• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مهدی فرجی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
مهدی فرجی شاعر معاصر متولد نهم بهمن پنجاه و هشت

اولین کتابشون سال هفتاد و نه چاپ شده
کتاباشون:

هزار اسم قلم خورده / نشر مرنجاب / ۱۳۷۹

و چشم‌های تو باران / انتشارات مرسل / ۱۳۸۱

روسری باد را تکان می‌داد / انتشارات مرسل / ۱۳۸۲

ای تو راز روزهای انتظار / نشر صبح روشن / ۱۳۸۲

زیر چتر تو باران می‌آید / انتشارات شانی / ۱۳۸۶

شب بی‌شعر / نشر تکا / ۱۳۸۶

میخانه بی‌خواب / انتشارات فصل پنجم / ۱۳۸۷

منم که می‌گذری / نشر فصل پنجم / ۱۳۹۱

آن روزها گفتم / نشر نیماژ / ۱۳۹۲

قرار نشد / نشر فصل پنجم / ۱۳۹۲

اینم یک سری از جوایزشون:

برنده سیمرغ بلورین جشنواره بین المللی شعر فجر ۸۶
نفر سوم سومین جشنواره بین المللی شعر فجر ۸۷
مقام اول جشنواره سراسری شعر جوان کشور (زیر آسمان الوند) ۸۲
مقام اول جشنواره سراسری شعر ایران ما ۸۴
مقام اول جشنواره شعر خلیج فارس ۸۴
برنده جایزه ادبی طهران

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B1_%DB%B1%DB%B8%DB%B5%DB%B7%DB%B3%DB%B8.JPG



پابند کفشهای سیاه سفر نشو
یا دست کم بخاطر من دیرتر برو

دارم نگاه می کنم و حرص می خورم
امشب قشنگ تر شده ای - بیشتر نشو

کاری نکن که بشکنی ...اما شکسته ای
حالا شکستنی ترم از شاخه های مو

موضوع را عوض بکنیم از خودت بگو !
به به مبارک است :دل خوش ! لباس نو

دارند سور وسات عروسی می آورند
از کوچه های سرد به آغوش گرم تو


هی پا به پا نکن که بگویم سفر به خیر
مجبور نیستی که بمانی ... ولی نرو
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

1618454_496660283788501_391777153_n.jpg



حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم
آخ... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند
یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری
آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم

آنقدرها مرد هستم تا بمانم پای تو
می‌توانم مایهٔ گه گاه دلگرمی شوم

میل - میل توست اما بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سرد پرپر می‌شوم​
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B2_%DB%B1%DB%B2%DB%B1%DB%B1%DB%B0%DB%B0.JPG



می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطه ی دنیا بشوی

ساده نگذشتم از این عشق ، خودت می دانی
من زمینگیر شدم تا تو ، مبادا بشوی

آی ! مثل خوره این فکر عذابم می داد ؛
چوب ما را بخوری ، ورد زبان ها بشوی

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم ، کاش تو دریا بشوی

دانه ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی

در جهانی که پر از وامق و مجنون شده است
می توانی عذرا باشی، لیلا بشوی

می توانی فقط از زاویه ی یک لبخند
در دل سنگ ترین آدم ها جا بشوی

بعد از این، مرگ نفس های مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B3_%DB%B0%DB%B7%DB%B0%DB%B9%DB%B4%DB%B9.JPG


خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان

انتخابی است که کردیم برای خودمان

این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند

غم نداریم ، بزرگ است خدای خودمان

بگذاریم که با فلسفه شان خوش باشند

خودمان آینه هستیم برای خودمان

ما دو رودیم که حالا سر دریا داریم

دو مسافر یله در آب و هوای خودمان

احتیاجی به در و دشت نداریم اگر

رو به هم باز شود پنجره های خودمان

من و تو با همه ی شهر تفاوت داریم

دیگران را نگذاریم به جای خودمان

دیگران هر چه که گفتند بگویند ، بیا

خودمان شعر بخوانیم برای خودمان
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B4_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B7%DB%B3%DB%B1.JPG


ﺑﻪ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏِ ﺗﻨﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺳﻔﺮ ﻧﮑﻨﻢ
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﮔﯽﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﮔﺮ ﻧﮑﻨﻢ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﯿﺮﻫﻦِ ﺗﻨﮓ، ﻭﻋﺪﻩﯼ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻨﮓ ﺗﻮ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﺍﻡ ﺧﻄﺮ ﻧﮑﻨﻢ؟

ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪﯾﯽ ﻋﻄﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﮑُﺶ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻣﺮﺍ ﻣﺠﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺁﺏ، ﺗﺮ ﻧﮑﻨﻢ

ﻣﺮﺍ ﺑﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ، ﻋﻬﺪ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ، ﻧﻨﻮﺷﯿﺪﻩﺍﯼ ﺍﺛﺮ ﻧﮑﻨﻢ

ﺍﮔﺮ ﻧﺴﯿﻢ ﺷﻮﻡ ﻧﺮﻡ ﻧﺮﻡ ﻣﯽﺁﯾﻢ
ﭼﻨﺎﻥﮐﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﭘﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﻧﮑﻨﻢ

ﺗﻮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺏ، ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ
ﺷﺒﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺍﮔﺮ ﺳﺤﺮ ﻧﮑﻨﻢ
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B4_%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B7%DB%B5%DB%B4.JPG


نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمی بینم تو را ابری ست در چشم تَرم یعنی

سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز می گردد جهان دورِ سرم یعنی

تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستی ام نابود شد، بال و پرم یعنی

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟

اگر ده سال بر می گشتم از امروز می دیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی

تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه می ماند به جا؛ خاکسترم یعنی

نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت این ها بود، خوبم... بهترم یعنی!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B4_%DB%B2%DB%B1%DB%B2%DB%B8%DB%B4%DB%B3.JPG



برای این منِ آواره مهلتی خوب است
قبول کن شبِ تهرانِ نکبتی خوب است

قرارمان سر "فرصت" که منتظر ماندن
برای آدم آواره فرصتی خوب است

چقدر قهوه ای اش دیدم و ندانستم
که از نگاه تو این شهر لعنتی خوب است

مرا به جرعه ای از چشمهات دعوت کن
که چای سبز برای سلامتی خوب است

تو پلک می زنی و پُتک میخورد به سرم
شکنجه کُش شدن از بمب ساعتی خوب است

تو کوه نیستی اما اگر خروش کنی
عبور سیل به این پرحرارتی خوب است

شب سرودن تو خستگی نمیفهمم
تراش دادن این سنگ قیمتی خوب است
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
کفشهایم کجاست؟ می‌خواهم بی خبر راهی ِ سفر بشوم

كفشهايم كجاست‌؟ می‌خواهم بی‌خبر راهیِ سفر بشوم‌
مدتی بی بهار طی بكنم دو سه پاييز دربدر بشوم‌
خسته‌ام از تو، از خودم‌، از ما؛ «ما» ضمير بعيدِ زندگی‌ام‌
دو نفر انفجار جمعيت است پس چه بهتر كه يك نفر بشوم‌
يك نفر در غبار سرگردان‌، يك نفر مثل برگ در طوفان‌
می‌روم گم شوم برای خودم‌، كم برای تو درد سر بشوم‌
حرفهای قشنگِ پشت سرم، آرزوهای مادر و پدرم‌
آه خيلی از آن شكسته‌ترم كه عصای غم پدر بشوم‌
پدرم گفت‌: «دوستت دارم‌، پس دعا می‌كنم پدر نشوی»
مادرم بيشتر پشيمان كه از خدا خواست من پسر بشوم‌
داستانی شدم كه پايانش مثل يك عصر جمعه دلگير است‌
نيستم در حدود حوصله‌ها، پس چه بهتر كه مختصر بشوم‌
دورها قبر كوچكی دارم بی اتاق و حياط خلوت نيست
گاه‌گاهی سری بزن نگذار با تو از اين غريبه‌تر بشوم
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
دامي ست که باید بکشاند به گناهم...

xx عالی ـه این کارشون


دامي ست که باید بکشاند به گناهم
سيبي که تو انداخته باشی سرِ راهم
«ما از تو به‌غیر از تو نداریم تمنا»
من لال شوم از تو به‌غیر از تو بخواهم
با عقل چه خوبی که نکردم سرِ یک عشق
از چاله درآوردم و انداخت به چاهم
یک عمر تو رفتی و من از راه رسیدم
خورشید سفر کرد و نفهمید که ماهم
ای ابر نکن! برکه‌ی دل‌مُرده‌یی آن زیر
دل بسته به پیدا شدن گاه‌به‌گاهم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

IMG_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B1%DB%B7_%DB%B2%DB%B3%DB%B1%DB%B1%DB%B2%DB%B4.JPG




وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
مست با این، بغلِ آن شده باشی جایی

بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی
چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی

بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی

ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی

صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی

من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!

