• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مغالطات. ضمیمه 1 از آموزش منطق و تفکر انتقادی

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,362
امتیاز
10,033
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
مغالطه

مقدمه:

استدلالی است که از نظر علم منطق به یکی از دلایل زیر نادرست باشد.

* نخست آنکه دست‌کم یکی از مقدمات گزاره نادرست باشد؛
*دوم آنکه مقدمات گزاره، متضمن نتیجهٔ گزاره نباشد.

مغالطه جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را نامعتبر می‌سازد.

مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) به کار رود. مغالطه‌گر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجهٔ درست یا نادرست

رسیده‌است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجه‌گیری‌های دیگری هم به کار گیرد. خلاصهٔ تعریف مغالطه – که از واژه عربی غلط مشتق شده است

– استدلالی است که درآن فساد معنوی وجوداشته باشد، و تفاوت سَفسَطه‌گر بامَغلَطه‌گر در آن است که اولی نادانسته مرتکب اظهار برهان مبتلا به

انحراف می‌شود و دومی دانسته و برپایهٔ اصول تغلیط به سوی استنتاج منطبق با مقصود خود می‌گراید.

منبع مقدمه: ویکی پدیا




بررسی پاره ای از مغالطه ها و مثال هایی از آن ها:


1- مغالطه ترکیب یا تالیف:

اسناد حکم متعلق به تک تک افراد یک مجموعه، به کل آن مجموعه.


مثال اول: این ارکستر بهترین است، چون تک تک نوازندگان آن بهترین نوازندگان هستند.

مثال دوم: لیبرالیسم اقتصادی شعارش آن است که : (( مردم را در فعالیت های اقتصادی، آزاد بگذارید تا هر گونه می خواهند عمل کنند.)) پیروان این عقیده دلیلشان این است که: هر فردی فطرتا در پی کسب منافع خودش است، پس اگر افراد آزاد باشند، هر کس در پی تحصیل منفعت خود می رود، و وقتی هر فرد جامعه دنبال منافع خود باشد، کل جامعه نیز به سوی منفعت خود می رود.


2-مغالطه انقسام یا تجزی:

اسناد دادن حکم متعلق به کل مجموعه، به تک تک افراد آن.


مثال اول: این فیل در حال انقراض است، چون نسل فیل در حال انقراض است.

مثال دوم: در مقام ارائه آمار مثلا گفته می شود: از هر سه فرزند یکی در چین متولد می شود، - حاکی از آن که یک سوم جمعیت جهان در چین زندگی می کنند - حال اگر به کسی که دو فرزند دارد گفته شود: دیگر بچه نیاور، چون بچه سوم در چین متولد می شود، مغالطه انقسام صورت گرفته است.


3- مغالطه تجوهر یا واقعیت عینی دادن:

هر لفظی را دارای جایگزین عینی و خارجی دانستن.


مثال اول: وقتی گفته می شود: هنگام غروب سرخی آسمان را فرا گرفت، گمان شود که سرخی که یک حقیقت عرضی است، دارای ذات جوهری می باشد.

مثال دوم: برای معقولات ثانویه، مانند علیت و معلولیت، جایگزین مستقلی فرض شود.


4- مغالطه اشتراک لفظی:

استعمال یک لفظ در دو معنا، در دو مقدمه.


مثال اول: مرگ غالیت زندگی است. غایت زندگی سعادت است. پس مرگ سعادت است.

مثال دوم: در باز است. باز پرنده است. پس در پرنده است.


5- مغالطه ایهام یا ممارات:

به کار بردن عبارتی که چند گونه می تواند خوانده و معنا شود.


مثال اول: چون از او گشتی همه چیز از تو گشت **** چون از او گشتی همه چیز از تو گشت

مثال دوم: عفو لازم نیست اعدامش کنید.


6- مغالطه تکیه کلام:

تغییر دادن تکیه و لحن کلام، به گونه ای که موجب تغییر معنا شود.


مثال اول: اگر گفته شود : (( سیگارت را روشن کن)) و تکیه کلام روی سیگار باشد، معنایش آن است که مثلا پیپ یا چپقت را روشن نکن، در حالی که اگر این جمله را بدون تکیه کلام بگوید، چنین مفهومی ندارد. ( در مواردی شخص پس از مواجه شدن با اعتراض، همان جمله مورد اعتراض را به گونه ای ادا می کند که دیگر آن مفهوم مورد اعتراض را نداشته باشد).

