کاش میشد به بچگیم تافت زد که همه منو بخاطر چیزی که هستم دوست داشتن نه چیزی که بودم!
به لحظه هایی که تو کنسرت به جیغ زدن سپری میشه
به اون موقع هایی که باهاش چشم تو چشم میشم
به جوونیای مامان بابام...به اون موقع هایی که مامان بزرگ یه عروسیو با 300تا مهمون رو یه انگشتش میچرخوند
به ارادم وقتی یکاریو شروع میکنم
به...عه!گویا تافت تموم میشه در اینجا
باید برای چن دقیقه ب همه چی تافت زد
ب همه ی دنیا و ادماش
بعد ی نفس عمیق کشید و بدون فکر کردن ب اینکه عقربه ها تند تر از ما دارن میدّدّدّوعن یکم بی دغدغه زندگی کرد
خیلی وقتا آرزو میکنم اون چند لحظه رو...
بسی بسیار زیادن چیزایی که باید تافت بخورن:
دوستیایی که هنوز تبدیل به دشمنی نشدن
عشقا(دوست داشتن هایی)که هنوز نفرت نشدن
به تفریحاتی که آدم رو شاد میکنن
به جمع های خونوادگی که کم پیش میان ولی عالین
به وقتایی که بتونی بی دغدغه از زندگیت لذت ببری
به دوران نوجوانی که داره میگذره
به لحظه هایی که دیگه براشون بازگشتی نیست
و به خیلی چیزای دیگه.....
به هوای گرمی که الان داره به شدت سرد میشه :)
به بارونایی که توی شمال بارید
به زمانی که همگی خوبیم و داریم از ته دل میخندیم :)
به دستای افرادی که عاشقانه دست همو گرفتن...تا یه وقت یه بادی نیاد و این دستا رو از هم جدا کنه
به بینی قبل از دوران نوجوانی
به زمانی که راحت تر میدیدم