اینم تقریبا ب مناسبت عید فطر
عیدتون مبارک!

+لازم ب ذکرِ تا چن وقت پیش واسه بیت آخرِ این شعر تصویرسازی میشد
آخرای ماه رمضون ک شد تصویر سازی ها متمایل شد ب بیتِ چهار
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

رفتــــم کــــه از دیـــوانه بازی دست بردارم

تا اَخم کردم مطمئـــن شــد دوستش دارم

واکرد درهــای قفــــس را گفـــت: مختاری!

ترجیـح دادم دســــت روی دســــت بگذارم

بیــــزارم از وقتــــی که آزادم کند ، ای وای!

روزی که خوشحــــالش نخواهد کرد آزارم

ایــن پـــا و آن پا کرد گفتــــم دوستــــم دارد

امـــا نگــــو ســــر در نمـــــی آورده از کارم!

از یـــال و کوپـــالم خجـــالت مـی کشم اما

بازیچه ی آهو شــدن را دوســــت می دارم

با خود نشستم مـــو به مــــو یادآوری کردم

از خــــــواب های روز در شـــب های بیدارم

من چای میخوردم به نوبت شــعر میخواندند

تا صبح، عکس سایه و سعــــدی به دیوارم!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

یک نگاه ساده ، بیش از این هوایى نیستم

در خودم غرقم ، به فکر آشنایی نیستم


با تو ام تا با منی پس با منی تا با تو ام

مثل تو در قید و بند باوفایی نیستم


دوستت دارم ... ولی بسیار از آن بیشتر

عاشقت هستم ؟ ... نه تا این حد فدایی نیستم


تا که یادم بوده اهل خواهش چشم تو ام

حال ، با این وصف ، پیدا کن کجایی نیستم !


شعر نازل دارم از سوی تو ، تکفیرم نکن

تا ابد پیغمبرم ، فکر خدایی نیستم


با تو آری ، با تو نه ، با تو چنان ، با تو چنین

هیچ ، در گیر و کش چون و چرایی نیستم


گرچه عمری آرزو کردم رها باشم ، ولی

چون رهایی ربط دارد با جدایی ...نیستم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

من مدتی است ابر بهارم برای تو
باید ولم کنند ببارم برای تو

این روزها پر از هیجان تغزلم
چیزی بجز ترانه ندارم برای تو

جان من است و جان تو امروز حاضرم
این را به پای آن بگذارم برای تو

از حد دوست دارمت اعداد عاجزند
اصلاً نمی شود بشمارم برای تو

این شهر در کشاکش کوه و کویر و دشت
دریا نداشت دل بسپارم برای تو

من ماهیم تو آب تو ماهی من آفتاب
یاری برای من تو و یارم برای تو

با آن صدای ناز برایم غزل بخوان
تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

mehdifaraji_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B7%DB%B2%DB%B7_0001.jpg




نه سراغی ، نه سلامی...خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو اثری می خواهم

خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است؛
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟

در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافی است
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم

بعد عمری که قفس واشد و آزاد شدم
تازه برگشتم و دیدم که پری می خواهم

سر به راهم تو مرا سر به هوا می خواهی
پس نه راهی، نه هوایی، نه سری می خواهم

چشم در شوق تو بیدارتری می طلبم
دلِ در دام تو افتاده تری می خواهم

در زمین ریشه گرفتم که سرافراز شوم
بی تو خشکیدم و لطف تبری می خواهم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

mehdifaraji_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B8%DB%B0%DB%B6_0001.jpg


کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد
کسی که راه بیندازمش سوار نشد!

چ­قدر گل که به گلدان خالی ­ام نشکفت
چقدر بی ­تو زمستان شد و بهار نشد

من و تو پای درختان چه قدر ننشستیم!
چه قلب­ها که نکندیم و یادگار نشد

چه روزها که بدون تو سال­ها شد و رفت
چه لحظه ­ها که نماندیم و ماندگار نشد

همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هربار
کنار آمدم و آمدم کنار، نشد!

قرار شد که بیایی قرار من باشی
دوباره زیر قرارت زدی!؟ قرار نشد...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

پریدی از من و رفتی به آشیانه ی کی ؟
بگو کجایی و نوک میزنی به دانه ی کی ؟

هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه می بری از غصه ها به شانه ی کی ؟

شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
ادای مسخره و رقص ناشیانه ی کی ؟

اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار کنی از خانه با بهانه ی کی ؟

تو مست میشوی از بوی بوسه ی چه کسی ؟
تو دلخوشی به غزل های عاشقانه ی کی ؟

اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این
که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی ... !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

timthumb.php


هر قدر هم ساکت نشستن مشکلت باشد
حرف دلت تامیتوانی دردلت باشد

یک عمر در گفتن دویدی ? کوله بارت کو؟
این سهم خیلی کم نباید حاصلت باشد

حالا که اینقدر از تلاطم خسته ای برگرد
اما اگر خاکی بخواهد ساحلت باشد!

تا وقت مردن روی خوشبختی نمی بینی
تا درد و رنج آغشته با آب و گلت باشد

احساس غربت میکنی وقتیکه شوقی نیست
حتی اگر یک عمر جایی منزلت باشد

اصلا بگو کی در ازای شعر نان داده؟
یاخنده ای? حرفی ...که شاید قابلت باشد

از گفتنی ها با تو گفتم بعد از این بگذار
دست خود دیوانه ات(یا عاقلت)باشد

امروز و فردا میکنی؟ امروز یا فردا
یکدفعه دیدی وقت مهر باطلت باشد

بر شانه هایت باز دنبال چه میگردی؟
انگیزه پرواز باید در دلت باشد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : مهدی فرجی

چیزی نگو، دزدانه و شیرین تماشا کن
بنشین و مثلِ دختری سنگین تماشا کن

یک کاروانِ خیسِ ابریشم همین حالا
از زیر چشمَم رفت سمت چین، تماشا کن!

بر شانه ات نگذاشتم سر، با خودم گفتم:
آن قلّه ها را از همین پایین تماشا کن

آن آبشاری را که از قوس کمرگاهش
جاری ست نافرمان و بی تمکین تماشا کن

مردِ خدا را هر اذان صبح در کافه
ای چشم های کافرِ بی دین! تماشا کن

«من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور...»
من قرن ها رنجم در این تضمین تماشا کن

چون بشکنم عکسِ تو در هر تکّه ام پیداست
باور نداری بشکن و بنشین تماشا کن!
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مهدی فرجی

دو چشم عطریِ او آهوان تاتار است
زنی که هفت قدم در نرفته عطار است

شبی گره شد و روزی به کار من افتاد
زنی که حلقه‌ی موی طلایی‌اش دار است

به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر
به خنده گفت که در انتقام، مختار است

زنی که در شبِ مسعودی نشابورش
هزارها حسنک مثل من سرِ دار است

زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند
چهلستونِ دلش بی‌ستونِ انکار است

زنی که بوی شراب از نفس زدن‌هایش
اگر به «قم» برسد کار مُلک «ری» زار است

اگر به ری برسد، ری اگر به وی برسد
هزار خمره‌ی چله نشین به می برسد...


 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

m0rvarid

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
3,067
نام مرکز سمپاد
فرزانگان مرکز طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
که شاعر شعر خواهد گفت امّا شَر نخواهد کرد

زنی که عقل دارد عشق را باور نخواهد کرد
که زن با شاعر دیوانه عمراً سَر نخواهد کرد

مبادا بشنود یک تار مویش زلّه ام کرده
که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد

خرابم کرد چشم گربه یی وحشی و می دانم
عرق های سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد

نکن... مستم نکن من قاصد دردآور عشقم
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد

جنون شعر من را نسل های بعد می فهمند
که فرزند تو جز من جُزوه یی از بر نخواهد کرد

برای دخترت تعریف خواهی کرد: من بودم
دلیل شورِ «مهدی» در غزل... باور نخواهد کرد

بگویی، می روم زخمم زدی امّا نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت امّا شَر نخواهد کرد.
 
بالا