مثال دوم: هیتلر در آغاز روی کار آمدنش در مقام نفی خشونت طلبی گفت: (( اگر من حکومت را در دست بگیرم کاری نمی کنم که خون از بینی کسی بیاید)). بعد ها که بر اوضاع مسلط شد دستور داده بود که: (( هیچ وقت شکنجه ای نکنید که از بینی کسی خون بیاید. دستش را قطع کنید، پایش را ببرید، هر کاری می خواهید بکنید، اما کاری نکنید که از بینی او خون بیاید، چون من به ملت شریف آلمان قول داده ام.))


7- مغالطه عدول از تعریف:

بر اساس یک معنایی لفظی را ادا کند و آنگاه که با مشکل مواجه می شود، معنا را مضیق تر از آن چه بوده تفسیر کند.


مثال اول: کسی بگوید: (( علی اصلا به خارج از کشور سفر نکرده است.)) و وقتی اعتراض می شود که او دیروز از کویت آمد، در پاسخ بگوید: مگر کویت هم خارج از کشور به شمار می رود؟

مثال دوم: کسی بگوید: (( آزادی برترین ارزش انسانی است.)) بعد که به او اعتراض می شود که همه تهاجم ها و تجاوز هایی که یک گروه نسبت به گروه دیگری مرتکب می شوند، بر اساس آزادی هایی است که گروه اول برای خود قائل است، در پاسخ بگوید: (( مقصود من از آزادی، آزادی مشروع یا آزادی قانونی است.))


8- مغالطه رد مثال:

تمسک به رد مثال برای رد دلیل.


مثال: کسی مدعی می شود که مطالعه کتاب بسیار سودمند است، سپس از کسی نام می برد که کتاب می خواند و بهره فراوان می برد. آنگاه به او اعتراض می شود که فرد یاد شده چندان کتاب نمی خواند. معترض به جای ارزیابی اصل ادعا، به مناقشه در مثال یاد شده می پردازد و با رد آن مثال می خواهد کل مدعای شخص را ابطال کند.


9- مغالطه پهلوان پنبه:

ارائه یک تصویر ضعیف از یک مدعا و رد کردن آن.


مثال: برای برهان نظم تقریرهای گوناگونی صورت پذیرفته که برخی مخدوش و برخی بسیار متقن است. اگر کسی تقریر ضعیف این برهان را ارائه و سپس آن را نقد و رد کند و از آن مخدوش بودن برهان نظم را نتیجه بگیرد، ، مرتکب مغالطه پهلوان پنبه شده است.


10- مغالطه از راه جهل:

جهل به وقوع چیزی را دلیل بر وقوع مقابل آن قرار دادن.



مثال اول: کسی امر عجیبی را ادعا نماید، آنگاه به مخاطب، که در وقوع آن اظهار شک و تردید می کند، بگوید: اگر وقوع آن را مسلم نمی داری، اثبات کن وجود ندارد! در حالی که مدعی وقوع باید دلیل بر وقوع بیاورد نه آن که کسی که در وقوع تردید دارد بر عدم وقوع آن دلیل آورد.

مثال دوم: کسی ادله وجود A را بررسی و رد کند، آنگاه نتیجه بگیرد که A وجود ندارد! در حالی که منطقا نتیجه فقط تردید در وجود A است. مثل آن که منکران وجود خداوند، بی آن که هیچ دلیلی بر عدم وجود خداوند اقامه کنند، فقط از صرف مخدوش بودن ادله خدا پرستان ( به زعم ایشان) نتیجه بگیرند: پس خداوند وجود ندارد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,362
امتیاز
10,033
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : پاسخ : آموزش منطق و تفکر انتقادی

11- مغالطه تامین:

مبهم سخن گفتن و خود را در حصار ابهام آن پنهان کردن و از اعتراض مصون داشتن.


مثال: در مقام پیشگویی به شخص بگویند: (( تو مسافرت ها خواهی کرد.)) مسافرت مصادیق بسیار متعددی دارد. یا بگوید: (( تو دوستانی خواهی داشت.)) این ویژگی در پیشگویی های نستراداموس ( پزشک فرانسوی که حدود 550 سال قبل، پیشگویی هایی کرد که مجموعه اش به فارسی هم ترجمه شده است) به چشم می خورد.


