امروز میخوام یک اعترافی بکنم و این درد پنهان که هر روز و هر روز توی زندگیم رشد میکنه و گسترده تر میشه رو براتون بگم
بعله من و خیلی های دیگه از جامعه معتاد هستیم ، این اعتیاد لزوماً مواد مخدر یا سیگار یا الکل نیست
اما فکر کنم تاثیری که روی کیفیت زندگی خیلی از ماها میذاره اگر بیشتر از مواد مخدر حقیقی نباشه کمتر هم نیست ، اون هم اعتیاد روز افزون ما به تکنولوژی ه ، شبکه های اجتماعی ، سایت های مختلف ، تلفن همراه و... ،آیا تا به حال از خودتون پرسیدید که چقدر از روزتون رو پای تکنولوژی هستید؟ و چقدر کارکرد این تکنولوژی برای شما مفیده؟
گرچه هر چیزی خوبی و بدی رو توام با هم رو داره اما قبول دارید با رشد شبکه های اجتماعی کم کم داره ضرر و آسیب های این نوع اعتیاد به تکنولوژی بیشتر میشه
فکر کنم بیشترین تاثیر هم میتونه روی خودمون داره ، چون هر چقدر که بیشتر وابسته به دنیای تکنولوژی میشیم ، گوشه گیر تر و منفعل تر هم میشیم!
فکر کنم تاثیر روی درس ، ورزش ، زندگی شخصی و خانوادگی و فاصله گرفتن از جمع دوستان بدترین آسیب هایی باشه که تکنولوژی به ما میزنه
اما راه حل؟! چطور اعتیاد روانی به وسایل و تکنولوژی یا چیزهای مشابه رو درمان کنیم؟
منم پسری معتاد هستم
این اعتیادم از وقتی یادمه باهام بود فقد از ماده ای ب ماده دیگه ای منتقل شد.
مثلن خیلی بچه بودم ب نقاشی کشیدن معتاد بودم بعد شد ب درس کردن کاردستی و بعد ساز زدن و بعد شعر و خوشنویسی و ... الانم تکنولوژی
شاید حالا اون فعالیتام اعتیاد تلقی نشن ولی ب نظرم با این اعتیادم ب تکنولوژی فرقی نداشتن
همه اینام برمیگرده ب فراغتم. فراغتم یا از روی بیکاریه یا از بی جذابیت بودن بقیه کارام. مثلن سر کلاس جبر خطی همش تو دفترم شعر مینویسم و سر کلاس تعوری احتمال شیش دنگ حواسم ب درسه و تا چن ساعت بعد از کلاس درگیر درسم
یا مثلن وقتی دستم ابزار باشه دیگه اصن ب گوشیم نگاه نمیکنم...
خلاصه هرچی میکشم ازین فراغت خاطره
مصیبتی شده این تکنولوژی.
میبینی کل فامیل که بعد چند ماه همدیگرو دیدن کنار هم نشستن همه سرشون تو گوشیه یا حتی با دوستام که میرم بیرون بچه ها تو ماشین نشستن هر کس تو گوشیه خودش.
به نظرم بشر خیلی به سمت تکنولوژی و اپ و موبایل داره پیش میره طوری که تو آینده نزدیک زده میشه ازش و دوباره بر می گردیم به یه سمت خوبی.
راه حل هم اینه که فیس بوک و بقیه شبکه های اجتماعی رو دی اکتیو کنیم و فقط از تعداد محدودی استفاده کنیم در حد نیاز.
هر ماه بشینیم با خودمون سبک سنگین کنیم مزیت ها و ضرر های سایت های مختلف رو. مثلا اگه واقعا سمپادیا سودی نداره برامون بزاریمش کنار راحت :) خیلی راحت میشه سایت ها و شبکه ها رو کنار گذاشت ولی ما یه حباب برای خودمون درست کردیم که نه من الان این استفاده رو بکنم و نمیشه و ...
سعی کنیم به جای تکنولوژی از ورزش و درس و گذروندن وقت با دوستا استفاده کنیم و در کل سعی کنیم از لحاظ فیزیکی بیشتر فعال باشیم.
ولی خب بعضیا هم دوست دارن این سبک زندگی رو.
حقیقتا برای من که عادی بوده . نرمال استفاده میکنم شکایتی هم ندارم :د
اما دیدم ک واسه خیلی ها ، واقعا اعتیاد بوده .
حدقلش باعث شده ارتباطا و محبت ها کم بشه .
اما خب مزایاش خیلی خیلی بیشتره .
دانلود کردن کتاب ، چت وقتی با کسی کار داری و مثلا شارژ نداری، ارتباط با یه فردی که دوره ، دیدن یه فرد دور از فاصله های زیاد با وب ، سواد رو بالا بردن و خوندن مقاله ها ، ...
ضرر داره اما ب نظرم فوایدش بیشتره . البته بستگی به آدمشم داره که چجوری استفاده کنه
من خستم ميدونيد ؟! ... مثلا يه مدت گوشى و اينا رو ميذارم كنار ... بعد خستگى اجازه نميده برم سراغش !!!
بعد به خستگيم غلبه ميكنم ، ميرم نصب ميكنم برنامه هامو مثلا ، بعد دوباره معتاد ميشم ، بعد باز خستگى اجازه نميده بذارم كنار !!
كلا بنده هميشه در افراط و تفريط به سر ميبرم ... همش هم از خستگيه ...
دچار افراط كه ميشم خستگى ( با احيانا نبود انگيزه ) اجازه نميده متعادل شم ! بعد كاملا يهويى به اين خستگى يا ساير عوامل غلبه ميكنم ، بعد معمولا غلبه كردنم هم دچار افراطه ! يعنى ديگه زيادى غلبه ميكنم ... بعد نتيجش ميشه تفريط ... و دوباره اين سير تكرار ميشه
ملاک تشخیص بیماری ها تو روان شناسی و روان پزشکی ، یه کتابیه به اسم DSM که هر 6-7 سال یه بار توش تجدید نظر می شه و مشخصات بیماری ها و اینا رو بر مبنای دستاورد های جدید روان شناسی می چینن
تو چهارتا نسخه قبلی این دستور العمل ، بیماری اعتیاد فقط واسه دراگ ها بود . سیگار و مشروب و بروووو بالا
تو جدید ترین نسخه که تازه در اومده ، اعتیادهای رفتاری هم جدی جدی دیگه بیماری حساب شده . مثل همین بازی های کامپیوتری . البته هنوز قطعی و اینا نیست . ولی برای اولین بار بحثش مطرح شده
هر چیزی برای این که اعتیاد حساب بشه باید سه تا مولفه داشته باشه
1. وابستگی
2. علائم ترک ( با نبودش بی قراری و اینا بیاد)
3. عادت کردن به دوز قبلی (مثلا اگه اول با یه پک خیلی خیلی کیف می کنی ، دفعه بعدی یا 3 تا به اون حس برسی و با یه پک به سیگار کیف نکنی . )
حالا معتادای عزیز بیایید علائمتونو بگین ببینم سه تا مولفه رو دارین ببندمتون به تخت یا نه ؟
(راستی ، یه مفروضه اصلی تو روان شناسی اعتیاد اینه که یه پایه شخصیتی مثل داشتن شخصیت وابسته یا عدم ارتباط مناسب تو دوران نوزادی و دلبستگی مناسب اساس اعتیاده . گفتم کفته باشم )