی! حتی روی سن هم شوخیم گرفته بود(یاد یکی از اتفاقای همون سفر قبل از ارائه افتاده بودم) یادم رفت دارم چی میگم
اصن یادم نمیره که چقد سهل انگاریای مدیرمون اعصابمونو خورد کرد و بارفتاری که باهامون داش گریمونو درآورد سره اون قضیه...(میگف مگه من به زورگفتم شرکت کنید؟درحالیکه واقعا به زور گفته بود X-()
حالا مسؤلای بنابیا که اومده بودن مشهد خیلی خوب بودن چند تا متخصص ریاضی بودن.به نقل از twilight :آره ماهم همش سر مدیرمون غر میزدیم که چرا شما رفتین ولی مانباید بریم :-s آخه مدیر ما اصرار داره شاگرداش توهمه ی مسابقات شرکت کنند ولی وقتی نوبت به رفتن به اون شهر میشه میگه من از اول گفتم شرکت نکنیدا
البته شنیده بودیم که مدیر شماهم زیاد راضی نبوده...
من که حسرت کرمان موند تودلم به شدت. ولی خب6روز خیلی زیاد بود. درضمن مدیرشما زود جنبیده بود و بلیط خوب گرفته بود. واسه مابلیط خوب نمونده بود. خیلی بد موقه میشد
فقط من از اون عمو دیفرانسیلتون که یکم خشن بود میترسیدم :-sبقیشون خیلییییییی خوب بودن خوش به حالتون. مدیر ما راضی که نبود هیچ گفت همه هزینه ها را خودتون بدین بلیت و اینا رو خودتون بخرین سرپرست هم با ما یه معلم ادبیات فرستاد که نمی فرستاد هم می شد چون عوض اینکه اون مراقب ما باشه ما مراقبش بودیم
به نقل از kOs@r_A :حالا مسؤلای بنابیا که اومده بودن مشهد خیلی خوب بودن چند تا متخصص ریاضی بودن.
یه گروهی اومده بود از سمنان مراقبشون از قطار میومد پایین دیگه گم میکرد کجاس کوپشون و ما هدایتشون میکردیم به کوپشون هییییییییییییییی چه خاطراتی داشتیم! دیروز دوتا از بچه ها اومده بودن ملکان کلی گفتیم خاطراتو اخرش دپرس شدیم ... قدر دبیرستانتونو بدونین واقعا ادم اخرش افسوس میخوره چه زود تموم شد! (کلاس ما به گفته ی خیلی از دبیرا صمیمی ترین و باحال ترین کلاسی بود که مرکز به خودش دیده و خواهد دید)کلاس ما هم شلوغ ترین و پروترین کلاسیه که تا حالا مرکز ما به خودش دیده.تا حالا ورقه امتحانی رو کل کلاستون خالی دادین؟نمی دونین اون لحظه چه حالی داره با دیدن قیافه معلم بیچاره.تا حالا معلمی رو از مدرسه بیرون کردین؟خودشم اگه رئیس آموزش و پرورش آشنا باشه و نتونن بهت چیزی بگن. تا حالا چُغُلی مدیر رو به مسوول سمپاد آ.غ کردین؟به نقل از X R@y :گفتی مراقب باز یاد خاطرات اون سفر افتادم!
نکردین که :-$
این کلا خاصیت کلاس هایی مث A2 ، B2 ... است!به نقل از kOs@r_A :کلاس ما هم شلوغ ترین و پروترین کلاسیه که تا حالا مرکز ما به خودش دیده.تا حالا ورقه امتحانی رو کل کلاستون خالی دادین؟نمی دونین اون لحظه چه حالی داره با دیدن قیافه معلم بیچاره.تا حالا معلمی رو از مدرسه بیرون کردین؟خودشم اگه رئیس آموزش و پرورش آشنا باشه و نتونن بهت چیزی بگن. تا حالا چُغُلی مدیر رو به مسوول سمپاد آ.غ کردین؟
ولی ما دیگه زیاد تا این حد نیستیم ولی کلاس شما شاهکار خلقته!باور کن! 
کلاس ما هم شلوغه ولی نه تا اون حد ولی تجربیا واقعا یه چیز دیگن!به نقل از ا.ن. :این کلا خاصیت کلاس هایی مث A2 ، B2 ... است!
فک کنم هرچی بازیگوش و آدم جالب و ... است ریخته کلاس اینا!
پس چی دست کممون گرفتی؟حالا اینا خوبه یه بار که امتحان زیست داشتیم.دستگیره درو شکوندیم ما تو موندیم.گفتیم که نمیدونیم دستگیره کجاست.تا اونا برن و قفل سازو بیارن و قفل و وا کنه نصف زنگ دوم هم گذشت ما هم اون تو داشتیم میزدیم و میرقصیدیم \به نقل از hassan_m :
/خب بزار یکیم من بگم!به نقل از kOs@r_A :پس چی دست کممون گرفتی؟حالا اینا خوبه یه بار که امتحان زیست داشتیم.دستگیره درو شکوندیم ما تو موندیم.گفتیم که نمیدونیم دستگیره کجاست.تا اونا برن و قفل سازو بیارن و قفل و وا کنه نصف زنگ دوم هم گذشت ما هم اون تو داشتیم میزدیم و میرقصیدیم \
ما هم امسال سر امتحان ترم دوم این پرورشی که هیشکی نخونده بود جز چند تا دقیقا همین کارو کردیم ! یه سر و صدایی تو کلاس افتاده بود جای همگی خالی !!به نقل از hassan_m :
منم این وسط از هر طرف یکی از سوالامو چک کردم !! 
حیف که امسال تیپ کلاسمون بهم خورد ... یه عده ریاضی یه عده تحربی ... دوران خوبی بود ! 
به نقل از shadiiii :حالا کوثرفقط قسمتیشو گف مثلا یبار قراربود تنبیه کنن بعد ک همه روجمع کردن دیدن رئیس شورا معاون شورا ۲تا شورا زاپاس رئیس انجمن بسیج اسلامی نفراول مدرسه و...همش از کلاس ماس بدبخت مدیرانقد داد زد آخرسرم خسته شدبعدم فهمیدامتحان اون ساعت لغوشده بدبخت کپ کردانقدقیافش خنده داربود.
یبارم رفته بودیم اردو ک توراه میخوندیم نگومعاون صدامنوضبط کرده بود بعدفرداش همه دفتربودن جزمن وکوثرکه توراه مشهدبودیم ،مدیرمون بعدشنیدن اهنگای ک خونده بودیمو تراختورو...برا اینکه جلوبچه هانخده ازدفتر رفته بودبیرون بچه هاهم فورا صدای ضبط شده روپاک کرده بودن
آی میشد مدیرتون یه سری به اینجا میزد این حرفاتو میدید حالتو میگرفت حال مکردیم
تازه خودشون سوژه ندن،تو کلاس هی من میخوام چیزی نگم معلمامیگن توروخدا مسخرمون کن تقصیر من چیه،من اگه بخوام بچه هادیدن تابستون توکلاس شیمی بامعلم دست ب یکی کردم چه هاکردیم )