12- مغالطه سنگ[nb]علت این که این مغالطه را مغالطه سنگ می دانند آن است که روزی هنگام قدم زدن، بازول نظریه بارکلی را مبنی بر این که (( هر موجودی مدرک است، و اساسا موجودیت همان مدرکیت است)) برای جانسون می گفت و از آن حمایت می کرد، جانسون پای خود را به سنگی که کنارش قرار داشت زد و گفت: (( همین سنگ سخن بارکلی را رد می کند.)) جانسون بی آن که مستقیما به ارزیابی ادله بارکلی بپردازد، با یک حرکت یا سخن، مطلب را تمام کرد.[/nb]:

به گونه ای از ارزیابی اصل مدعا صرف نظر نمودن و از آوردن هر گونه استدلالی شانه خالی کردن.


مثال: وقتی کسی با استناد به دلایل نقلی و عقلی حدود آزادی، تسامح و تساهل را بیان می کند، بی آن که مستقیما به ارزیابی ادله او بپردازیم بگوییم: (( این ها سفسطه و مغالطه است.))


13- مغالطه برهان ذوالحدین ساختگی[nb]برهان ذوالحدین آن است که اولا: مخاطب را در برابر چند راه مشخص قرار دهید و بگویید: چاره ای جز طی کردن یکی از این راه ها نیست. ثانیا هر کدام از این راه ها را که طی کنید نتیجه فرقی نمی کند.[/nb]:

استدلالی ترتیب دادن که شکل برهان ذوالحدین را دارد، اما محصور کردن آن به شکل درست و صحیحی انجام نشده است.


مثال: پسری می خواست به کار سیاست مشغول شود. مادرش که مخالف بود می گفت: وقتی وارد سیاست شوی اگر دروغ بگویی، خداوند از تو می رنجد، و اگر راست بگویی مردم از تو می رنجند. پس در سیاست یا خداوند از تو می رنجد یا مردم؛ و غیر از این دو هم راهی وجود ندارد و هر دوی این ها بد هستند.


14- مغالطه بار برهان را بر عهده دیگری نهادن:

این که مدعی یک گزاره به جای آن که خود برهان بر درستی آن بیاورد، به منکر آن می گوید: (( اگر حق با شماست دلیل بر ابطال آن بیاورید.))[nb]این مغالطه بر این پیشفرض مبتنی است: (( هر گزاره ای مقبول است، مگر آن که رد شود)).[/nb]


مثال اول: کسی مدعی شود: (( فقه قدرت اداره جامعه را ندارد)) آنگاه به کسی که منکر آن است بگوید که: (( اگر تو این را باور نداری اثبات کن که فقه قدرت اداره جامعه را دارد.))

مثال دوم: کسی ادعا کند: (( غالب فقها حکومت را نهادی غیر دینی می انگاشتند))، آنگاه به کسی که مخالف این ادعا است، بگوید: (( اثبات کن که غالب آنها حکومت را نهادی دینی می انگاشته اند)).


15- مغالطه عنایت خاص:

این که شخص انتظار داشته باشد دیگران دلیلی را که او برای مدعا می آورد، بپذیرند، در حالی که خودش نظیر این دلیل را از دیگران نمی پذیرد.[nb]ریشه روانشناختی این مغالطه آن است که آدمیان غالبا نسبت به خود تسامح بیشتری روا می دارند تا دیگران، و بر دیگران درشتی بیشتری را جایز می دانند تا خود، جز اندک کسانی که به سفارش معصومین(ع) عمل می کنند که، (( بر خود مپسند هر آنچه بر دیگران نمی پسندی)) دل به گفته سعدی می سپارند که:
مرا شیخ دانای مرشد شهاب *** دو اندرز فرمود بر روی آب
یکی آن که در خویش خوشبین مباش *** دگر آن که در غیر بدبین مباش[/nb]


مثال: پزشکی بگوید: (( بی مبالاتی برخی از پزشکان نباید موجب سلب اعتماد از جامعه پزشکان گردد.)) اما اگر در مورد طبقه دیگر مانند روحانیون یا مهندسان چنین گفته شود، همان پزشک نپذیرد.


16- مغالطه هرس مصداقی:

این که معنای رایج لفظ را - که در اثر پیشینه کاربردهای آن حاصل آمده - هرس کرده، لفظ را به معنای اولیه لغوی آن ارجاع دهیم.


مثال اول: کسی که وعده داده بود (( بعد از ظهر)) به خانه دوستش برود، ساعت ده شب برود و بگوید که من گفتم ((بعد از ظهر)) ، و اینک نیز بعد از ظهر است!

مثال دوم: کسی که قول داده بود ده شیشه ((نوشابه)) برای گردش روز جمعه بیاورد، ده شیشه آب بیاورد و بگوید: آب هم نوشیدنی و ((نوشابه)) است.


17- مغالطه ارزیابی یک طرفه:

این که چیزی را که هم منافعی دارد و هم زیان هایی، فقط منافعش را بیان کنیم یا فقط زیان هایش را.


مثال اول: در مقام توصیه ترک ازدواج و تشکیل خانواده تنها بر مشکلات آن تکیه کرده، یادی از مزایای آن نکنیم.

مثال دوم: در مقام توصیه به اشتغال زنان، فقط مزایای آن را بر شمرده و نامی از دشواری ها و زیان های آن نبریم.


18- مغالطه قیاس مضمر یا مطرود:

حذف کردن یکی از مقدمات استدلال به لحاظ آگاهی مخاطب از بطلان آن.


مثال اول: کسی بگوید: (( منوچهر شب ها در کوچه راه می رود، پس دزد است.)) در این عبارت اگر به کبری استدلال ( هر کس شبها در کوچه راه رود دزد است) تصریح شود، مخاطب متوجه بطلان استدلال می شود.

مثال دوم: شخصی به طلبکار خود که گفته بود: (( بدهی های تو زیاد شده است)) پاسخ داد: (( مادر بزرگم در حال مرگ است و وصیت کرده که اموالش به کسی که از او مراقبت می کند برسد.)) آنچه این بدهکار گفته بود درست بود، اما این را اضافه نکرد که (( من با مادر بزرگم قهرم و برادرم از او نگهداری می کند)).



19- مغالطه کمال غیر قابل تحصیل:

این که برای بیان برتری یک راه از میان چند راه، فقط به ذکر نقصان آن راه ها بسنده کنیم و اثبات کمال راه برگزیده را فرو گذاریم.



مثال: برای توجیه شورش علیه حاکمیت موجود در یک جامعه تنها بر نقصان های آن تکیه شود بی آن که وضعیت پیشنهادی بدیل آن مورد ارزیابی قرار گیرد که آیا بر وضع موجود برتری دارد یا نه.


20- مغالطه از راه هیاهو:

تکرار کردن مدعا را جایگزین اقامه دلیل بر آن نمودن.



مثال اول: جا انداختن مطلب از راه تبلیغات نمونه بارز این گونه مغالطه است، مثل آن که در مطبوعات متعدد هر روز تیلیغ شود (( در نظام حقوقی اسلام به زنان ظلم شده است.)) بی آن که دلیلی بر اثبات آن اقامه گردد، بلکه به صورت ارسال یک امر مسلم تلقی شده دائم تکرار و بر اساس آن مقاله نوشته شود. این شیوه مغالطه به ویژه در مسائل سیاسی اجتماعی امروز در جهان و متاسفانه در جامعه ما رواج فراوانی دارد.

مثال دوم: تمسک به ضرب المثل ها برای اثبات مدعا. ضرب المثل ها چون تکرار شده اند، اعتباری برای خود به دست آورده اند که ممکن است موجب پذیرش آنها بدون ارزیابی علمی شود. ولی این را نباید بدین معنا دانست که استفاده از هر ضرب المثلی اشکالی در استدلال ایجاد می کند.


مثال سوم: مثلا در بحث های همین سایت بعضی گروه ها با ارسال لایک و دیس لایک های متعدد فضای بحث را به گونه ای مبدل می کنند که فرد خواننده به پست های بیشتر لایک خورده توجه بیشتری داشته باشد، در صورتی که فرد لایک کننده و یا دیس لایک کننده برهانی برای رد یا اثبات استدلال ندارد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,362
امتیاز
10,033
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : پاسخ : آموزش منطق و تفکر انتقادی

21- مغالطه تصویر خفی:

این که قضیه را به صورت مهمله بیان و از آن به نحو کلی استفاده کنیم در حالی که نمی توان به کلیت آن تصریح کرد


مثال: گفته شود: (( دانش آموزان دختر بهتر از دانش آموزان پسر درس می خوانند)) آنگاه نتیجه گرفته شود که فلان دانش آموز دختر نیز بهتر درس می خواند. در واقع قضیه ای مهمله، که در حکم جزئی است گفته شده اما چون تصریح سور آن نشده، استفاده کلی از آن شده است.


22- مغالطه اعتراضات مبتذل:

این که شخص به جای پرداختن به ارزیابی اصل مطلب ، امور پیش پا افتاده ای را برای رد آن مظرح کند.



مثال اول: کسی با طرح جدید خیابان کشی شهر مخالفت ورزد، به این دلیل که موجب بی مصرف شدن نقشه های چاپ شده موجود می گردد.

مثال دوم: کسی به دوستش گفت: چرا به نماز جمعه نمی آیی؟ او پاسخ داد: (( در این صورت اگر ظهر جمعه مهمانی به خانه ام بیاید کسی نیست که از او پذیرایی کند.))



23- مغالطه تغییر موضع:

این که شخص مدعایی را طرح کند و وقتی مخاطب با دلیل قاطع آن را رد و مطلب دیگری را اثبات نمود، همان مدعا را تکرار کند ( لفظا) و بگوید اتفاقا مقصود من از آنچه گفتم عین همین مطلبی است که برهان شما اثبات می کند.



مثال: یکی از خطبای محترم در مجلس ترحیم آیت الله بروجردی سهوا لقب (( دامت برکاته)) را برای ایشان به کار برد، و هنگامی که به اشتباه خود پی برد، همان جمله را تکرار کرده و گفت: ((آری، علمای حاضر در مجلس، این حوزه مقدسه و ... همه از برکات آیت الله بروجردی است و از خداوند می خواهیم این برکات مستدام باد.))


24- مغالطه طرد راه های دیگر:

برای اثبات یک روش، به نفی روش های دیگر اکتفا شود.[nb]در جایی که حصر میان راه ها عقلی باشد این نحو از استدلال صحیح است و همان برهان سبر و تقسیم خواهد بود. مغالطه در صورتی است که حصر میان اقسام عقلی نباشد.[/nb]



مثال اول: کسی بگوید: (( یک استاد دانشگاه یا روشنفکر است یا مذهبی. و چون فلان استاد مذهبی است پس روشنفکر نیست.)) در اینجا راه سوی هم فرض می شود و آن این است که شخص هم مذهبی باشد و هم روشنفکر.

مثال دوم: این مغالطه جنبه عملی نیز می تواند داشته باشد، مانند آن که در تبلیغات انتخاباتی، یک گروه برای اثبات صلاحیت کاندیدای خود، به جای ذکر شایستگی های او، عیوب رقیب او را مطرح می کند.[nb]در قانون انگلستان، استفاده از این شیوه در صورتی جایز است که در کنار آن اثبات کندد عیب یا عیوب مورد نظر، در کاندیدای خود ایشان وجود ندارد؛ اما در قانون آمریکا مطلق گروه ها می توانند به ذکر کاستی های رقبای دیگر خود بپردازند. در ایران کاندیدا موظف است فقط درباره صلاحیت های خود سخن بگوید.[/nb]



25- مغالطه مسموم کردن چاه:

این که در مقام اثبات مدعا همه مخالفان را با یک انگ از صحنه خارج کنیم، بی آن که به ارزیابی سخن یکایک آنها بپردازیم.[nb]این نام از این رو بر این نوع مغالطه نهاده شده که اگر کسی به ما بگوید این چاه مسموم است، دیگر هر دلو آبی را که از آن چاه خارج می کنیم مسموم میدانیم و نیازی احساس نمی کنیم که هر دلو آب را جداگانه بررسی کنیم که آیا بهداشتی است یا خیر.[/nb]



مثال اول: ادعایی را بیان کنیم و بگوییم: (( تنها دیوانگان با این سخن مخالف اند.)) یا ((جز احمق ها کسی با آن مخالفت نمی کند.)) یا (( این فرد متحجر است و استدلالات او بی ارزش.))


مثال دوم: در جریان های سیاسی اجتماعی گاهی یک طرف می گوید:(( هر کس با دموکراسی - به شیوه غربی آن - مخالف باشد، استبداد طلب است.)) یا (( مخالفان این فکر ( عقاید گوینده) با هر اندیشه نوی مخالفند.))

26- مغالطه هر بچه مدرسه ای می داند:

ادعای وضوح کامل کردن.[nb]تفاوت این مغالطه با مغالطه پیشین در آن است که در آن جا روی سخن متوجه مخالفان و متهم کردن ایشان است، و از این طریق نتیجه گرفته می شود که طرفداران ادعای مورد نظر خردمند و فهمیده اند، اما در این مغالطه مستقیما وضوح مدعا بیان می شود.[/nb]


مثال: (( هر خردمندی می پذیرد که...))، (( همه عقلا اتفاق نظر دارند که ...))، (( هر آزاده ای این را قبول دارد که...)).
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا