• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اِختراعات و دانشمندان

  • شروع کننده موضوع
  • #1

shadi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
273
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان بندرعباس
شهر
بندرعباس
مدال المپیاد
کامپیوتر، ریاضی و نجوم
دانشگاه
صنعتی شریف(!!!)
رشته دانشگاه
معلوم نيست
*پ.ن : دوستان سَلام . از این به بعد اختراعات ، جدید ترین اختراعات ، اخبار اختراعات رو اینجا بذارید . تاپیک اخبار و وقایع علمی کم کم می ره که اختصاص پیدا کنه به اکتشافات و این تاپیک به اختراعات و کپی پیست رو رفته رفته حذف کنید بجای مطالب طولانی مطالب کوتاه رو انتخاب و قسمت های مهم رو رنگی کنید.پست های زندگی نامه اکثرا حذف نشد اما از این به بعد تاپیک بیشتر به سمت معرفی اختراعات و اخبارشون می ر ِ تا زندگی دانشمندان
*پ.ن:اسپم ها پاک شد
کوییـ ـن



خاطره اولین ملاقات پروفسور حسابی با انیشتین:
سید محمود حسابی در سال1281 هجری شمسی از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شد.پس از سپری کردن 4 سال از دوران کودکی در تهران به همراه خانواده (پدر،مادر و برادر )عازم شامات گردید.در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت و در مدرسه ای فرانسوی آغاز کرد و هم زمان توسط مادر فداکار،متدین و فاضل خود (خانم گوهرشاد حسابی) تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفت.استاد قرآن کریم را حفظ بود و به آن اعتقادی ژرف داشت و دیدان حافظ را نیز از بر داشته و هم چنین به بوستان و گلستان سعدی،شاهنامه فردوسی،مثنوی مولوی و منشات قائم مقام اشراف کامل داشت.
شروع تحصیلات متوسطه ایشان مصادف بود با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان در بیروت.از این رو پس از دو سال تحصیل در منزل برای ادامه تحصیل به کالج آمریکایی بیروت رفت و در هفده سالگی لیسانس ادبیات، در نوزده سالگی لیسانس بیولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ نمود.در آن زمان با نقشه کشی و راه سازی به امرار معاش خانواده کمک می کرد.استاد همچنین در رشته های پزشکی،ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات آکادمیک پرداخت.
شرکت راهسازی فرانسوی که استاد در آن مشغول به کار بود،به پاس قدردانی از زحماتش او را برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام کرد و بدین ترتیب در سال 1924 میلادی به مدرسه عالی برق پاریس وارد و در سال 1925 میلادی فارغ التحصیل شد!
همزمان با تحصیل در رشته معدن،در راه آهن برقی کشور فرانسه مشغول به کار شد و پس از پایان تحصیل در این رشته کار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت "سار" آغاز کرد.سپس به دلیل وجود روحیه علمی به تحصیل و تحقیق در دانشگاه "سوربن" در رشته فیزیک پرداخت و در سال 1927 میلادی در بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با ارائه ی رساله ای تحت عنوان "حساسیت سلول های فتوالکتریک" با درجه عالی دریافت کرد.
پروفسور حسابی به دلیل عشق به میهن و با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور به ایران بازگشت و با ایمان و تعهد به خدمتی خستگی ناپذیر پرداخت تا جوانان ایرانی را با علوم نوین آشنا سازد. پایگذاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران،نگارش ده ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گذاری فیزیک و مهندسی نوین،ایشان را به نام پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران در کشور معروف کرد.
پروفسور حسابی چند نظریه ی مهم در علم فیزیک داشت که مهم ترین و آخرین آنها نظریه«بی نهایت بودن ذرات» بود. او در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات میکند و همه ی آنها توصیه میکنند که بهتر است به طور مستقیم با دفتر پروفسور انیشتین تماس بگیرد بنا بر این ایشان نامه ای را همراه با محاسبات مربوطه برای آن دفتر در دانشگاه «پرینستون» می فرستد. بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت می شود و وقت ملاقاتی با دستیار انیشتین برایش مشخص می شود پس از ملاقات با پروفسور «شتراووس» به ایشان گفته می شود برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور انیشتین تعیین می شود تا نظریه ی خود را به صورت حضوری برای ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کند :
وقتی برای اولین بار با بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت انیشتین رو به رو شدم ایشان را بی اندازه ساده،آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زود تر از من در اتاق انتظار دفترش منتظر من نشسته بود و وقتی وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون این که پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست نظریه ی خود را رد ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای او توضیح دادم و بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداخت گفت که ما یک ماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد.
یک ماه بعد وقتی دوباره به ملاقات انیشتین رفتم،به من گفت:«من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم به جرات بگویم که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد.» باورم نمیشد که چه شنیده ام ،دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم، در ادامه اما توضیح داد:«البته نظریه ی شما هنوز متقارن نیست و باید بیشتر روی آن کار کنید. برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید. من به دستیارم خواهم گفت که همه ی امکانات لازم را در اختیار شما بگذارد.» به این ترتیب با پیگیری دستیار و ارسال نامه ای با امضای انیشتین،بهترین آزمایشگاه نور آمریکا را در دانشگاه شیکاگو ا امکانات لازم در اختیارم قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند. اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جا به جایی وسایل شخصی بر روی میز و کشو های آن بودم متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشو ها جا مانده است.به سرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم. رئیس آزمایشگاه گفت:«این دسته چک جا نمانده و متعلق به شماست که تمام نیازمندی های تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید.این امکانات برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است.»گفتم:اما با این روش امکان سوء استفاده هم وجود دارد. که او در پاسخ گفت:«درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطاهای احتمالی همکاران خیلی ناچیز است.»بعد از مدت ها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه "پرینستون" فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد.با تشویق حاضرین در جلسه وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم انیشتین در مقابل من ایستاد و احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخاستند.من که کاملاً مضطرب شده و دست و پای خود را گم کرده بودم با اشاره ی انیشتین در کنار ایشان نشستم.پس از این که کمی آرام تر شدم پای تخته رفتم و شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم.پروفسور انیشتین مرا صدا کرد و گفت که چرا این همه با عجله!گفتم نمی خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با کمال محبت گفت:«خیر الان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران دانشجوی شما...و وقت ما کاملاً در اختیار شماست.»من آن روز درس های بزرگی از انیشتین یاد گرفتم.
*من شخصاً با خوندن این از خودم ناامید شدم 4 تا کتاب می خونم تازه کلی هم پز میدم تیزهوشم و ...اگه ما تیزهوشیم پس دکتر حسابی کیه؟!اینو مخصوصاً گذاشتم شما هم ناامید شید...
 

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
اختراعات و دانشمندان

اولین جايزه نوبل
جايزه نوبل :

جايزه نوبل اولين جايزه بين المللي است كه از سال 1901 ، هر ساله براي موفقيت ها در فيزيك ، شيمي، فيزيولوژي (علوم طبيعي)، پزشكي ، ادبيات و صلح وامنيت اعطا مي شود . در سال 1986، بانك سوئد جايزه علوم اقتصادي را به ياد بود آلفردنوبل (بنيان گذار جايزه نوبل) سازمان داد . هر جايزه شامل يك مدال ، ديپلم شخصي و وجه نقدي است .

جايزه نوبل در فيزيک بسياري از ويژگي هايي كه روشنگر تحقيقات ما جهت فهم و درك زيبايي ها و پيچيدگي هاي جهان هستي مي شود در جوايز نوبل در دانش فيزيك انعكاس يافته است . اولين جايزه نوبل در دانش فيزيك به ويلهلم رونتگن كه اشعه X را كشف كرد، در سال 1901 اعطا شد . در سال هاي اخير، اين جايزه بيشتر براي اكتشافات و موفقيت ها در تكنولوژي خطوط ارتباطي، تشعشعات كيهاني ، سيالات فوق رسانا و ساختار ماده اعطا مي شود.



جايزه نوبل در شيمي جوايز نوبل در رشته شيمي اكتشافات و موفقيت ها را كه از پژوهش هايي در ارتباط با مواد و فرايند زندگي در خلال بيش از يك سال منجر شده است ، منعكس مي كند. با اهدا جايزه به جاكوف وانت هف در سال 1901 ، اين مجموعه تكامل يافته نه تنها درك ما را نسبت به پديده هاي شيميايي و مباني مولكولي افزايش مي دهد، بلكه در پشت چنين پديده هايي پيشرفت هاي تكنولوژي وجود دارد كه ما امروزه از آن لذت مي بريم .



جايزه نوبل در پزشکی در سال 1901، اولين جايزه نوبل در فيزيولوژي يا پزشكي به اميل ون بهرينگ، به خاطر عملكرد او بر روي معالجه طب با سرم ، اهدا شد كه راه حلي جديد در علوم پزشكي گشود و به نجات صدها هزار زندگي كمك كرد. هديه متعاقباً اهدا شده بود و به گستره وسيعي كه شامل ايمني شناسي ژنتيك ها، مطالعه بافت عصبي، تشخيص و پيشرفت دارو همچنان كه بشر همواره به ستيز در برابر بيماري ها و مرگ ادامه مي دهد.



جايزه نوبل در ادبيات
جايزه نوبل در ادبيات تمام طيف فعاليت هاي ادبي شامل شعر، رمان ها، داستان هاي كوتاه، نمايشنامه ها، مقاله ها و سخنراني ها را مشخص كرده است . با شروع اهدا جايزه در سال 1901 ، به شاعر و فيلسوف سولي پرودهم، نويسنده كتاب Stances etpoets (1865) ، امتياز كارهاي نويسندگان در زبان هاي گوناگون و زمينه هاي فرهنگي مختلف را مشخص كرد. اين جايزه به استادان ناشناخته به همان كيفيت پرداخت مي شود كه به نويسندگاني كه ادعاي جهاني دارند پرداخت مي شود .




جايزه صلح نوبل اهداف و راه حل هاي دستيابي به صلح ، به تعداد افراد و سازمانهايي كه جايزه صلح نوبل به آنها اعطا شده متفاوت است . هنري دونانت، بنيان گذار صليب سرخ، اولين جايزه را با فردريك پسي كه پيشتاز صلح بين المللي كنوني است در سال 1901 تقسيم كرد . گذشته از عملكرد و كنترل سلاح و خلع سلاح كردن است ، اهدا مي شود .



جايزه بانك سوئد در علوم اقتصادي به ياد بود آلفرد نوبل:


جايزه بانك سوئد (sveriges rikbank) در علوم اقتصادي به ياد بود آلفرد نوبل براي اولين بار در سال 1969 به دگنارفريچ و جان تين برگن براي عملكرد ايشان در توسعه و كار بود مدل هاي پويا در تجزيه و تحليل فرآيند‌هاي اقتصادي اهدا شد. اين جايزه از آن موقع تا كنون به كارهايي در محدوده اسلوب شناسي و تئوري‌هاي به كار رفته در مطالعه موثر اقتصاد و منابع مالي، اجراي وسيع اقتصادي و خط مشي اقتصادي، پيشرفت‌هاي اقتصادي ، تجارت بين الملل و نقش اطلاعات تعلق گرفته است .
 

sohaaaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
671
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج
زندگی نامه دانشمندان

1272341251.jpg


“من می توانم حرکت اجرام آسمانی را برآورد کنم ولی نه دیوانگی مردم را”، اسحاق نیوتن

- انتظار نمی رفت که او در دوران طفولیت نجات یابد. او یک کودک نارس بود که ۱۱ تا ۱۵ هفته زودتر به دنیا آمده بود.

۲- لکنت زبان داشت. این خصوصیت او را در دسته افراد مشهوری مانند ارسطو، وینستون چرچیل و چارلز داروین قرار می داد.

۳- او هرگز علاقه نداشت که ناپدری اش را حتی ببیند. نیوتن علاقه زیادی به ساختن لیست داشت. یکی از لیست هایش شامل تمام گناهانی می شد که او تا سن ۱۹ سالگی مرتکب آنها شده بود. یکی از آنها این بود: “تهدید پدر (ناپدری) و مادرم برای سوزاندن آنها به همراه خانه بر سرشان.”
بهرحال، شما نمی توانید او را سرزنش کنید چرا که زمانیکه Smith (ناپدری او) به مادر نیوتن پیشنهاد ازدواج داد، نیوتن جزیی از اتفاق بود. نیوتن ِ سه ساله فرستاده شده بود تا با مادربزرگش زندگی کند… در نهایت او هیچ وقت با ناپدری اش زندگی نکرد.

۴- نیوتن در کار با دست هایش خیلی خوب بود. برخلاف بیشتر خردمندان و روشن فکران، نیوتن بسیار زبردست بود و می توانست ماهرانه با فلز، چوب و شیشه کار کند. در میان ساخته هایش، نیوتن “تلسکوپ بازبابی” برای خودش ساخته بود. رشد این مهارت ها احتمالا به خاطر شدت عملش بود. ساختن آینه نمونه ی دیگری از توانمندی های او بود. نیوتن حتی ابزارالات کارش را نیز خودش می ساخت.
در زمان ها قبل تر، نیوتن به دوست صمیمی اش، John Conduitt، می گوید: “اگر من برای دیگر مردم منتظر می ماندم که ابزار و چیزهای دیگر را برای من بسازند، هرگز نمی توانستم هیچ یک از این نظریات را خلق کنم.”

۵- داستان فرود آمدن سیب بر سر نیوتن را شنیده اید؟ خب! همچین اتفاقی با این ابعاد رخ نداد!
احتمالا این داستان را شنیده اید که نیوتن زیر درخت سیبی نشسته بود و به زندگی فکر میکرد و ناگهان سیبی بر سرش فرود آمد و در ذهنش سوالاتی درباره نیروی جاذبه به وجود آورد.

1272308361.jpg


این داستان توسط نیوتن و داستان سراهای که بعدا داستان را نقل کردند، زینت داده شد. اما این روزها با اینترنت همه چیز به راحتی تسریع و تصحیح می شود و ماه پشت ابر نمی ماند. چند ماه پیش انجمن سلطنتی در لندن دستخط اصلی که طریقه ی خطور کردن نیروی جاذبه به ذهن نیوتن را تشریح میکرد، در دسترس همگان قرار داد.
نیوتن داستان سیب را برای باستان شناس انگلیسی، Stukeley، تشریح می کند که وی آن را اینگونه بیان کرد: “پس از صرف نهار، هوا شروع به گرم شدن کرد، ما به باغ رفته و نوشیدنی صرف کردیم، زیر سایه ی بعضی از درختان سیب… او درست در همان حالت بود، اندیشه ی نیروی جاذبه به ذهنش آمد. آن اندیشه همزمان با سقوط یک سیب شد در حالیکه او در حالت تفکر نشسته بود… چرا باید سیب همیشه عمود به سمت زمین سقوط کند…”


۶- درباره ی فرضیه آخر زمان در سال ۲۰۱۲ نگران باشیم؟ هرگز: نیوتن مدت بسیاری را به بررسی این موضوع پرداخت. یادداشت منتشر شده ی نیوتن، وجهه ی عمیق معنوی فردی را نشان می دهد که در عین حال به شدت معتقد به فلسفه ی عقلانی بود. نیوتن بدون شبهه در نامه ایی و به یاری انجیل تصریح می کند که دنیا زودتر از سال ۲۰۶۰ به پایان نخواهد رسید: “ممکن است که انتهای دنیا بعدتر رخ دهد اما من منطق و استدلالی بر اتفاق آن در زمانی زودتر نمی بینم.”

1272273487.jpg


نیوتن در ادامه با لحنی که می خواهد تنفر خودش را اعلام کند می گوید: “این اشاره ی من اظهار بر زمانیکه دنیا به انتها می رسد، نیست. ولی این ادعایی ست بر متوقف کردن حدسیات پر از اوهام آنهایی که مرتبا زمان انتهای دنیا را پیش گویی می کنند…”

۷- او مطمنا یک نابغه بود ولی خیلی اهل سیاست نبود. در سال هایی که او عضو پارلمان بود تنها و تنها یک مرتبه سخن گفت:

1272333562.jpg

…نیوتن ایستاد.
تمام افراد داخل سالن خاموش شدند.
آخر قرار بود که مرد بزرگ صحبت کند.
همه منتظر بودند.
“ببخشید، اگر اشکالی ندارد کسی می تواند پنجره را ببندد؟ این طرف مقداری هوا جریان دارد و برای کلاه گیسم دارد مشکل ایجاد می شود.”
او می نشیند.

۸- در اواخر عمر، نیوتن با یک بحران روانی و رفتار غیرعادی مواجه شد. ولی احتمالا این تقصیر او نبود. بررسی انجام شده در سال ۱۹۷۹ بر روی موی نیوتن نشان از مقدار نجومی از جیوه داشت که احتمالا این به علت آزمایش و تحقیقات کیمیاگری وی برای سه دهه بود. اما بهرحال دلایل دیگری نیز عنوان می شود: کار سنگین، استرس مباحثه و از دست دادن غیر قابل توضیح دوستی اش با Nicolas Fatio (ریاضی دان سوییسی که رابطه ی دوستی بسیار نزدیکی با نیوتن داشت).

۹- سگ نیوتن، به نام دایاموند، باعث آتش سوزی در آزمایشگاه او و در نتیجه از بین رفتن تلاش ۲۰ ساله ی تحقیقاتی او شد. حداقل این چیزی است که خود نیوتن گفته است.

1272350996.jpg


“آه دایاموند، دایاموند، تو کوچکترین چیز شناخته شده شرور، تو این کار را کردی“.

برخی از تاریخ دانان معتقدند که نیوتن هرگز حیوان خانگی نداشته و این داستان را درست می دانند: زمانیکه نیوتن برای مراسم مذهبی راهی کلیسا می شود پنجره را باز می گذارد و وزیدن یک باد ناگهانی باعث واژگون شدن شمع و در نتیجه آتش سوزی در آزمایشگاهش می شود.

۱۰- او معتقد به مذهبی بسیار قدیمی بود. نیوتن در خانواده ایی با اعتقادات پروتستان های انگلستان به دنیا آمد. بهرحال، در ۳۰ سالگی او اعتقادات دیگری داشت. زمانیکه نیوتن به شدت به خدای یکتا که گیتی و قوانین طبیعی آن را ساخته است معتقد بود، او نمی توانست خود را با تثلیت مسیحیت وفق دهد. اگرچه او بر حسب ظاهر از کلیسای انگلستان به دلیل موقعیت های اجتماعی و آکادمیکش پیروی میکرد، اما اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران موافقند که نیوتن به آریانیسم معتقد بود (افرادی که معتقدند حضرت عیسی با تمام پاکی اش پسر خدا نیست). نیوتن معتقد بود که پرستش حضرت عیسی شکلی از بت پرستی است.

با اینکه او رسم دینی کلیسای انگلیس را بر بستر مرگش نپذیرفته بود، بهرحال، به طعنه، پس از مرگ در کلیسای وست مینستر انگلیس دفن شد.


×صلاحیت متن رو تضمین نمیکنم!!
 

o_o

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
641
امتیاز
1,320
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهید هاشمی نژاد
شهر
مشهد
پاسخ : نابغه هایی که کودن شمرده می شدند!

به نقل از f@teme :
ربطش يه كودن بودن اينه كه اون قدر خنگ بوده بنده خدا كه تو هيچ مدرسه يي راهش نميدادن! و ميرفته كار ميكرده و از كار كردن در هتل ها سر انجام به چنين سرنوشت خوبي رسيده
کنراد هیلتون از همون بچگی مغزش کار میکرده ... پدر کنراد یک فروشگاه فروش مواد غذایی داشت, بعد یک معدن ذغال سنگ خرید و ورشکست شد ... کنراد هیلتونم یه پیشنهاد داد و زندگیشو زیر و رو کرد ... هیلتون اینو گفت "به نظر من ميبايست پنج اطاق خانه را تبديل به يك هتل كنيم, اين شهر نيازمند اين مكان است"
(منبع: http://mmg.blogfa.com/cat-107.aspx)
 

psi-3

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
عمران
رازهای شگفت انگیز از زندگی انیشتین

هشت موضوع شگفت انگیز از زندگی آلبرت انیشتن، که شما هیچ گاه آنان را نمی دانستید. بله،همگی ما می دانیم که انیشتن این فرمول[e=mc2] را کشف کرد. اما واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم،خودتان را بااین هشت مورد،شگفت زده کنید!
1-او با سر بزرگ متولد شد
وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است،اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
2-حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود
مطمئنا انیشتن می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد ]برای بچه های کوچک بود.
3-او ازداستانهای علمی-تخیلی متنفر بود
انیشتن از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.
به بیان او “من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم،زیراکه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند.
4-او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد
درسال 1895 در سن 17 سالگی،انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است،که تا کنون متولد شده،در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم وریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد.وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛او گفت:آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود احساس نمی کرد.
5-علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت
انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود.سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت.
علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم اورا می شناسند و یا نمی شناسند.پس این مورد قبول واقع شدن[آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟
6-او فقط یکبار رانندگی کرد
انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت.
انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.
یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید:چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود.انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اماکمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.
به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیتشن جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت “سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید”سپس انیشتن از میان حضار برخواست وبه راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
7-الهام گر او یک قطب نما بود
انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.
وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد.بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
8-راز نهفته در نبوغ او
بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.
اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد.بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها،مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است.همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.
علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است..
 

Omid Tabatabaee

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
12
نام مرکز سمپاد
شهيد صدوقي (جواد شرقي)
شهر
يزد
زندگی نامه دانشمندان

توجه: این مقاله در اولین همایش دانش آموزی علوم تجربی که به همت مدارس راهنمایی علامه طباطبایی در تاریخ 18 اردیبهشت 1387 برگزار شد به دو صورت بروشور و پوستر ارائه گردید


در کریسمس1642یعنی سالی که گالیله درفلورانس درگوشه ی انزوااز دنیا رفت یک نوزاد پسر در روستایی نزدیک لیکن شایر در خانواده ای کشاورز از طبقه ی متوسط به دنیا آمد مادرش هانا نیوتن شوهرش را مدت کوتاهی قبل از تولد فرزندش از دست داده بود شوهرش که او نیز اسحاق نام داشت مردی بود با رفتار غیر عادی و عصبی مزاج و زود رنج و هانا زنی مقتصد خانه دار صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت بود . ایزاک دوره ی کودکی شادی نداشت مادرش در سال های بعد از نو ازدواج کرد و آیزاک را تحت سرپرستی مادر بزرگش قرار داد در آن دهکده هیچ مدرسه ای وجود نداشت و او تا سن دوازده سالگی به مدرسه نرفت آیزاک کودک قوی بنیه ای نبود بنابراین از بازی های پر هیاهو و زد و خورد با همسالان کناره می گرفت و به جای این که از تفریحات آ نان پیروی کند شخصاً برای خویش تفریحاتی اختراع می کرد که نبوغ وی در ضمن آن ها خود نمایی می کرد. طبق نصایح دایی وی او را به مدرسه گرانتهام فرستادند او رادر کلاس ما قبل آخر جای دادند او همواره مورد طعنه و طنز شاگردانی واقع می شد که از وی قوی تر بودند روزی از روز ها یکی از ایشان با بی رحمی بسیار کتک مفصلی به او زد در نتیجه ی تشویق یکی از معلمان شاگرد مزبور را به مبارزه طلبید و در این مبارزه نیوتن پیروز شد تا آن زمان او توجه زیادی به درس از خود نشان نداده بود اما بر اثر این واقعه تصمیم گرفت به آنان ثابت کند که مغز وی قوی تر از ایشان است با جدیت بکار پرداخت و در اندک مدتی بهترین شاگرد کلاس شد . آیزاک علاقه ی زیادی به کارهای دستی داشت و اغلب آنها را به تنهایی می ساخت از کارهای جالب او آسیاب بادی ساعت آبی و ساعت آفتابی بود که این اختراع در موزه ی انجمن سلطنتی لندن نگهداری می شود او به هنر نقاشی و جمع آوری گیاهان نیز علاقه مند بود طرح هایی که می کشید زیبا و جالب بوده است ساعت آبی او سالهای سال وقت را به دقت بهترین ساعتهای معمولی نشان میداد یکی از کارهای دستی او بادبادکی بود که می توانست شمع روشنی را با خود به هوا ببرد جعبه ای از شعله شمع محافظت می کرد آیزاک بادبادکش را شب ها بر فراز شهر گرنتهام به هوا می فرستاد مردم هنگامی که این نور لرزان و عجیب را در هوا می دیدند می تر سیدند و این همان چیزی بود که منظور آیزاک بود . پیشرفت درسی او در مدرسه باعث شد که مدیران مدرسه و دایی او به این نتیجه برسند که او قادر است برنامه دانشگاه کمبریج را درک کند تصمیم قاطع روزی گرفته شد که دایی آیزاک او را غافلگیر کرده بود او در کنار پرچین مزرعه و در خفا سخت مشغول مطالعه بود در حالی که همه فکر می کردند برای کمک با کارگران مزرعه به قصد خرید به مغازه رفته است .
آیزاک در هیجده سالگی امتحان ورودی دانشگاه کمبریج را با موفقیت پشت سر گذاشت و در سال 1660 وارد کالج ترینیتی شد معلم ریاضی اودر دانشگاه اسحاق بارو نام داشت که در عین حال ریاضی دان وعالم علوم الهی بود به استعداد فوق العاده نیوتن در ریاضی پی برده بود او را تشویق کرد تا تحصیلاتش را در ریاضی تکمیل کند .
او مدت چهار سال به تحصیل ریاضی پرداخت و در سال 1665 با درجه لیسانس فارغ التحصیل شد.
زمانی که در صدد ورود به دوره ی کارشناسی ارشد بود دانشگاه کمبریج بر اثر همه گیری طاعون در لندن و حومه تعطیل شد.
نیوتن به روستای خویش بازگشت.در طول دو سال او در خانه اش به مطالعات خود در زمینه ی حساب نور شناسی وگرانش ادامه داد.در همین زمان بود که هوش و استعداد این نابغه ی بزرگ اشکار شد. او تمام جزوه ها و کتابهایش را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده کند . در این هنگام او 22 یا 23 سال بیشتر نداشت. در این دو سالی که در روستا بود حساب دیفرانسیل و انتگرال و قانون جاذبه ی عمومی و تئوری نور را بنیان گذاشت.نسخه ی خطی که تاریخ آن 20 مِی1665 میباشد نشان میدهد که نیوتن در 23 سالگی بقدر کافی اصول حساب عناصر بی نهایت کوچک را پیش برده بود که بتواند انحنای هر منحنی متصل را در یک نقطه حساب کند و مماس بر منحنی را در این نقطه رسم کند .در سال 1667 مجددا به دانشگاه کمبریج بازگشت و در سال 1669 به عنوان استاد ریاضیات جانشین اسحاق بارو شد و به عنوان پرفسور مشغول تعلیم و اموزش شد . سر انجام برخی از ایده هایش را برای اولین بار اشکار کرد و بر روی کاغذ اورد .
اسحاق نیوتوننظریه ی گرانش او بر اساس خاطره ای که خود او نقل کرده اینطور شکل گرفته که یک روز کنار پنجره ی اتاق خانه اش به تما شای باغ نشسته بود افتادن سیبی از درخت نظرش را به خود جلب می کند سال ها بعد در 15 آوریل 1726 او به دوست نویسنده اش ویلیام اِستکلی گفت : واقعه ی مذکور این سوال را به ذهنم آورد چرا سیب همیشه مستقیماً به پایین می افتد چرا به جای حرکت به سمت مرکز زمین به طرفین یا بالا نمی رود غالب مورخین علوم این نکته را پذیرفته اند که نیوتن در سال 1666 دست به یک سلسله محاسبات تقریبی زد تا ببیند آیا قانون جاذبه ی عمومی او می تواند قوانین کپلر را توضیح دهد یا خیر ؟ انتشار قانون جاذبه ی عمومی 20 سال طول کشید علت تاخیر نیوتن آن بوده است که وی نمی توانست مسئله ی مربوط به حساب انتگرال و دیفرانسیل را حل کند و این مسئله در قانون جاذبه ی عمومی به صورتی که مورد توجه او قرار گرفته بود نقش اساسی به عهده داشت.
قانون گرانش در نهایت به این صورت توسط نیوتن تعریف شد:
هر ذره ی ماده همه ی ذرات دیگر ماده را با نیرویی جذب می کند که تابع سه عامل زیر است:
1- جرم جسم ( M ) 2- جرم جسم دوم ( m) 3- فاصله ی میان دو جسم ( r )
بیان صوری این قانون چنین است هر ذره ی ماده در جهان هر ذره ی دیگر را با نیرویی جذب می کند که متناسب به حاصل ضرب جرم های آنهاست وبا مجذور فاصله میان آنها نسبت عکس دارد .
Mm
F=G
r2
این قانون مهم جهانی در حل مسایل گوناگون کمک فراوانی کرد مانند:
1-سقوط ازاد اجسام:هر جسم که به گونه ای نگه داشته نشده باشد به سمت مرکز زمین سقوط خواهد کرد.
2-جذر و مد اقیانوس ها و جذر و مد جوی.
3-حرکت ستاره های دنباله دار.
4-حرکت سیارات:اگر نیروی گرانش میان زمین و خورشید نباشد زمین مماس بر مسیر خود پرتاب خواهد شد.



در اواخر دهه ی 1660 نیوتن درباره ی شکست نور تحقیق میکرد. او در یافت که اگر نور سفید از یک منشور عبور کند به طیفی از رنگها تجزیه میشود هم چنین به وسیله ی قرار دادن منشور مشابه ی دیگری در مسیر نور تجزیه شده به صورت وارونه می توان رنگ های طیف را باز ترکیب کرد و نور سفید بدست آورد. او علت تشکیل طیف را چنین توجیه کرد:نور جریانی از ذرات کوچک است که به خط مستقیم در فضا حرکت میکنند و هنگام عبور از یک ماده ی شفاف مانند منشور این ذرات بسته به نوع لرزش خود با زاویه های گوناگون شکست می یابند در نتیجه ذرات تشکیل دهنده ی نور سفید از هم جدا شده به شکل طیف هفت رنگ ظاهر می شوند.
این ویژگی در تلسکوپ های شکستی پدیده ای را موجب می شود که به آن پراکندگی نور می گویند لبه های عدسی های این تلسکوپ ها مانند منشور عمل کرده و نور سفید را پس از عبور از خود به صورت طیف در می آورند و در تصاویر تلسکوپ ها شیشه های رنگی های ایجاد می کند برای حل این مشکل نیوتن در سال 1668 تلسکوپ باز تابی را که توسط جیمز گریگوری طراحی شده بود کامل کرد همراه با تحلیل دقیق قوانین باز تابش و تجزیه ی نور به انجمن سلطنتی ارائه نمود نظریه ی نیوتن با مخالفت رابرت هوک و هو یگنس که صاحب تئوری موجی نور بودند روبرو شد هوک گزارشی علیه نیوتن تهیه کرد و ضمن آن تبلیغ بسیاری به نفع نظریه ی موجی نور کرد نیوتن در ابتدا خونسرد و ارام بود ولی بعد رفتارش را تغییر داد و از عصبانیت تصمیم گرفت از آن پس با هیچ کس در باره ی اکتشافات خود سخن نگوید نیوتن بر پایه ی نظریات خود کتابی با عنوان اپتیکس نوشت ولی از بیم مخالفت هوک آن را منتشر نکرد تا زمانی که خود رییس انجمن سلطنتی شده بود و رابرت هوک در گذشته بود در سال 1679 که 37 سال داشت بزرگترین اکتشافات خود را انجام داده بود اما آن ها را با نهایت دقت در مغز خود یا کشوی میز محفوظ نگه می داشت پس از آن ادموند هالی توانست با تدبیر بسیار او را وادار کند که اکتشافات خود را در زمینه ی نجوم و علم حرکات برای انتشار تدوین کند ونیوتن به این کار رضایت داد با توجه و تشویق هالی نیوتن کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعت را تکمیل کرد ( principia ) در دورانی که نیوتن به تحریر و تدوین شاهکار خود مشغول بود هرگز به سلامتی خویش توجهی نکرد فراموش کرد که خوردن وخوابیدن از لوازم زندگی است غالباً به غذایی ساده اکتفا میکرد یا اصلاً چیزی نمی خورد وبا عجله از خوابی که چند لحظه بیش ادامه نداشت بر می خاست وبا لباسی مختصر ساعت ها در کنار بستر می نشست وبه تفکر و محاسبه می پر داخت تا بتواند از پیچ وخم های مشکلات ریاضی خویش عبور کند. این کتاب در سال 1686 آماده شد و برای اظهار نظر به جامعه پادشاهی تقدیم گردید و پس از آن با سرمایه های هالی منتشر شد .
نیوتن در این کتاب قوانین کپلر را هم با توجه به قانون گرانش عمومی توضیح داد.
در بخش دیگری از این کتاب نیوتن چگونگی حرکت اجسام را در قالب سه قانون توصیف کرده این قوانین آنقدر همه فهم وآشکارند که امروز کسی گمان نمی برد نیازی به کشف شدن داشته باشد با این حال نیوتن اولین کسی بود که با نبوغ خود به وجود آن پی برد و چیستان حرکت جسم را حل کرد .
قانون اول نیوتن ( قانون لختی ) : هر جسم که در حال سکون یا حرکت یکنواخت در راستای خط مستقیم باشد به همان حالت می ماند مگر آنکه در اثر نیرو های بیرونی ناچار به تغییر حالت شود .
قانون دوم نیوتن ( رابطه ی نیرو و شتاب ) : کل نیروی وارد بر یک جسم برابر است با حا صل ضرب جرم آن جسم در شتاب آن .
قانون سوم نیوتن ( کنش و واکنش ) : برای هر عمل ، عکس العملی است مساوی با آن و در خلاف جهت آن.
مجموعه قوانین سه گانه حرکت و قانون گرانش عمومی اساس و شالوده ی فن آوری مدرن هستند و با وجود پیدایش فرضیه های تازه تر از ارزش و اعتبار آن ها کاسته نشده است .اسحاق نیوتون
نیوتن درباره ی فضا وزمان در این کتاب چنین نوشته است :
زمان یک مقیاس جهانی است که مستقل از همه اجسام وپدیده های فیزیکی وجود دارد زمان به دلیل ماهیت فیزیکی خود جریان دارد.
فضا در ذات خود مطلق بدون احتیاج به یک چیز خارجی همه جا یکسان و ساکن است.
از نظر نیوتن مکان بخشی از فضاست که یک حجم تصاحب می کند.
همین شکل نگاه کردن در قوانین نیوتن راه گشای بسیاری از ابهامات مکانیک نیوتنی بود.زمان مطلق وفضای مطلق و حرکت مطلق مواردی بودند که مکانیک نیوتنی بر اساس انها شکل گرفته بود.
در نهایت معتقد است با اطلاعاتی که در اختیار داریم نمی توان چنین نتیجه گرفت که تنها دلایل مکانیکی باعث پیدایش جهان ما شده است. او می پرسد دلایل مکانیکی چگونه می توانند توجیه کننده ی پیدایش و حرکت این مقدار عظیم از سیارات و ستارگان گوناگون و منظم باشند؟نتیجه ای که می گیرد دلالت بر وابستگی تمامی جهان به مرکزیتی مطلق است که هدایت و موجودیت همه چیز از ان جا ناشی می شود .او از روی ضرورتی که یک سیستم منظم می بایست ناظمی داشته باشد به وجود خداوند باور دارد و او را جاودانه و حاضر می داند. خداوندی که همه چیز در اختیار اوست.او می نویسد:" خدا قلمرو خداوند است " به این مفهوم است که تمامی ان چیزی که از اراده او جاری گشته تحت حاکمیت او قرار دارد. این خدای ابدی کامل بی نهایت و مطلق است.در باور نیوتن مخلوقات تمامی خصوصیات خداوند را در حد توان و ظرفیتشان دارا هستند.
توان خداوند تا ابدیت گسترده شده و موجودیتش بی نهایت است.
این نمای کلی از چهار چوب فلسفه ای بود که نیوتن به کمک ان دریافت های ریاضی و فیزیکی خود را مورد بررسی قرار می دهد و به نتایجی می رسد که امروز بنام قوانین نیوتنی می شناسیم.

***

بی خوابی مفرط احتراز از غذا خوردن و خستگی زیاد در پاییز 1692 در نزدیکی 50 سالگی باعث شد به سختی بیمار و بستری شود.خبر کسالت شدید نیوتن در قاره ی اروپا انتشار یافت و طبعا" با اغراق توا"م شد لیکن بعد که خبر بهبود او را دادند دوستانش بسیار خوش حال شدند. در سال 1693 پس از بهبودی نیوتن دریافت که حساب انتگرال و دیفرانسیل را در قاره ی اروپا همه می دانند و عموما" ابداع ان را به لایپ نیتس نسبت می دهند. در سال 1712
مسئله ی تعیین اینکه حساب دیفرانسیل و انتگرال ابداع کیست به مسئله ای حاد تبدیل شد.
لایپنیتس و برنوئیلی در سال 1696 با طرح مسئله ی ریاضی ریاضی دانان اروپایی را به مبارزه طلبیدند.
بار اول نیوتن در سال 1696 توسط یکی از دوستانش از وجود مسئله ریاضی مطلع شد. شب مسئله را حل کرد و فردا به جامعه ی پادشاهی عرضه داشت.
وقتی لایپنیتس و برنوئیلی راه حل را دیدند برنوئیلی فریاد کشید اه من شیر را بخوبی از رد پایش می شناسم..
نیوتن بار دیگر در سال 1716 در هفتاد و چهار سالگی دلیل دیگری بر نیروی فکری خود اقامه کرد. این بار لایپنیتس مسئته ای مطرح کرد و ریاضی دانان را به مبارزه طلبید و در واقع نیوتن را مد نظر داشت زیرا مسئله به نظرش مشکل بود. این بار نیز نیوتن مسئله را حل کرد در حالی که لایپنیتس گمان می کرد که دیگر شیر را در دام انداخته است.
اسحاق نیوتون
در کنار فعالیت های علمی معمول نیوتن از مسئولیت های سیاسی نیز روی گردان نبود .او در سالهای 1689 و1701و1702 به نمایندگی مجلس برگزیده شد .اگر چه تنها جمله ای که در طول این سه سال در صحن مجلس به زبان اورد تقاضای بستن پنجره ها بود !
در سال 1696 با فرمان چارلز مونتاگو رئیس خزانه داری انگلستان نیوتن منصب ناظر ضرابخانه ی سلتنطی را عهده دار شد و سه سال بعد به مدیریت ان سازمان گمارده شد. اگر چه نیوتن این مشاغل را برای سرگرمی می پذیرفت ولی گفته اند در این مقام او وظیفه ی خود را با شایستگی تمام انجام می داد.از سال 1703 تا اخر عمر رئیس انجمن سلتنطی بریتانیا و یکی از اعضای فرهنگستان علوم فرانسه بود.او در سال 1705 از سوی ملکه ان به مقام شوالیه مفتخر گردید.
اخرین روزهای زندگی وی تاثر انگیز و از جنبه ی انسانی قوی و عمیق بوده است. اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی بهره نماند اما بردباری بسیاری که در مقابل درد در دو سه سال اخر زندگی خویش نشان داد تحسین بر انگیز است. دردهای ناشی از سنگ مثانه هرگز قیافه ی ارام او را کدر نساخت و همواره نسبت به کسانی که از او پرستاری می کردند کلمات محبت امیز بر زبان داشت. در اخرین روزهای زندگی سرفهای مدام او را ضعیف کرده بود .عاقبت بعد از چند روز ی که از درد جانگداز اسوده بود در نهایت ارامش مابین ساعت یک و دو نیمه شب بیستم مارس 1727 زندگانی را بدرود گفت او این هنگام 85 سال داشت و نخستین دانشمندی بود که پیکرش در کلیسای وست مینیستر به خاک سپرده شد.
برای قدر دانی از این دانشمند بزرگ واحد نیرو را نیوتن نامیدند.
لاپلاس بزرگترین ارائه دهنده ی اکتشافات او در باره اش چنین میگوید:کتاب اصول بنای معظمی است که تا ابد عمق دانش نابغه ی بزرگی را که کاشف مهمترین قوانین طبیعت بوده است به جهانیان عرضه خواهد داشت.
لاگرانژدر باره ی او چنین می گوید:نیوتن خوشبخت بود که توانست دستگاه جهان را توصیف کند .افسوس که در عالم بیش از یک اسمان وجود ندارد.
منشی او در انجمن سلطنتی می گوید:هرگز او را ندیدم که تفریح کند و یا سرگرمی برای خود تهیه کند معتقد بود که هر لحظه از عمر که جز به تحصیل و مطالعه بگذرد هدر رفته و تباه شده است.
نیوتن چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی گذشته اش درباره ی خود می گوید:من نمیدانم به چشم مردم دنیا چگونه می ایم اما در چشم خودم به کودکی می مانم که در کنار دریا بازی می کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر معطوف میکند در حالی که اقیانوس بزرگ حقیقت هم چنان نامکشوف مانده و در جلوی او گسترده است.
مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی
منابع تحقیق
آیزاک نیوتن / الفرد روبرت هال ترجمه حسن افشار. تهران نشر مرکز .
زندگی نامه آیزاک نیوتن
ریاضی دانان نامی - اثر اریک تمپل ترجمه حسن صفاری انتشارات امیر کبیر
اختراعات واکتشافات دانشمندان بزرگ - علی امید انتشارات خشایار نجوم / مایر دگانی ترجمه محمد رضا خواجه پور _ گیتا شناسی
مشخصات :
نام نویسنده : امیر حسین سحر خیز
مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی ( آبشناسان)
اردیبهشت ماه 1387
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
زندگی نامه دانشمندان

خیام
تولد:439 ه.ق
درگذشت:517 ه.ق



غیاث الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام (خیامی) در سال 439 هجری در شهر نیشابور و در زمانی به دنیا آمد که ترکان سلجوقی بر خراسان تسلط داشتند. وی در زادگاه خویش به آموختن علم پرداخت و نزد عالمان و استادان برجسته آن شهر از جمله امام موفق نیشابوری علوم زمانه خویش را فراگرفت و چنانکه گفته اند بسیار جوان بود که در فلسفه و ریاضیات تبحر یافت. خیام در سال 461 هجری به قصد سمرقند نیشابور را ترک کرد و در آنجا تحت حمایت ابوطاهر عبدالرحمن بن احمد , قاضی القضات سمرقند اثربرجسته خود را در جبر تألیف کرد.
سپس خیام به اصفهان رفت و مدت 18 سال در آنجا اقامت گزید و با حمایت ملک شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک، به همراه جمعی از دانشمندان و ریاضیدانان معروف زمان خویش در رصد خانه ای که به دستور ملک شاه تأسیس شده بود به انجام تحقیقات نجومی پرداخت. حاصل این تحقیقات اصلاح تقویم رایج در آن زمان و تنظیم تقویم جلالی (لقب سلطان ملکشاه سلجوقی) بود. در تقویم جلالی، سال شمسی برابر با 365 روز و 5 ساعت و 48 دقیقه و 45 ثانیه است. سال دوازده ماه دارد 6 ماه نخست هر ماه 31 روز و 5 ماه بعد هر ماه 30 روز و ماه آخر 29 روز است و هر چهارسال، یکسال را کبیسه می خوانند. که ماه آخر آن 30 روز است و آن سال 366 روز دارد. در تقویم جلالی هر پنج هزار سال یک روز اختلاف زمان وجود دارد در صورتیکه در تقویم گریگوری هر ده هزار سال سه روز اشتباه دارد.
بعد از کشته شدن نظام الملک و سپس ملک شاه، در میان فرزندان ملک شاه بر سر تصاحب سلطنت اختلاف افتاد. به دلیل آشوب ها و درگیری های ناشی از این امر، مسائل علمی و فرهنگی که قبلا از اهمیت خاصی برخوردار بود به فراموشی سپرده شد. عدم توجه به امور علمی و دانشمندان و رصدخانه، خیام را بر آن داشت که اصفهان را به قصد خراسان ترک کند. وی باقی عمر خویش را در شهرهای مهم خراسان به ویژه نیشابور و مرو که پایتخت فرمانروائی سنجر (پسر سوم ملکشاه) بود، گذراند. در آن زمان مرو یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی دنیا به شمار می رفت و دانشمندان زیادی در آن حضور داشتند. بیشتر کارهای علمی خیام پس از مراجعت از اصفهان در این شهر جامه عمل به خود گرفت.
دستاوردهای علمی خیام برای جامعه بشری متعدد و بسیار درخور توجه بوده است. وی برای نخستین بار در تاریخ ریاضی به نحو تحسین برانگیزی معادله های درجه اول تا سوم را دسته بندی کرد و سپس با استفاده از ترسیمات هندسی مبتنی بر مقاطع مخروطی توانست برای تمامی آنها راه حلی کلی ارائه کند. وی برای معادله های درجه دوم هم از راه حلی هندسی و هم از راه حل عددی استفاده کرد، اما برای معادلات درجه سوم تنها ترسیمات هندسی را به کار می برد و بدین ترتیب توانست برای اغلب آنها راه حلی بیابد و در مواردی امکان وجود دو جواب را بررسی کند. اشکال این کار در این بود که به دلیل تعریف نشدن اعداد منفی در آن زمان خیام به جوابهای منفی معادله توجه نمی کرد و به سادگی از کنار امکان وجود سه جواب برای معادله درجه سوم رد می شد. با این همه تقریبا چهار قرن قبل از دکارت توانست به یکی از مهمترین دستاوردهای بشری در تاریخ جبر بلکه علوم دست یابد و راه حلی را که دکارت بعدها (به صورت کاملتر) بیان کرد، پیش نهد.
خیام همچنین توانست با موفقیت تعریف عدد را به عنوان کمیتی پیوسته به دست بیاورد و در واقع برای نخستین بار عدد مثبت حقیقی را تعریف کند و سرانجام به این حکم برسد که هیچ کمیتی مرکب از جزء های تقسیم ناپذیر نیست و از نظر ریاضی، می توان هر مقداری را به بی نهایت بخش تقسیم کرد. همچنین خیام ضمن جستجوی راهی برای اثبات اصل توازی (اصل پنجم مقاله اول اصول اقلیدس) در کتاب شرح «ما اشکل من مصادرات» کتاب اقلیدس (شرح اصول مشکل آفرین کتاب اقلیدس)، مبتکر مفهوم عمیقی در هندسه شد. در تلاش برای اثبات این اصل، خیام گزاره هایی را بیان کرد که کاملا مطابق گزاره هایی بود که چند قرن بعد توسط والیس و ساکری ریاضیدانان اروپایی بیان شد و راه را برای ظهور هندسه های نااقلیدسی در قرن نوزدهم هموار کرد. بسیاری عقیده دارند که مثلث حسابی پاسکال را باید مثلث حسابی خیام نامید و برخی پا را از این هم فراتر گذاشتند و معتقدند، دو جمله ی نیوتن را باید دو جمله ی خیام نامید. البته گفته می شود بیشتر از این دستور نیوتن و قانون تشکیل ضریب بسط دو جمله ای را چه جمشید کاشانی و چه نصیرالدین توسی ضمن بررسی قانون های مربوط به ریشه گرفتن از عددها آورده اند.
استعداد شگرف خیام سبب شد که وی در زمینه های دیگری از دانش بشری نیز دستاوردهایی داشته باشد. از وی رساله های کوتاهی در زمینه هایی چون مکانیک، هیدرواستاتیک، هواشناسی، نظریه موسیقی و غیره نیز بر جای مانده است. اخیرا نیز تحقیقاتی در مورد فعالیت خیام در زمینه هندسه تزئینی انجام شده است که ارتباط او را با ساخت گنبد شمالی مسجد جامع اصفهان تأئید می کند.
تاریخ نگاران و دانشمندان هم عصر خیام و کسانی که پس از او آمدند همگی بر استادی وی در فلسفه اعتراف داشته اند، تا آنجا که گاه وی را حکیم دوران و ابن سینای زمان شمرده اند. آثار فلسفی موجود خیام به چند رساله کوتاه اما عمیق و پربار محدود می شود. آخرین رساله فلسفی خیام مبین گرایش های عرفانی اوست.
اما گذشته از همه اینها، بیشترین شهرت خیام در طی دو قرن اخیر در جهان به دلیل رباعیات اوست که نخستین بار توسط فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه و در دسترس جهانیان قرار گرفت و نام او را در ردیف چهار شاعر بزرگ جهان یعنی هومر، شکسپیر، دانته و گوته قرار داد. رباعیات خیام به دلیل این که ترجمه بسیار آزاد و گاه اشتباه دارند موجب سو استفاده از شخصیت وی شده اند. این رباعیات بحث و اختلاف نظر میان تحلیلگران اندیشه خیام را شدت بخشیده اند. برخی برای بیان اندیشه او تنها به ظاهر رباعیات او بسنده می کنند، در حالی که برخی دیگر بر این اعتقادند که اندیشه های واقعی خیام عمیق تر از آن است که صرفا با تفسیر ظاهری شعر او قابل بیان باشد. خیام پس از عمری پربار سرانجام در سال 517 ه.ق (طبق گفته اغلب منابع) در موطن خویش، نیشابور درگذشت و با مرگ او یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ اندیشه در ایران بسته شد
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
ابوریحان بیرونی

ابوریحان محمد بن احمد بیرونی از دانشمندان بزرگ ایران در علوم حکمت و اختر شناسی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشت، در سال 326 هچری قمری در حوالی خوارزم متولد شده و از این جهت به بیرونی یعنی خارج خوارزم معروف شده. هیچ اطلاعی در باره اصل و نسب و دوره کودکی بیرونی در دست نیست. نزد ابو نصر منصور علم آموخت در 17 سالگی از حلقه ای که نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده کرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار رادرکاث رصد کند، و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نماید چهار سال بعد برای اجرای یک رشته از این تشخیص ها نقشه هایی کشید و حلقه ای به قطر 15 ذراع تهیه کرد. در 9 خرداد 376 بیرونی ماه گرفتگی(خسوفی)رادرکاث رصد کرد و قبلاٌ با ابوالوفا ترتیبی داده شده بود که او نیز در همان زمان همین رویداد را از بغداد رصد کن. اختلاف زمانی که از این طرق حاصل شد به آنان امکان داد که اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب کنند وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشک بخارایی به مکاتبات تندی در باره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت در دربار مامون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال 404 هجری قمری به خوارزم مراجعت کرده، موقعی که سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از کشتن وی در گذشت و او را در سال 408 هجری با خود به غزنه برد در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حکما و علماء هند معاشرت کرد و زبان سانسکریت را آموخت ومواد لازمه برای تالیف کتاب خود موسوم به تحقیق ماللهند جمع‌آوری کرد.

بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود 11 شهر هند را تعیین نمود خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز 30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد. او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود.

بیرونی تالیفات بسیار در نجوم و هیات و منطق و حکمت دارد از جمله تالیفات او قانون مسعودی است در نجوم و جغرافیا که به نامه سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی که در حدود سال 390 هجری به نام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تالیف کرده این کتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال 1878 میلادی دررلیپزیک ترجمه وچاپ کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر کتاب ماللهند من مقوله فی العقل اومر ذوله در باره علوم و عقاید و آداب هندیها که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است دیگر التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم در علم هیات و نجوم و هندسه. بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد این فهرست به 113 عنوان سر می زند که بعضی از آنها بر حسب موضوع گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم 14 سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد به علاوه 7 اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباٌ‌ چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد از آنچه بر جای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است. علایق بیرونی بسیار گسترده و ژرف بود و او تقریباٌ‌ در همه شعبه های علومی که در زمان وی شناخته شده بودند سخت کار می کرد وی از فلسفه و رشته های نظری نیز بی اطلاع نبود اما گرایش او به شدت به سوی مطالعه پدیده های قابل مشاهده در طبیعت و در انسان معطوف بود در داخل خود علوم نیز بیشتر جذب آن رشته هایی می شد که در آن زمان به تحلیل ریاضی درآمدند. در کانی شناسی، داروشناسی و زبان شناسی یعنی در رشته هایی که در آنها اعداد نقش چندانی نداشتند نیز کارهایی جدی انجام داد اما در حدود نیمی از کل محصولات کار او در اختر شناسی، اختر بینی و رشته های مربوط به آنها بود که علوم دقیقه به تمام معنی آن روزگاران به شمار می رفتند ریاضیات به سهم خود در مرتبه بعدی جای می گرفت اما آن هم همواره ریاضیات کاربسته بود از آثار دیگر بیرونی که هنوز هم در دسترس هستند و می توان اینها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحدید، چگالیها، سایه ها، وترها، پاتنجلی، قره الزیجات، قانون، ممرها، الجماهر و صیدنه، بیرونی در باره حرکت وضعی زمین و قوه جاذبه آن دلالیل علمی آورده است و می گویند وقتی کتاب قانون مسعودی را تصنیف کرد سلطان پیلواری سیم برای او جایزه فرستاد ابوریحان آن مال را پس فرستاد وگفت: من از آن بی نیازم زیرا عمری به قناعت گذرانیده ام و ترک آن سزاوار نیست.

نظر پردازی، نقش کوچکی در تفکر او ایفا می کرد وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط کامل داشت اما دارای ابتکار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
فارنهايت

دانیل گابریل فارنهایت
در چهاردم ماه مي سال 1686، دانيل گابريل فارنهايت فيزيکدان بزرگ آلماني در بندر ساحلي (گي دَنسک/Gdansk) در قلمرو پادشاهي پروشا متولد شد. اين شهر ساحلي اکنون در کشور آلمان واقع است. خانواده فارنهايت بازرگان بودند و به همين دليل مسافرت هاي بسياري در اروپاي شمالي داشتند. جد پدري فارنهايت در شهر (روستک/Rostock) زندگي مي کرده است و تحقيقات نشان مي دهد که اصليت خانواده او از شهر (هيلدشيم/ Hildesheim) بوده است. در سال 1650پدربزرگ دانيل از شهر (نيفف/ Kneiphof) به شهر ديگري بنام (دنزيگ/ Danzig) نقل مکان ميکند؛ در آنجا ساکن ميشود و به بازرگاني مي پردازد. پسر او، دانيل فارنهايت (پدر دانيل گابريل که موضوع همين مقاله است) با بيوه زني بنام رانچ کُنکُرديا ازدواج ميکند که دخترِ يکي از تاجران شهر دنزيگ بوده است. پدر او صاحب پنج فرزند (دو پسر، سه دختر) بوده است که دانيل گابريل بزرگترين آنها بود.

در سال 1702 زماني که فارنهايت 16 سال بيشتر نداشت پدر و مادر خود را از دست داد. والدين او بخاطر اينکه تصادفا قارچ سمي خورده بودند جان خود را از دست دادند. وي در همين سال در شهر آمستردام، آموزش هايش را براي پرداختن به بازرگاني آغاز کرد و بيشتر عمر خود را در اين شهر سپري کرد. با وجود اينکه او به بازرگاني روي آورده بود به علوم طبيعي نيز علاقه داشت و همين سبب شد تا مطالعات و آزمايش هايي را در همين زمينه شروع کند. از سال 1707 به بعد، او به شهر هاي برلين، هال، ليپزيگ، درسدن، کپنهاگن و همچنين زادگاهش که برادرش هنوز در آنجا بود مسافرت کرد. در همين زمان وي با
گاتفريد ليبنيز(فيلسوف و رياضي دان آلماني)، کريستين ولف و اُل رُمر در تماس بود. در سال 1717، فارنهايت در شهر لاهه که پايتخت هلند است مقيم شد. در اين شهر وي با ساختن فشارسنج، ارتفاع سنج و دماسنج به تجارت شيشه آلات پرداخت. دماسنج های او از اعتبار و اعتماد بالایی برخوردار بودند. تا زمان او در ساخت دماسنج از شیشه های کروی استفاده میشد تا اینکه او توانست شیشه های استوانه ای را بسازد. باوجود این، روش او برای ساخت دماسنج جیوه ای تا هجده سال مانند رازی پنهان ماند که البته دلایل تجاری داشت. از سال 1718 به بعد نيز، در رابطه با علم شيمي در شهر آمستردام سخنراني هاي داشت. در سال 1724، به انگلستان رفت و عضو انجمن سلطنتي شد. تا پايان عمر پنجاه ساله خويش ازدواج نکرد و در شانزدهم سپتامبر 1736، در شهر لاهه درگذشت. او را در کليساي (کلوسترکرک/Kloosterkerk) بخاک سپردند.

مقیاس فارنهایت
طبق مقاله ای که فارنهایت در سال 1724 نوشت، مقیاس دماسنج خود را بر اساس سه نقطه ثابت دمایی تعیین کرد. پایین ترین نقطه ثابت را با استفاده از مخلوطی به تعادل رسیده از کلورید آمونیاک (نوعی نمک)، آب و یخ خشک معین کرد. به این ترتیب که دماسنج جیوه ای یا الکلی را در این مخلوط قرار داد و ماده درون دماسنج به پایین ترین نقطه ی خود رسید. بر روی دماسنج در این نقطه علامت 0 °F درج شده بود. دومین نقطه ی ثابتی که برای خواندن دماسنج انتخاب کرد نقطه ای بود که در سطح آب، یخ شروع به شکل گیری می کند. در کنار این نقطه نیز 32 °F درج شد. سومین نقطه ی ثابت که 96 °F بود دمای طبیعی بدن انسان بود که در آن دماسنج، زیر بغل یا درون دهان قرار می گرفت.
گابریل دانیل فارنهایت نقطه ی جوش جیوه را 600 درجه فارنهایت (مقیاس دماسنج اختراع خودش) ثبت کرد. او با چندین دماسنج کار کرد و متوجه شد که آب نیز 180 درجه بالاتر از نقطه انجماد به نقطه جوش میرسد. بعدها مقیاس و درجه بندی فارنهایت مورد تجدید نظر قرار گرفت تا از نقطه ی انجاد تا جوش دقیقا و همیشه 180 درجه محاسبه شود. البته بخاطر همین ارزیابی مجدد در درجه بندی ِ دماسنج او، امروزه دمای بدن انسان 98.6 درجه فارنهایت تعیین میگردد، درحالی که در زمان فارنهایت و بر روی دماسنج خود او 96 درجه محاسبه شده بود. لازم به یاداوری است که دماسنج فارنهایت از 0 تا 212 درجه بندی شده است.
فارنهایت از دماسنج خود برای تعیین نقطه جوش بسیاری از مواد استفاده کرد و متوجه شد که تغییر فشاراتمسفر بر نقطه جوش مواد اثر مستقیم دارد. از دیگر مواردی که از اینگونه آزمایش ها استنتاج کرد پدیده ابر-انجماد یا سوپرکولینگ است. در این پدیده، آب بدون تبدیل شدن به یخ تا نقطه ای پایین تر از نقطه ی انجماد سرد میشود. این پدیده را در آب های زیر سطحِ یخی قطب های شمال و جنوب شاهد هستیم؛ در آب های قطبی درجه آب از منفی 18 درجه تا 38 درجه سانتیگراد متغییر است اما آب تنها در سطح یخ می بندد جایی که با هوا در تماس است.
در اروپا تا زمانی که هنوز درجه بندی سلسیوس معین نشده بود از فارنهایت استفاده میشد؛ اما امروزه در تمامی اروپا از سلسیوس استفاده می کنند. لازم بذکر است که درجه بندی فارنهایت اکنون در ایالات متحده آمریکا مقیاس متداول محسوب میشود. از مزیت های این نوع مقیاس دمایی اینست که بیشتر استفاده های معمولی دارد به این معنی که مثلا درجه های منفی بی استفاده در آن وجود ندارد.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

جذابترین فرد دورة رنسانس در 15 آوریل 1452 نزدیک قریة وینچی، تقریباً درصد کیلومتری فلورانس، متولد شد.
به مدرسه‏ای در نزدیکی منزل وارد شد. با عشقی فراوان به ریاضی، موسیقی، و رسم پرداخت، و با آوازخواندن و عود نواختن پدر خویش را شاد می‏ساخت. برای خوب نقاشی کردن همة‌ اشیای طبیعت را با کنجکاوی، صبر، و دقت بررسی می‏کرد. علم و هنر، که در مغز او به نحوی شگرفت با هم آمیخته شده بودند، فقط یک اساس داشت، و آن مشاهدة دقیق بود. هنگامی که پانزده ساله شد، پدرش او را به هنرگاه وروکیو در فلورانس برد و آن هنرمند چیره‏دست را به پذیرفتن او به شاگردی خویش ترغیب کرد. تقریباً تمام مردم تحصیلکرده از داستان وازاری دربارة نقاشی فرشته‏ای توسط لئوناردو در سمت چپ تصویر غسل تعمید مسیح کار وروکیو آگاهند و می‏دانند که آن استاد چگونه شیفتة زیبایی آن فرشته شد، و این شیفتگی چه‏سان باعث شد که وروکیو نقاشی را کنار گذارد و پیکرتراشی پیشه کند. شاید داستان این تغییر حرفه پس از مرگ وروکیو جعل شده باشد. وروکیو چندین تصویر بعد از غسل تعمید مسیح ساخت. شاید در روزهای کارآموزی خود بود که لئوناردو تصویر عید بشارت (موزة لوور) را با فرشتة‌ نازیبا و باکرة مضطرب آن نقاشی کرد. مشکل به نظر می‏رسد که او ظرافت را از وروکیو آموخته باشد.
در همین اوان، سر پیرو ثروتمندتر شد: چند ملک خرید، خانوادة خود را به فلورانس برد (1469) و متوالیاً چهار زن گرفت. زن دوم فقط ده سال از لئوناردو بزرگتر بود. وقتی که سومین زن پیرو کودکی برای او آورد، لئوناردو با ترک خانه و رفتن نزد وروکیو از تراکم جمعیت منزل کاست. در آن سال (1472) به عضویت گروه قدیس لوقا درآمد. مرکز این گروه یا اتحادیه، که عمدتاً از داروفروشان،‌ پزشکان، و هنرمندان تشکیل شده بود، در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود. احتمالا لئوناردو در آنجا فرصتی برای تحصیل تشریح داخلی و خارجی به دست آورد. شاید در آن سال او- یا شخص دیگری- تصویر تشریحی لاغر قدیس هیرونوموس را، که اکنون در تالار واتیکان است و به او نسبت داده می‏شود،‌ رسم کرده باشد. نیز شاید او بوده است که نزدیک سال 1474 تصویر زیبا و جاندار اما نارسای عید بشارت را، که اکنون در اوفیتسی است، ساخته است.
در 1478 شورای شهر از او خواست نمازخانة سان برناردو در کاخ وکیو را نقاشی کند. ولی بنا به علتی، این مأموریت را انجام نداد؛ گیرلاندایو اجرای کار را به عهده گرفت؛ فیلیپینو لیپی آن را به اتمام رساند. مع‏هذا هیئت مدیره بزودی به او و بوتیچلی مأموریت دیگری داد. این مأموریت عبارت بود از ساختن تصویر دو مردی که به سبب توطئه علیه لورنتسو و جولیانو مدیچی به دارآویخته شده بودند. شاید لئوناردو، باعلاقة نیمه معتلی که به عیوب جسمانی و رنج انسانی داشت، تا حدی مجذوب این مأموریت شنیع شده بود.
اما او در حقیقت به همه چیز علاقه‏مند بود. تمام حرکات و سکنات بدن و حالات چهرة انسان، همة جنبشهای حیوانات و نباتات از تموج ساقه‏های گندم در مزرعه تا پرواز پرندگان، پستی و بلندیهای کوهسار،‌ امواج و جریانهای آب و باد، انقلابات هوا و حالات مختلف آسمان- همة اینها برای او بس شگفت‏انگیز بودند. تکرار هیچ حالتی سحر و رمز آن را برای وی کسالت‏آور نمی‏کرد،‌ او هزاران صفحة کاغذ را از شرح مشاهدات خود از صور مختلف پرکرده و تابلوهای بیشمار با هزاران شکل متنوع رسم کرده بود. وقتی رهبانان سان سکوپتو از او خواستند تا تصویری برای نمازخانة آنان بسازد (1481)،‌ او موضوع ستایش مجوسان را انتخاب کرد و چندان خاطر خود را به جزئیات طرح آن مشغول داشت که تصویر را هرگز به پایان نرساند.
مع‏هذا این پرده یکی از بزرگترین آثار اوست. طرحی که او برای تصویر ریخت کاملا با اصول هندسی ژرفانمایی تطبیق می‏کرد؛ سطح تصویر را به مربعاتی تقسیم کرد که مرتباً و با نسبت دقیق کوچک می‏شدند- معلومات ریاضی لئوناردو همواره با هنر نقاشی او به رقابت برمی‏خاست و گاه نیز با آن همکاری می‏کرد.
اما هنر لئوناردو چندان نیرومند بود که در کشمکش با علم همواره پیروز می‏شد؛ در این مورد نیز غلبه با هنر بود:‌ مریم عذرا در این تصویر حالت و وجناتی داشت که در تمام آثار لئوناردو از آغاز تا پایان دیده می‏شد؛ مجوسان باوقوف زایدالوصف یک جوان هنرمند، به خلق وخوی پیروان رسم شده‏اند؛ و «فیلسوف» سمت چپ تصویر قیافة اندیشمند نیمه‏شکاکی دارد، بدان‏سان که گویی نقاش،‌ به محض برگرفتن قلم، داستان مسیحیت را با یک روح شکاک ودر عین حال پر از ایمان، از آغاز تا پایان، از نظر گذرانده است. در اطراف این اشخاص تقریباً پنجاه نفر جمع شده‏اند، گویی هرگونه زن و مردی به سوی مهدکودک شتافته‏اند تا با ولع بسیار معنی حیات و نور عالم1 را دریابند و راز زندگی را در مجموعة بزرگی از ولادتها کشف کنند.
اشاره به این گفتة حضرت عیسی: «.‌.. من نور عالم هستم، کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود، بلکه نور حیات را یابد.» «انجیل یوحنا»، باب هشتم این شاهکار ناتمام، که باگذشت ایام تقریباً محو شده، در اوفیتسی فلورانس نصب شده است؛‌ اما فیلیپینو لیپی بود که نقاشی مورد قبول برادران سکوپتو را اجرا کرد. عادت لئوناردو، جز در چند مورد استثنایی،‌ این بود که بسیار بلنداندیشی کند؛ خود را در آزمایش جزئیات مستغرق سازد؛ و در ورای موضوع، دورنماهای بیشماری از اشکال انسانی، حیوانی، و نباتی، صور معماری، صخره‏ها و کوهها، و نهرها و ابرها و درختان را به حیطة تصور درآورد؛ بیشتر مجذوب فلسفة تصویر شود تا کمال فنی آن؛ و بالاتر از همه آنکه کار کوچکتر رنگ‏آمیزی تصاویری را که بدین گونه برای عیان ساختن فحوا پدید آمده‏اند، به دیگران واگذارد؛ و آنگاه، پس از رنج فکری و جسمی بسیار، از نارسایی دست و اسباب‏کار در تعبیر رؤیای کمال دستخوش نومیدی شود: به جز چند مورد استثنایی، خوی و سرنوشت لئوناردو از ابتدا تا انتها بدین گونه بود.
مونالیزا
تابلوی نقاشی مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، شاهکار لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است.
این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه ۵۰۰ سال از زمان خلقش می‌گذرد اما آسیب چندانی ندیده‌است.
تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید.
گفته شده‌است که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۰۶ دریافت کرد.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

فیبو ناتچی
لئوناردو فیبوناچی ریاضی دان ایتالیایی كه او را لئوناردوی پیزایی هم می گویند در حدود سال 1170 میلادی در پیزا متولد شد . آموزش ریاضی خود را در الجزایر دید . ضمن مسافرت به شرق ، با ریاضیدانان آنجا آشنا شد و موفقیت های آنها را در نوشته های خود منعكس كرد و از همین راه بود كه پیشرفت های ریاضی شرق ، در دسترس غرب قرار گرفت . « كتاب حساب » مهمترین تالیف این دانشمند است . این كتاب به نام « لیبر آباكوس » نیز معروف است .
او در مقدمه ی كتابش می نویسد : « پدرم اهل پیزا بود و در اداره ی گمرك بوكیا درافریقا كار می كرد . او مرا با خود به آنجا برد تا هنر حساب كردن را یاد بگیرم . هنر عجیب حساب كردن ، تنها به كمك نه علامت هندی ، مرا چنان به شوق آورد كه ، به طور قطع ، تصمیم گرفتم ، آن چه را در مصر ، یونان ، سوریه ، سیسیل و پرووانس در این باره می دانستند ، بیاموزم . از همه ی این كشور ها دیدن كردم و قانع شدم كه ، دستگاه عدد نویسی هندی از همه كامل تر است و بر روش فیثاغورث برتری دارد . این دستگاه را ، و همه ی آنچه به آن مربوط می شد ، یاد گرفتم ، و بررسی های شخصی خودم را كه از « مقدمات » اقلیدس به دست آورده بودم ، به آن اضافه كردم و تصمیم گرفتم این كتاب را بنویسم » .
« كتاب حساب » رساله ای است درباره ی حساب و جبر كه شامل 15 فصل است و آگاهی هایی از دانش حساب و جبر آن زمان را ، در اختیار خواننده می گذارد .
لئوناردوی پیزایی ، با طرح و حل مساله ای درباره ی سرمایه ی چند نفر ، برای نخستین بار ، اندیشه ی عدد منفی را ، به نام «‌قرض » ، در اروپا طرح كرد .
خدمت بزرگ لئوناردوی پیزایی به دانش ، در این بود كه ، برای نخستین بار ، دانشمندان اروپایی را با جبر و دستگاه عدد نویسی هندی آشنا كرد .
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

نیکولای ایوانوویچ لوبا چفسکی
تولد:1792م
درگذشت:1856م


می دانیم كه از یك نقطه خارج از یك خط مستقیم، یك خط و تنها یك خط می توان به موازات آن رسم كرد. ولی آیا می دانید هندسه هایی ابداع شده اند كه در آنها از یك نقطه خارج از یك خط راست هیچ خط و یا بیش از یك خط می توان به موازات خطی معین رسم كرد . حالت دوم به هندسه ای منجر می شود كه «هندسه هذ لولی» نام دارد و نخستین بار توسط ریاضیدان روس، نیکلای ایوانوویچ لوباچفسکی ابداع شد و به همین دلیل به آن هندسه لوباچفسکی نیز می گویند. آنچه در پی می آید خلاصه ای است از زندگی و فعالیت های لوباچفسکی و بعضی ویژگی های هندسه هذلولی است.

نیکلای ایوانوویچ لوباچفسکی در اول دسامبر سال ۱۷۹۲ در شهر نیژنی نووگورود چشم به جهان گشود. از وضع پدرش آگاهی كمی در دست داریم، كارمند و ظاهرا هندسه دان ناحیه بوده است و به سختی هزینه و درآمد خود را سر به سر می كرد. یانیشفسكی نخستین كسی كه زندگینامه لوباچفسکی را نوشته است، می گوید: فقر و محرومیت، گهواره لوباچفسکی را در میان گرفته بود. خانواده لوباچفسکی از طرف مادر با سروانی به نام شبارشین خویی داشت كه به یاری آنها می شتافت و از كودكان خانواده لوباچفسکی همچون مردمك چشم هایش نگهداری می كرد ولی در سال ۱۷۹۷ چشم از جهان فرو بست و وضع خانواده بدتر از بد شد. احتمالا كمی بعد از این حادثه بود كه مادر خانواده به خاطر آموزش پسرانش الكساندر نیكلا و آلكسی عازم و ساكن قازان شد.
نیكلای در سال ۱۸۰۲ وارد مدرسه قازان شد. دانشگاه قازان كه در سال ۱۸۰۵ باز شد از این مدرسه منشعب شده بود. لوباچسفكی با آمادگی ریاضی كه امروز هم می توان آن را بسیار خوب دانست وارد دانشگاه شد. این آمادگی به او امكان داد تا به سرعت به آموزش عمیقی در زمینه دانش های دقیق دست یابد. نیكلا در ماه فوریه سال ۱۸۰۷ وارد دانشگاه شد و تا آخرین روزهای زندگی اش وابسته به دانشگاه قازان باقی ماند. لوباچفسکی احتمالا به خاطر میل مادرش در آغاز به تحصیل پزشكی پرداخت ولی به زودی بارتل ریاضیدان برجسته و مربی باارزشی كه آوازه شهرتش از مدت ها پیش در دانشگاه قازان پیچیده بود وارد دانشگاه شد. از او استقبالی سرشار از محبت و احترام به عمل آمد. دانشجویان علاقه مند به ریاضیات در كلاس های او حضور یافتند و لوباچفسکی هم برای استفاده از درس های او پزشكی را كنار گذاشت. بین دانشجو و استاد رابطه گرمی برقرار شد. بارتل به طور خصوصی هم بالوباچفسکی كار كرد و او را یاری داد تا به مشكلات كتاب های رسمی ریاضی فائق آید. لوباچفسکی با اشتیاق بسیار كار می كرد. دانش های كه او در ظرف دو یا سه سال به آنها پرداخت، واقعا حیرت آور است. تردید نمی توان كرد كه لوباچفسکی تنوع آگاهی های ریاضی خود و دقت ذهنی اش را در این زمینه، به طور عمده مدیون بارتل است.
لوباچفسکی به جز ریاضیات به فیزیك و اخترشناسی هم پرداخت، به نحوی كه پس از دانشگاه می توانست این دانش ها را تعلیم دهد، حتی بعدها كرسی های این دانش ها را اشغال كرد. لوباچفسکی در سال ۱۸۱۴ به دستیاری دانشگاه منصوب شد هر چند كه در این زمان تعداد استادان به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته بود ولی هنوز دانشگاه نتوانسته بود به صورت یك موسسه آموزش عالی به معنای دقیق كلمه درآید و مطابق برنامه اش كار كند. در سال ۱۸۱۴ افتتاح كامل دانشگاه با كادری كه در برنامه سال ۱۸۰۴ سال تاسیس دانشگاه پیش بینی شده بود انجام گرفت. دانشگاه طی دورانی كه متاسفانه دراز نبود، منظره عادی یك موسسه آموزشی عالی را به خود گرفت. فعالیت آن به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت كه لوباچفسکی هم در آن شركت داشت. در آن زمان او بیش از ۲۲سال نداشت و درس هایش او را به كلی به خود مشغول كرده بود و دو سال به استادی انتخاب شد. ولی همان طور كه اشاره شد این دوره نسبتا آرام حیات دانشگاه قازان زیاد نپایید. در سال ۱۸۱۹ از طرف بعضی مرتجعین و بدخواهان گزارشی تهیه شد كه شامل مجموعه ای از اتهام ها و دروغ ها بود و انحلال رسمی دانشگاه قازان را پیشنهاد كرد. این پیشنهاد پذیرفته نشد لیكن به خدمت ۹ استاد خاتمه دادند و استادان خارجی كه كرسی های علمی را در اختیار داشتند روسیه را ترك گفتند. وضع دانشكده علوم فیزیك و ریاضی، بیش از هر جای دیگر اسف انگیز بود. با عزیمت چند استاد به خارج از روسیه و فوت یكی از استادان تقریبا تمامی آموزش ریاضیات و فیزیك، به گردن لوباچفسکی جوان افتاده بود و كاملا طبیعی است كه این وظیفه تمامی وقت و نیروی لوباچفسکی را می گرفت. لوباچفسکی مجبور شد در انزوای كامل و دور از مراكز اروپایی اندیشه ریاضی خود را به كار گیرد.
امروزه می توان از یكی از درس هایی كه لوباچفسکی برای دانشجویان سال اول در نظر گرفته بود، با عنوان «هندسه مقدماتی از دیدگاه ریاضیات عالی» مشخص كرد. هدف این درس این بود كه به طور جدی تر روشن كند اصول بنیادی هندسه را نمی توان روی نیمكت های دبیرستانی درست كرد. لوباچفسکی به طور كلی روی طرحی كار می كرد كه دالامبر ریاضیدان و دایره المعارف نویس نامی در یكی از نوشته های خود در دایره المعارف اش عنوان كرده بود. او در سال ۱۸۲۳، خلاصه ای از این درس را زیر نام «هندسه» تنظیم و درخواست چاپ آن را كرد. سرپرست دانشگاه، با توجه به اظهار نظر نامساعد فوس،یكی از اعضای فرهنگستان،این درخواست را رد كرد. وقتی كه سرپرست دانشگاه دستنویس لوباچفسکی را برای فوس فرستاد ولی فوس با لوباچفسکی هم خوب نبود، زیرا لوباچفسکی در نوشته های خود از دستگاه متری، تقسیم صدقسمتی زاویه و غیره كه ناشی از انقلاب فرانسه بود جانبداری می كرد و این اندیشه ها به نظر فوس، مولود زمانی بود كه در آن خشم از میان برداشتن تمامی گذشته، تا تقویم و تقسیم های دایره گسترش یافته بود. اجازه چاپ رد شد لیكن بعدها در سال ۱۸۹۸، نوشته لوباچفسکی در بایگانی مدیر آموزش ناحیه قازان پیدا شد. لوباچفسکی در این كتاب با طرح اندیشه های بنیانی هندسه مقدماتی نمی توانست از اصل موضوع توازی چشم بپوشد.لوباچفسکی ضمن بیان این اصل موضوع می افزاید: تاكنون اثبات دقیقی از این حكم به دست نیامده است.
آنچه را كه تاكنون به نام اثبات آورده اند، توضیحاتی بیش نمی توان نامید و استحقاق این را ندارد كه همچون اثبات واقعی ریاضی در نظر گرفت. از این جمله ها می توان دریافت كه لوباچفسکی از سال ۱۸۲۳ به روشنی متقاعد شده بود كه هیچ كدام از اثبات های اصل موضوع پنجم اقلیدس كه تا آن زمان عرضه شده بود، نمی توانست قانع كننده باشد. با این وصف، او در این كتاب امكان پیدا كردن یك اثبات كامل را نفی نمی كند، سال های بعد، لوباچفسکی تمامی دقت خود را روی این مسئله متمركز كرد و بالاخره توانست به حل مسئله ای كه در طول دو هزار سال همچون یك معما جلوه می كرد توفیق یابد.لوباچفسکی در ۲۳ فوریه سال ۱۸۲۶، در برابر بخش فیزیك و ریاضی دانشكده، نطقی ایراد كرد كه بعدا به صورت یك یادداشت به زبان فرانسه و زیر عنوان «گزارش كوتاهی از اصول هندسی همراه با اثبات دقیق قضیه موازی ها »ارائه شد.
می توان گفت كه در همین روز بود كه هندسه نااقلیدسی متولد شد. لوباچفسکی همچون بیشتر ریاضیدانان پیش از خودش، تلاش می كند كه اصل موضوع توازی را، از راه برهان خلف، ثابت كند. او فرض می كند كه: از نقطه C واقع در خارج خط راست AB و در صفحه ای كه از خط AB و نقطه C می گذرد، می توان بیش از یك خط راست رسم كرد، به نحوی كه هیچ كدام از آنها، خط AB را قطع نكنند. او از این فرض، كه این نتیجه گیری ها، كه بسیار دقیق و استادانه به هم پیوسته اند، به هیچ گونه تناقضی منجر نمی شوند، بلكه برعكس خود یك هندسه كامل و هماهنگ را تشكیل می دهند كه لوباچفسکی آن را «هندسه تخیلی» می نامد. گاوس به این هندسه نام «هندسه نااقلیدسی» را می دهد و ما امروز آن را هندسه هذلولی یا هندسه لوباچفسکی می نامیم. در آن زمان تنها یك آدم بانفوذ بود كه كارلوباچفسکی را می فهمید و به آن ارج می گذاشت؛ گاوس، ولی او هم تنها ۱۱سال بعد از نشر نخستین شرح حال لوباچفسکی در «پیام قازان» وقتی كه كتاب كوچك لوباچفسکی با نام «بررسی های هندسی درباره موازی ها» كه در ۱۸۴۰ منتشر شده بود به دستش رسید، با كارهای او آشنا شد. وقتی كه گاوس این كتاب را كه یكی از شاهكارهای ریاضی است به دقت بررسی كرد به ارزش واقعی آن پی برد و در نامه هایی كه برای دوستانش گرلینگ و شوماخر فرستاد، با كلماتی گرم كتاب را به آنها توصیه كرد.
او تا اندازه ای برای دسترسی به سایر نوشته های لوباچفسکی حتی زبان روسی را فراگرفت.در مطبوعات روسی و آلمانی آن زمان، مقاله های زیادی نشر یافت كه كارهای لوباچفسکی را به مسخره می گرفت. حمله هایی كه لوباچفسکی را هدف قرار می داد، از طرف كسانی بود كه قدرت درك اندیشه های او را نداشتند و این دانشمند نابغه را دچار تلخكامی می كردند. در زندگی لوباچفسکی نه تنها از او تحسین نشد بلكه با هندسه نااقلیدسی با دشمنی و كوتاه بینی برخورد كردند و او را در موج نیشخندهای فراوان قرار دادند. مقاله های نیشدار و پراستهزا، از طرف افراد بانفوذ علیه او چاپ شد.
چه عامل هایی لوباچفسکی را از ناامیدی رهایی بخشید؟
بیش از همه قدرت روحی، انرژی، ظرفیت كار و اعتقاد بی حدی كه به آموزش عمومی و به خصوص علاقه ای كه به دانشگاه قازان داشت. لوباچفسکی از ۲۰سالگی تا پایان زندگی اش، دست از فعالیت سخت خود به خاطر كارهای اداری و اجتماعی نكشید، به نحوی كه حتی تا امروز هم اثر آن را در دانشگاه قازان می توان دید. در سال ۱۸۲۷ لوباچفسکی به سمت ریاست دانشگاه برگزیده شد.
او بلافاصله آغاز به كار كرد. لوباچفسکی بیش از ۳۳سال نداشت ولی با وجود كمی تجربه اش در امور اداری، توانست به طور كامل امیدهایی را كه به او بسته بودند برآورده سازد. میزان احترامی كه برای او به عنوان رئیس دانشگاه قائل بودند، از اینجا می توان فهمید كه شش بار متوالی به این سمت برگزیده شد و این مسئولیت را در حدود ۲۰سال از ۱۸۲۷ تا ۱۸۴۶ به عهده داشت. دانشگاه با مدیریت لوباچفسکی كادر آموزشی خود را تا آنجا كه در آن زمان مقدور بود تكامل بخشید.
با مشاركت فعال او، كتابخانه دانشگاه، یكی از غنی ترین كتابخانه های كشور شد و در همه دانشكده ها، مجموعه های علمی مهم گردآوری شد. لوباچفسکی نشریه علمی دانشگاه قازان را تاسیس كرد كه تا امروز هم ادامه دارد. لوباچفسکی برای گسترش ساختمان دانشگاه هم تلاش های زیادی كرد و اعتبارهای لازم را به دست آورد. به مناسبت اینكه رئیس كمیسیون ساختمان ها بود، برای اینكه بهتر بتواند وظیفه های خود را انجام دهد، حتی به تحصیل معماری پرداخت. وقتی كه هنگام دیدار از شهر قازان، بپرسید كه ساختمان های دانشگاه در چه تاریخی به شكل امروزی درآمده است، به شما پاسخ خواهند داد كه این كار لوباچفسکی است. این مرد بزرگ نشان خود را در هر گوشه دانشگاه و در زمینه های به كلی گوناگون آن باقی گذاشته است.
لوباچفسکی طی دوران فعالیت خویش در دانشگاه قازان، هرگز تدریس خود را قطع نكرد و به خاطر نیازی كه وجود داشت در حدود ۴۰سالگی در سال ۱۸۳۲ ازدواج كرد. در سال ۱۸۴۶ ، ۳۰ سال از دوران استادی لوباچفسکی می گذشت. بنابر مقررات دانشگاه این حداكثر مدتی بود كه یك استاد می توانست یك كرسی را اشغال كند. شورای دانشگاه طی درخواستی از لوباچفسکی خواست كه در زمره استادان باقی بماند و سمت مدیریت خود را حفظ كند و تاكید می كند كه این افتخار بزرگی برای دانشگاه است. ولی لوباچفسکی این درخواست را نپذیرفت و خواستار بازنشستگی شد.
شاید بسیار عجیب باشد ولی واقعیت دارد كه تعداد فرزندان لوباچفسکی به درستی معلوم نیست و مشخص كردن آنها دشوار است. یكی از دختران لوباچفسکی در خاطرات خود می نویسد كه پدر و مادر او ۱۵ بچه داشتند. برادرش از عدد ۱۸ صحبت می كند كه احتمال درستی آن كم است. كاملا ممكن است كه بعضی ها در سنین پایین و حتی به محض تولد، درگذشته باشند. ولی آنچه مسلم است، تعدادشان زیاد بود. فوت بعضی از فرزندان و بلاهای سخت خانوادگی دیگر به شدت بر لوباچفسکی اثر گذاشت. نیکلای ایوانوویچ شاد و سرزنده، دیگر پیر شده و فرتوتی زودرس به سراغش آمده بود. لوباچفسکی همیشه مراقب همكاران، زیردستان و به ویژه دانشجویان بود و با روی خوش از آنها استقبال می كرد. با این وجود ، او احساس می كرد كه تقریبا همه كسانی كه سابقا با او بودند و با كمال میل و رغبت به خانه او رفت و آمد می كردند، او را ترك گفته اند. او غالبا غم زده و اندوهگین می نشست و پیپ می كشید.
وحشت آورتر از همه كوری او بود. اغلب كوری لوباچفسکی را به خاطر ریز نوشتن او می دانند، هر چند كه ممكن است این موضوع بی اثر نبوده باشد اما علت اصلی در جایی دیگر بود. كار بی وقفه، شدت كوشش ذهنی مداوم و گرفتاری های سختی كه لوباچفسکی در تمامی طول زندگی خود گرفتار آنها بود تصلب زودرسی را موجب شده بود كه عواقب دیگر آن هم به زودی پدیدار شد. توجه احترام انگیز به او و یا یك موفقیت ناچیز، كافی بود كه او را تسكین دهد و تا مدتی روحیه اش را بهبود بخشد.او مجبور شد در سال پیش از مرگش به علت نابینایی كتابش را با استفاده از شاگردانش تقریر كند تا برایش بنویسند. وقتی كه لوباچفسکی به عضویت افتخاری دانشگاه مسكو به مناسبت صدمین سالگرد فعالیت این دانشگاه درآمد، نامه زیر را دریافت كرد:((
با احساس قدردانی از خوبی های شما در حق دولت و دانش، دانشگاه امپراتوری مسكو، با اعتقاد كامل به اینكه شما از هرچه كه بتوانید در امر توسعه دانشگاه دریغ نخواهید كرد، شما را در زمره عضوهای افتخاری خود برگزیده است. همراه این نامه، گواهینامه مربوط به این عنوان را با یك مدال نقره و یك نسخه از همه آثار منتشر شده به مناسبت یكصدمین سال تقدیم می دارد و از جنابعالی تقاضا دارد آنها را بپذیرید)).
لوباچفسکی به عضویت افتخاری دانشگاه قازان هم برگزیده شد، ولی هیچ كدام از اینها نتوانست برای زندگی رو به خاموشی او تسلایی باشد. او در ۱۲ فوریه سال ۱۸۵۶ در سن ۶۴ سالگی بدرود زندگی گفت. در سال ۱۹۸۶ بنای یادبودی برای او در قازان ساخته شد.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

لاپلاس
متولد:23مارس1749م
درگذشت:5مارس1812م


پیتر سیمون لاپلاس در 23 مارس 1749 در حوالی پون لوک فرانسه متولد شد. پدرش دهقان فقیری بود و از کودکی خودش اطلاعی در دست نیست. لاپلاس از جمله موثرترین دانشوران در طول تاریخ می باشد. او به محض اینکه ریاضیدان مشهوری شد و افتخاراتی کسب نمود اصل و نسب خود را مخفی نگاه می داشت. مشهور است که لاپلاس برای ملاقات دالامبر ریاضیدان با ارزش در یکی از روزهای سال 1770 به خانه او می رود و با وجود توصیه هایی که ارائه می دهد کمک قابل توجهی از طرف ریاضی دان بزرگ نسبت به او نمی شود اما لاپلاس مایوس نمی شود و نامه ای برای دالامبر می فرستد و در آن افکار خویش را درباره اصل مکانیک شرح می دهد. دالامبر به محض خواندن نامه نویسنده را احضار می کند و به او می گوید چنانچه ملاحظه میکنید من به توصیه و سفارش ترتیب اثر نمی دهم ولی شما برای شناساندن خود وسیله خوبی بدست آوردید. دالامبر فورا لاپلاس را به سمت استاد مدرسه نظامی پاریس انتخاب می کند.
در مرحله اول لاپلاس نوشته هایی در باره مسائل حساب انتگرال، اختر شناسی، ریاضی کیهان شناسی نظریه بازیهای بخت آزمایی و علیت تالیف کرد در این دوره سازنده وی سبک و شهرت و موضع فلسفی و برخی شیوه های ریاضی خود را ساخته و پرداخته کرد و برنامه ای برای پژوهش در دو زمینه احتمالات و مکانیک آسمانی تنظیم نمود که بقیه عمر را به کار ریاضی در باره آنها پرداخت در مرحله دوم در هر دو زمینه به بسیاری از نتایج عمده ای رسید که به سبب آنها مشهور است و بعدها آنها را در رساله های بزرگ خود(مکانیک سماوی 1799 – 1825) و نظریه تحلیلی(1812) گنجانید. اطلاع از بخش اعظم این مسائل به وسیله شیوه های ریاضی صورت گرفت که او در آن زمان یا قبل از آن، به وجود آورد ابداع کرده بود. مهمترین آنها عبارتند از توابع مولد، که از آن پس به نام وی خوانده شدند. بسط، که آن نیز در نظریه دترمینانها به نام وی گردید، تغییر مقادیر ثابت به منظور رسیدن به راه حلهای تقریبی در انتگرال گیری عبارتهای اختر شناسی و ابع گرانشی تعمیم یافته که بعدها با دخالت پواسون به صورت تابع پتانسیل برق و مغناطیس قرن 19 در آمد همچنین در طی همین دوره بود که لاپلاس به سومین حوزه علایقش یعنی فیزیک که با همکاری لاوازیه در زمینه نظریه گرما بود، وارد گردید و تا حدودی در نتیجه آن همکاری بود که وی تبدیل به یکی از اعضای مؤثر حلقه درونی مجمع ملی شد.
اولین مسئله مورد توجه لاپلاس دنبال نمودن کار اسحاق نیوتن بود زیرا اسحاق نیوتن قانون اصلی مکانیک آسمانی را یافته بود و لاپلاس می خواست این قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسی به کار برد. لاپلاس شروع به تعیین قوانین مکانیک سیارات کرد تا نشان دهد که این اجسام مانند سایر اجسام تابع قوانین فیزیکی هستند. اولین موضوعی که لاپلاس نزد خود مطرح می کند موضوع ثبات دستگاه شمسی است که آیا به وضعی که داراست می ماند یا بالاخره ماه روی زمین سقوط می کند و سیارات بر جرم خورشید پرتاب شده و معدوم می گردند. اسحاق نیوتن هم این سؤال را مطرح کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که باید گاهگاهی دست خداوند در کار بیاید و حرکات آنها را به جریان عادی برگرداند ولی لاپلاس گفت اگر چه وضع سیارات نسبت به خورشید تغییر می کند ولی این تغییرات تناوبی است. لاپلاس تمام این اکتشافات را تحت عنوان مکانیک آسمانی منتشر ساخت ولی چون فهم مطالبش برای همه کس مقدور نبود لذا تصمیم گرفت کتابی دیگر بنویسد که مردم عادی هم از آن بهره مند گردند این کتاب تحت عنوان شرح دستگاههای جهانی منتشر شد.
لاپلاس علاوه بر نجوم و ریاضیات استادی عالیقدر در علم فیزیک بود و در باره لوله های موئین و انتشار امواج صوتی مطالعات فراوانی داشت. از مهمترین آثار لاپلاس تئوری تحلیلی احتمالات را که در سال 1812 نوشته است می توان نام برد. لاپلاس را که دانشمندی بی همتا می توان گفت متاسفانه نسبت به تمام حکومتهایی که پی در پی عوض می شدند تملق می گفت و از آنها استفاده می کرد در مقابل ناپلئون تا زانو تعظیم می کرد و به همین علتها بود که از طرف امپراطور به مقامهای کنت ، سناتور، ریاست مجلس سنا انتخاب شد. با وجود اینها وقتی ناپلئون اسیر شد به او پشت کرد و به عزلش رای داد و خود را در دامان لویی هجدهم انداخت و از طرف او به سمت رئیس کمیته تجدید تشکیلات مدرسه پلی تکنیک و عضو مجلس عیان انتخاب شد. لاپلاس با تمام این اوصاف جوانان را تشویق و کمک می کرد به طوری که روزی یکی از اکتشافات جوان ناشناسی بنام بیو از طرف آکادمی مورد تمجید قرار گرفت.لاپلاس او را نزد خود خواند و معلوم گردید لاپلاس قبلا این اکتشاف را مورد مطالعه قرار داده سات.
لاپلاس اواخر عمر را در آرکوری نزدیک پاریس در عمارت ییلاقی خود که نزدیک دوستش برتوله بود گذارنید. او روز 5 مارس 1812 در 78 سالگی در گذشت در حالیکه آخرین حرف او این بود:(( آنچه می دانیم بسیار ناچیز و آنچه نمی دانیم عظیم و وسیع است.))
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

افلاطون
افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود. فراخنای ارضی یونان در آن تاریخ خیلی وسیعتر از سرزمینی بود که در داخل مرزهای یونان امروز قرار گرفته است. قلمرو یونان قدیم قسمت اعظم مناطقی را که در کرانه‌های کنونی مدیترانه و دریای سیاه واقع است در بر می‌گرفت و وسعت ارضی آن از آسیای صغیر تا مارسی و از خاک مصر تا دهانه دانوب گسترش می‌یافت.
افلاطون در خاندان اصیل و اشرافی که اهل آتن بود به دنیا آمد. از جزئیات عننوان حیاتش اطلاع زیادی در دست نیست، ولی مسلم که او هم مانند آزادگان دیگر یونانی با برنامه معمولی این گروه که عبارت از یاد گرفتن موسیقی و ژیمناستیک بود تربیت شد. موسیقی در قاموس آن روزی یونان مفهومی وسیعتر داشت و نه تنها معنایی را که امروز از آن استنباط می‌کنیم شامل می‌شد بلکه فن حفظ کردن و بیان کردن اشعار را هم در بر می‌گرفت. حفظ کردن اشعار هومر بنیاد اصلی این نوع تربیت هنری تشکیل می‌داد و با در نظر گرفتن این موضوع که این اشعار متضمن عقاید شخصی درباره اخلاق و مذهب هستند یاد دادن آنها به کودکان در دوره‌ای که مغزشان برای جذب این گونه عقايد آماده بود نه تنها حساسیت زیبا پرستی، بلکه احساسات و خصال اخلاقی آنها را می‌سرشت و تقویت می‌کرد. تأثیر این گونه اشعار را در روحیه کودکان آن روز می‌توان با اثری که خواندن انجیل در افکار و عقاید کودکان مسیحی می‌گذارد مقایسه کرد، زیرا کودک مسیحی نیز موقعـی که با تعلیمات انجیـل بزرگ مـی‌شود تـحت تاثیـر جاذبـه قرار مـی‌گیرد که به مراتـب مهم تر از جنبه ادبی و سبک نگارش کتاب مقدس است.
ما احتیاج به این سوال نداریم که افلاطون برای چه شغلی تربیت می‌شد. رتبه خانوادگی وی این موضوع را پیشاپیش تعیین می‌كرد. با توجه به انتظاراتی که از این گونه بزرگ زادگان یونانی می‌رفت، او می‌بایست خود را برای شرکت معمولی در زندگانی اجتماعی و سیاسی آتن آماده سازد.
اما افلاطون در ایام جوانی خود تحت تأثیر عمیق سقراط ـ یکی از برجسته‌ترین شخصیتهایی که نامش در طومار تاریخ ثبت شده است. قرار گرفت، و در بیشتر آثاری که از خود باقی گذاشته تصویری روشن از شخصیت فکری و خصوصیات اخلاقی این مرد که به عنوان ناطق اصلی در آن آثار جلوه می‌کند به ما داده است.
نقطه حساس و دگرگون کننده در زندگانی افلاطون در سال 399 پیش از میلاد مسیح موقعی که وی بیست و شش ساله بود فرا رسید. در آن سال ، سقراط را که هفتاد ساله شده بود به جرم انکار خدایان رسمی کشور، ابداع خدایان جدید، و فاسد کردن جوانان، در یک دادگاه آتنی به محاکمه کشاندند. وی هیچ کدام از وسایلی که ممکن بود با استفاده از آنها تبرئه شوند نپذیرفت و با لحنی که جای آشتی با مدعیان باقی نمی‌گذاشت از روش زندگانی خویش دفاع کرد. اکثریت اعضاء دادگاه او را گناهکار تشخیص دادند و به مرگ محکومش ساختند. سقراط رأی دادگاه را با همان متانت و آرامش معمولی‌اش پذیرفت و در آن مدتی که میان محکومیت و اعدامش فاصله بود حاضر نشد نقشه‌ای را که دوستانش برای فرار دادن او از زندان چیده بودند بپذیرد.
مرگ سقراط ساعقه‌ای بود که بر سر افلاطون فرود آمد. وی به پیروی از روشها و معتقدات یونانی آن عصر، احترام عمیقی برای قوانین عادی و اساسی کشورش قائل بود و با این عقیده بزرگ شده بود که آن قوانین از فکر و مشیت خدایان الهام گرفته‌اند تا اتباع و شهروندان یونان را برای یک زندگاني خوب و خوش‌فرجام تربیت کنند و شرایطی را که برای ادامه زندگی و نیل به هدفهای شامخ آن لازم است به وجود آورند. اما اکنون وضعی پیش آمده بود که در نتیجه آن، با استفاده از نیروی همان قوانین، موجودی را به مرگ محکوم ساخت بودند که در نظر افلاطون « خردمند‌ترین و عادل‌ترین و بهترین مردان عصر خود » به شمار می‌رفت.
این تجزیه تلخ فکر افلاطون را یکسره عوض کرد و او را از تعقیب هر نوع نقشه یا خیالی که احتمالآ برای احراز یک منصب سیاسی در آتن داشت منصرف ساخت. وی مرحله بعدی حیات خود را وقف تفکرات فلسفی، آفریدن آثار قلمی، و انجام مسافرتهای مختلف کرد. شایع است که افلاطون در عرض این دوره علاوه بر مسافرت به سیسیل و ایتالیا، به سرزمین های آفریقا، مصر، ایران، بابل، و شهرهای عبری نیز سفر کرده است. برخی از این سفرها که به وی نسبت داده شده است احتمالا ساختگی است و از تخیل شایعه سازان سرچشمه می‌گیرد؛ ولی آن دو سفر اصلی به سیسیل و ایتالیا مسلما صورت گرفته است. مسافرت افلاطون به این دو سرزمین باعث ایجاد رشته دوستی میان وی و دربار دیونیزیوس (حکمران مستبد سیراکوس) گردید که در عرض سالیان تالی نتایجی مهم برای فیلسوف سفر کرده بار آورد. در آثار قلمی افلاطون معتقدات و اندیشه‌های سقراط به شکل گفتگو‌های جدلی که میان وی و مباحثه کنندگان مختلف صورت گرفته منعکس گردیده است. منظور افلاطون از تحریر این آثار شاید در بدو کار چیزی جز این نبوده است که یاد استاد محبوب خود را زنده نگاه دارد اما به تدریج همه این نوشته‌ها به شکل آثاری که در آنها افکار و عقاید سقراط به وسیله افلاطون تکمیل یل تفسیر شده‌اند در آمد به طوریکه امروز تشخیص این مطلب کاملآ غیر ممکن است که در فلسفه سقراط افلاطونی، کدامیک از آن اندیشه‌ها متعلق به استاد و کدام دیگر از آن شاگرد است.
در تاریخی که رقم دقیق آن را نمی توان تعیین کرد ولی بر اساس قراینی که در دست است بین سالهای 388 و 369 پیش از میلاد مسیح باید باشد، افلاطون به کار مهم که تأثیر و نفوذ آتی آن فوق العاده بود، دست زد یعنی مدرسه‌ای برای تعلیم فلسفه تأسیس کرد و آن را به نام یکی از حومه‌های آتن که مقر این مدرسه بود آکادمی نامید. این مدرسه مشهور، مادر تمام دانشگاهها و دارلعلمهایی به شمار می‌رود که از آن تاریخ تاکنون در دنیا تأسیس شده است، ولی در بدو تأسیس بیگمان تشکیلاتي بسیار ساده و عاری از قیود و تشریفات داشته است. در چشم معاصران افلاطون مدرسه وی به مجمعی شبیه بوده است که اعضای آن را مریدان سقراط و پیروان آموزگاران قبل از وی تشکیل می‌داده‌اند ولی حقیقت امر این است که آکامی افلاطون به منظور تحقق بخشیدن به اندیشه‌ای نوین که شاید برای بیست سال متوالی در مغز متفکر وی ریشه می‌گسترد به وجود آمده بود. در عرض این سالها او در ذهن بینای خود امکان «علمی کردن» معتقدات بشر را مجسم می‌ساخت. پیش از وی سقراط آشکارا این موضوع را نشان داده بود که آن علم معمولی که مردم خود را صاحب آن می‌پندارند به واقع علم نیست بلکه تنها تصورات یا معتقدات خود آنهاست که اشتباها به جای علم گرفته‌اند. به عبارت دیگر، علمی که آنها مدعی داشتنش هستند بر پایه‌های محکم از آن گونه که بتواند در مقابل استدلال متین و استیضاح ماهرانه مخالفان مقاومت ورزد استوار نشده است. عقیده سقراط این بود که تنها علم و تنها دانایی بشر که می‌شود به حقیقت علمش نامید همان علم به جهل کامل خود بشر است. به عبارت دیگر تنها چیزی که ما به طور یقین می‌دانیم این است که چیزی نمی‌دانیم. کشف مهم افلاطون در این‌باره این بود که انسان به کمک روشهای صحیح می‌تواند «دانایی» و «علم» خود را ( به مفهوم دقیق این کلمه ) از وادی جهل مطلق خارج و به سر منزل حقیقت نزدیک سازد. او می‌گفت دسترسی به حقایق مثبت که قابل اثبات و بنابراین از گزند ابطال مصون باشد کاملا میسر است. شکلی نیست که الهامات افلاطون در این‌باره از اصول و مبانی ریاضیات سرچشمه می‌گرفت (علم هندسه که بعدا به وسیله اقلیدس شکل منظمی به خود گرفت در زمان افلاطون هنوز مراحل بدوی تکامل خود را در یونان سیر می‌کرد) و به همین دلیل باز به کمک ریاضیات آسانتر می‌توان به آن چیزی که در مغز افلاطون وجود داشت پی‌برد. مردی را در عالم خیال فرض کنید که ابدا چیزی درباره هندسه نمی‌داند ( البته خوانندگان این کتاب که کم و بیش با اصول هندسی آشنا هستند برای تصور چنین وضعی باید به سالیان کودکی خود برگردند؛ ولی نباید فراموش کرد که در عصر افلاطون غالب مردم یونان چیزی درباره هندسه نمی‌دانستند). چنین شخصی ، با وصف بی‌خبری از اصول و قواعد هندسی، ممکن است به حقایق بسیاری که قابل اثبات هندسي هستند واقف باشد. فی المثل، او ممکن است کاملا به این موضوع ایمان داشته باشد که مجموع دو ضلع هر مثلث از ضلع سوم آن مثلث بزرگتر است. اما علم و یقین وی در این‌باره هیچ لازم نیست که مبنی بر آشنایی قبلی با قضایای هندسی باشد چون ممکن است که وی این نکته را ( که مجموع ضلعین یک مثلث بزرگتر از ضلع ثالث آن مثلث است) صرفآ از راه تجربه یعنی به این علت که فرضا مجبور بوده است همه روزه از محوطه‌ای مثلثی شکل عبور کند کشف کرده باشد. ولی اعتقاد وی به این موضوع هر قدر هم قوی و مستحکم باشد باز هم چیزی جز عقیده وی نیست و نمی‌شود آن را علم نامید. اما اکنون همین شخص را قدم به قدم با اصول هندسی اقلیدسی آشنا سازید و بالاخص قضیه معروفی را که در آن ثابت می‌شود که مجموع ضلعین هر مثلثی بزرگتر از ضلع سوم آن مثلث است به او یاد دهید. اگر وی تازه کار یا نو آموز باشد ممکن است آن قضیه را یک‌بار، دو‌بار، بی‌آنکه قادر به درک مفهومش باشد بخواند، ولی سر انجام لحظه‌ای فرا می‌رسد که همین شخص نو آموز به نیروی عقل و اندیشه خود برهان قضیه را «می‌بیند».از لحظه‌ای که برهان مطلب برایش روشن شد تصور ذهنی وی به علم یقین تبدیل می‌گردد، و این علم متکی به برهان، با علم سابق وی که صرفا ناشی از تجربه یا مشاهدات عینی بوده است، از لحاظ کمی اختلافی ندارد، بلکه از نظر کیفی با آن متفاوت است. موقعی که وی صحت عقیده خود را به کمک برهان عقلي مسجل کرد، دیگر ترسی از بطلان آن عقیده ندارد. زیرا فریضه‌هایش اکنون به طور علمی قابل اثبات هستند. در زبان یونانی برای مفهوم معرفت یا شناسایی (knowledge )و مفهوم علم ( science ) لغت واحدی به کار می‌رود؛ به این دلیل بی هیچ‌گونه سوء تعبیر می‌توان گفت که از لحظه‌ای که چنین شخص مطلبی را «دانست» از همان لحظه « عالم » به آن مطلب ( به مفهوم علمی این کلمه ) شده است.
افلاطون عقیده داشت که شناخت علمی را نه تنها در رشته ریاضیات بلکه در سایر رشته‌ها نیز می‌توان اکتساب کرد. وی مخصوصا انتظار داشت که روش فهم مبرهن توسعه یابد و حوزه سیاست و قانون گذاری را در بر گیرد. به نظر افلاطون وضع تمام آنهایی که در این حوزه از مسایل بشری، یعنی سیاست و قانون گذاری، وارد بودند عین وضع همان موجود فرضی بود که گفتیم حقایق هندسی را بی‌آشنایی قبلی با براهین مثبت علمی درک می‌کرد .در هر عصری سیاستمداران و اتباع کشورها قوانین جاری مملکت خود را به شدت ( و گاهی با یک اعتقاد تعصب آمیز و نا بردبارنه ) اجرا می‌کنند، زیرا معتقدند که آن قوانین خوب هستند و نفع و صلاح جامعه را در بر دارند؛ ولی دلایل آنها درباره حسن این قوانین هرگز از حوزه « معتقدات » تجاوز نمی‌کنند و این معتقدات غالبآ بر رسوم جاری، سنت‌های کهن، احساسات آتشین، یا علتی دیگر از نوع همین علت‌های نا معقول استوارند. به این ترتیب جای هیچ گونه شگفتی نیست که بسیاری از قوانین عادی و اساسی دولت‌ها ناقص و ناروا و از کار در می‌آیند. موضوعی که در وضع این گونه قوانین ضرورت جدی دارد این است که دانایی و بصیرت معقول جانشین سلیقه و احساسات متغیر افراد گردد. از این قرار هدف و منظور اصلی آکادمی به عکس آنچه بعضی‌ها فکر کرده‌اند همه‌اش این نبود که به قضایای زندگی، صرفا از جنبه نظری و غیر علمی بنگرد. به حقیقت نقشه افلاطون این بود که مکتب بزرگ وی علاوه بر وظایفی که انجام می‌داد به صورت یک نوع کارگاهی برای ایجاد و تولید علم سیاست در آید و این علمی بود که وی وجود آن را برای اصلاح جهان یونانی لازم می‌دید.
مقارن با زمان تأسیس شدن آکادمی، افلاطون بزرگترین اثر فکری خود را که به صورت مکالمه جدلی میان سقراط و مصاحبان فرزانه وی تنظیم گردیده است و به نام جمهور معروف است منتشر ساخت در این کتاب افکار و عقاید نویسنده درباره علم و لزوم کاربر آن در حوزه سیاست بیان گردیده است. (افلاطون در آن جمله مشهورش که می‌گوید حکمرانان باید از میان فلاسفه برگزیده شوند به اهمیت این موضوع اشاره می‌کند.) از این قرار مطالبی که در این رساله تشریح و بیان گردیده‌اند خود نوعی توجیه نظری هستند از مقاصد همان مکتبی که افلاطون در آن تاریخ به ریختن بنیانش اشتغال داشت. به واقع جمهور افلاطون را می‌توان چیزی شبیه به راهنمای دروس دانشگاهی برای آکادمی آتن شمرد. چند سالی پس از تأسیس آکادمی، افلاطون به سیراکوس احضار شد. در آن تاریخ دیونیزوس مرده و پسر جوانش ( دیونیزوس دوم ) جانشین وی شده بود. دیون داماد دیونیزوس اول با افلاطون دوست بود و از وی دعوت کرد که سمت آموزگاری شاه جوان را به عهده گیرد و او را با تعلیمات فلسفی آشنا سازد. به این ترتیب فرصتی به چنگ افلاطون افتاد تا به افکار و عقاید خود درباره تربیت شاهان جامه عمل بپوشاند و مرد جوانی را که به حکم وراثت، فرمانروای کشورش شده بود به حکم‌رانی فیلسوف مبدل سازد. وی با سیراکوس رفت ولی تجربه‌ای که در این مورد انجام گرفت با شکست و ناکامی روبرو شد. زیرا پادشاه جوان به هیچ وجه مایل نبود که خود را به آن برنامه سخت و آن انضباط طاقت فرسا ( که از نظر افلاطون برای تربیت حکمرانان حکیم لازم بود ) تسلیم سازد. بعد از این قضیه افلاطون ناچار شد به آتن باز گردد. ولی چند سال بعد دوباره به سیراکوس احضار شد ولی این مأموریت دوم، نه تنها مثل مأموریت اول بی‌ثمر ماند، بلکه این بار جان خودش نیز به خطر افتاد. اما بالاخره خود را از سیراکوس نجات داد و به آتن بازگشت و در آنجا بقیه عمرش را وقف مطالعات و تحریرات فلسفی و اداره امور آکادمی کرد، تا اینکه در این سال 347 پیش از میلاد به سن هشاد درگذشت. با وصف اینکه مأموریت افلاطون در سیراکوس به موفقیت نینجامید آکادمی وی از لحاظ تولید نتایج علمی به کلی عقیم نماند. مواردی از آن روزگاران ثبت شده است که نشان می‌دهد عده‌ای از شهرهای یونانی در همان زمان حیات افلاطون تقاضا کرده‌اند که یکی از اعضای آکادمی برای تنظیم قانون اساسی آنها اعزام گردد. ولی رویهم رفته کشف افلاطون بزرگترین تأثیر خود را در جهاتی غیر از آنچه او خودش انتظار داشت بخشید. جمهور رهنمای بغلی برای سیاستمداران نشد که راه و چاه اصطلاحات را به آنها نشان دهد؛ ولی در مقابل، افکار بیان شده در آن رساله، به صورت ماده‌ای در آمد که بخشی از معارف بشری که ما اصطلاحا علم می‌نامیم سرانجام ریشه خود را از آن گرفت. از آن گذشته ، فکر افلاطون متضمن یک اصل علمی نیز بود که برای دنیای باستان جنبه تازگی داشت ولی برای دنیای جدید اهمیت اساسی احراز کرده است و آن عبارت از اصل مسئولیت اخلاقی افراد است در قبال اعمال و کرداری که از آنها سر می‌زدند.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

لاگرانژ
تولد:25ژانویه1736م
درگذشت:1813م


ژوزف لویی لاگرانژ در 25 ژانویه سال 1736 در تورینو ایتالیا متولد شد او که از بزرگترین ریاضی دانان تمام ادوار تاریخ می باشد هنگام تولد بیش از حد ضعیف و ناتوان بود و از 11 فرزند خانواده فقط او زنده مانده بود. زندگی لاگرانژ را می توان به سه دوره تقسیم کرد: نخستین دوره شامل سالهایی می شود که در موطنش تورینو سپری شد(1736 – 1766) دوره ی دوم دوره ای بود که وی بین سالهای 1766 و 1787 در فرهنگستان برلین کار می کرد دوره سوم از 1787 تا 1813 که عمر وی به پایان رسید و در پاریس گذشت. دوره اول و دوم از نظر فعالیتهای علمی پر ثمرترین دوره ها بودند که با کشف حساب تغییرات در 1754 آغاز گردید و با کاربرد آن در مکانیک در 1756 ادامه یافت در این نخستین دوره وی در باره مکانیک آسمانی نیز کار کرد دوره اقامت در برلین هم از نظر مکانیک و هم از لحاظ حساب دیفرانسیل وانتگرال سازنده بود با این حال در آن دوره لاگرانژ در درجه اول در زمینه حل عددی و جبری معادلات و حتی فراتر از آن در نظریه اعداد چهره ای برجسته و ممتاز شناخته شده بود. سالهای اقامتش در پاریس را صرف نوشته های آموزشی و تهیه رساله های بزرگی نمود که استنباطهای ریاضی وی را خلاصه می کردند این رساله ها در هنگامی که عصر ریاضیات قرن 18 در شرف پایان بود مقدمات عصر ریاضیات قرن 19 را فراهم کردند و از برخی جهات آن دوره را گشودند. پدر لاگرانژ وی را نامزد آموختن حقوق نمود اما لاگرانژ به محض آنکه تحصیل فیزیک را زیر نظر بکاریا و تحصیل هندسه را زیر نظر فیلیپو آنتونیو رولی آغاز کرد به سرعت متوجه تواناییهای خود شد و بنابراین خود را در وقف علوم دقیق ترکرد.
در 1757 چند دانشمند جوان تورینویی که لاگرانژ وکَنت سالوتسو و جوانی چنییای فیزیکدان در میان آنها بودند انجمنی علمی بنیاد نهادند که منشاء فرهنگستان سلطنتی علوم تورینو گردید یکی از اهداف اصلی آن انجمن انتشار جنگ بود. به زبان فرانسوی و لاتینی به نام (جنگ تورینو) که لاگرانژ خدمتی بنیادی به آن کرد سه جلد اول آن تقریبا حاوی تمامی آثاری بود که وی هنگام اقامت در تورینو به چاپ رسانده بود. فعالیت لاگرانژ در مکانیک آسمانی غالبا بر محور مسابقه هایی دور می زند که از طرف انجمنهای مختلف علمی پیشنهاد شده بودند اما به این گونه مسابقه ها منحصر نبود. در تورینو غالبا‌ کارش جهت گیری مستقل داشت و در 1782 به دالامبر و لاپلاس نوشت که در باره تغییرات قرنی نقطه های نهایی اوج و خروج از مرکز تمام سیارات کار می کند. این پژوهش لاگرانژ به اتنشار کتاب انجامید با عنوان نظریه تغییرات قرنی عناصر سیارات و مقاله ای با عنوان در باره تغییرات قرنی حرکات متوسط سیارات که در سال 1785 منتشر شد. لاگرانژ در برلین و در سال 1768 مقاله حل مسئله ای از حساب را برای جنگ تورینو فرستاد تا در جلد چهارم درج شود در آن نوشته لاگرانژ به نوشته قبلی خود اشاره داشت و از طریق کاربرد ظریف و استادانه الگوریتم کسرهای پیوسته ثابت کرد که معادله فرما (ریاضی دان معروف) را در صورتی می توان در تمام حالات حل کرد که اعداد درست مثبت باشند، واین نخستین راه حل شناخته شده این مسئله مشهور است. آخرین بخش این نوشته در مقاله ای با عنوان روش جدید برای حل مسائل نامحدود دراعداد درست بسط یافت که در نشریه یاداشتهای برلین برای سال 1768 عرضه شد ولی تا فوریه آن سال کامل نگردید و در سال 1770 منتشر شد.
از بزرگترین شاهکارههای علمی لاگرانژ رساله مکانیک تحلیلی را می توان نام برد که در سال 1788 انتشار یافت. او در آن اثر پیشنهاد کرد که بهتر است نظریه مکانیک و فنون حل کردن مسائل آن رشته ، به فرمولهایی کلی تحویل شوند؛ فرمولهایی که هر گاه پیدا شوند همه معادله های لازم برای حل هر مسئله را بوجود خواهند آورد.آری، لاگرانژ تصمیم گرفت که چاپ دومی از آن اثر منتشر کند که حاوی برخی پیشرفتها باشد. او پیش تر در یادداشتهای انستیتو چند مقاله منتشر کرده بود که آخرین و درخشان ترین خدمت وی را در راه پیشبرد مکانیک آسمانی نشان می دادند. او قسمتی از آن نظریه را در جلد اول رساله تجدید نظر شده گنجانید. لاگرانژ مردی محجوب ومتواضع بود. او بسیار ساده و راحت هنگامی که از یک مطلب علمی اطلاع نداشت می‌گفت نمی دانم.
لاگرانژ در سال 1813 در پاریس درگذشت. وی در زمان مرگش 77 سال داشت.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

امی نوتر
تولد: 1882م
درگذشت:14 آوریل 1935م
به قول آن لندرز،بهترین پند به بشر این است که مشکل را قسمت بی ارزش زندگی به حساب آورید و هنگامی که رخ داد،رو در روی آن بایستید و بگویید:من از تو قوی ترم و نمی توانی من را شکست بدهی.اگرچه این اظهارات،سال ها پس از مرگ امی نوتر بیان شد،اما همین پند کوچک خردورزانه را می توان به این ریاضی دان بزرگ نسبت داد.
امی نوتر اولین فرزند از چهار فرزند ماکس است .دوران کودکی امی شاد و در کمال آرامش گذشت.امی به مدت هشت سال در مدرسه ی عالی دخترانه ی ارلانگن حضور یافت.او به یادگیری زبان های خارجی علاقه مند بود و با وجود لکنت زبان کم و چشمان نزدیک بین،مانعی نمی دید تا در زبان های فرانسه و انگلیسی به مهارت دست یابد.
در سال 1898 شورای آموزشی دانشگاه ارلانگن تصریح کرد که اجازه ی ورود زنان به دانشگاه اكيدا ممنوع است.به هر حال در سال 1900دانشگاه تبصره ای به تصویب رسانید که طبق آن امی اجازه می یافت در سخنرانی ها و درس های دانشگاه حضور یابد.او در 14 جولای 1903 در امتحانات تعیین سطح پیشرفته ی (امتحانات صلاحیت ورود به دانشگاه) کالج سلطنتی نورنبرگ پذیرفته شد.سپس به مدت یک نیم سال تحصیلی در دانشگاه گوتینگن ثبت نام کرد و در سال 1904 وقتی به طور رسمی ادامه ی تحصیل زنان در دانشگاه امکان پذیر شد،به دانشگاه ارلانگن بازگشت و با همکاری پل گوردون پایان نامه ی دکترای خود را در سال 1907 به پايان رسانید.او در سال 1908 به عضویت سازمان ایتالیایی ریاضی دانان پالرمو و در سال 1909 به عضویت انجمن ریاضی دانان آلمانی در آمد.امی در سال 1916 به گوتینگن،مرکز مهم ریاضیات آلمان و شاید سراسر اروپا،عزیمت کرد.او از طرف دیوید هیلبرت مورد استقبال قرار گرفت.او در این زمان،شش مقاله ی پژوهشی در زمينه ی ریاضی انتشار داد.
بعد از سال 1919انعطاف پذیری قوانین آموزشی بیش تر شد و امی توانست به طور غیر رسمی کرسی دستیاری استادی دانشگاه را به دست آورد و رسما جبر تدریس کند.شیوه ی تدریس امی تاثیر زیادی بر دانشجویان داشت ،که بعدها بیش تر آن ها در ریاضیات،صاحب نام و شهرت شدند.دانشجویان برجسته اش که جذب بیش تر کشور های اروپایی شده بودند،پسران نوترنامیده می شدند.
امی تمام زمستان 1928 را به عنوان استاد مهمان در مسکو گذراند و در آن جا به تدریس یک دوره ی جبر مجرد و برگزاری سمینار هندسه ی جبری مشغول شد.
سال 1932 سال سرشار از موفقیت برای امی در آلمان بود.او در این سال،جایزه ی یادبود آلفرد آکرمن تیوبنر را برای پیشبرد دانش ریاضی دریافت کرد.این جایزه که در راستای فعالیت های علمی امی به او اعطا شد،معادل 120 دلار ارزش داشت.
در سال 1933 بسیاری از ریاضی دانان و دانشمندان مشهور ،از جمله نوتر،ناگزیر شدند آلمان را ترک کنند و به آمریکا پناهنده شوند.
امی در سال 1935 برای برداشتن یک غده تحت عمل جراحی قرار گرفت.بعد از عمل به مدت سه روز بهبودی کامل یافت اما در روز چهارم و در تاريخ 14 آوریل 1935 در گذشت.
اگرچه امی نوتر در آلمان تا زمان مرگش به عنوان ریاضی دانی بزرگ شناخته نشد،اما دنیای علم پس از مرگش به اهمیت کار او پی برد. به راستی دنیای وسیع جبر،شدیدا تحت تاثیر روش های او تغییر کرد.در سال 1958 دانشگاه ارلانگن به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سال اخذ دکترای امی،تجدید دیداری را با بسیاری از دانشجویانش با موضوع تاثیر امی بر ریاضیات عصر برگزار کرد.در سال 1960 شهر ارلانگن،نام یکی از خیابان های خود را با نام نوتر نام گذاری کرد و در سال 1982 تندیس یادبود نوتر در موسسه ی ریاضی دانشگاه ارلانگن به افتخار او پرده برداری شد و انجمن ریاضی آمریکا به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد امی،کنفرانسی به پاس خدمات او برگزار کرد.
امی نوتر به عنوان یک ریاضی دان بزرگ،دانشمندی صاحب نام و معلمی استثنایی در یادها مانده است.او به ریاضیات و مردم عشق می ورزید زیرا که آن ها را زندگی خود می دانست.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

کارل فردریش گاوس
تولد:30آوریل1777م
درگذشت:1855م
روزی معلم رياضی، براي اين كه شاگردانش را تا آخر جلسه ساكت كند، مسأله ای به آن ها داد كه مدت زيادی طول بكشد. معلم رياضی از دانش آموزان خواست كه اعداد 1 تا 100 را با هم جمع كنند. بعد از چند دقيقه يكی از دانش آموزان دستش را بالا برد، او جواب درست را به دست آورده بود. آن دانش آموز فهميده بود كه مجموع هر جفت از اعداد 1 و 100 ، 2 و 99، 3 و 98 ،... 101 است، پس نصف تعداد اعداد يعنی 50 را در 101 ضرب كرده بود و جواب را به دست آورده بود. آن دانش آموز، كارل فردريش گاوس نام داشت. او فرزند باغبان فقيری از اهالي برونشويك آلمان بود.گاوس كه در تاريخ 30 آوريل سال 1777 متولد شد؛ سه ساله بود كه نبوغش را در رياضيات نشان داد و پدرش را از اشتباهی در محاسبات ليست حقوقش باخبر كرد. اما گويا اين نبوغ باعث نشد بيش تر مواظبش باشند و به راحتی نزديك بود در رودخانه غرق شود. تاريخ رياضيات خيلی چيزها را مديون كارگری است كه در آن نزديكی بود و زندگی گاوس كوچك را نجات داد. اما همه چيز به خير گذشت و دوك برونشويك تحت تأثير نبوغ او قرار گرفت و مخارج تحصيلش را داد. گاوس در سال 1795 وارد دانشگاه گوتينگن شد. اما رياضی نخواند. او آن قدر روحيه ی عجيبی داشت كه رشته زبان های باستانی را انتخاب كرد. بعد از آن بود كه به رياضی تغيير رشته داد و در 19 سالگی بسياری از مسائلی را كه اويلر و لاگرانژ موفق به حل شان نشده بودند، حل كرد. برخی را عقيده بر اين است كه گاوس بزرگ ترين رياضی دانی است كه تا كنون بوده است .او قضيه اعداد اول را درسن 15 سالگي حدس زد ، مشخصه چند ضلعي های ترسيم پذير را در سن 18 سالگی تعيين كرد ، در سن 22 سالگی ثابت كرد كه يك چند جمله ای از درجه n دارای n ريشه است و بهترين اثرش را با عنوان: Disquisitiones Arithmeticae به هنگامی كه 24 سال داشت به چاپ رساند . اين كتاب نظريه اعداد را از مجموعه ای از مساله های منفرد به شاخه ای مرتبط با رياضيات تبديل كرد . پس از سال 1801 به ديگر عرصه های رياضی چون هندسه ، آناليز ، نجوم و فيزيك رياضی ، به استثنای دو مقاله در مورد تقابل دو مربعی ، پرداخت .گاوس آدم خيلی عجيبی بود. با اين كه به وجود هندسه های غير اقليدسی پی برده بود، از انتشار آن خودداری كرد، زيرا از شهرت بيزار بود. با همين كارش رياضيات را سال ها معطل كرد. يكی ديگر از خصوصيات جالب گاوس، دفتر يادداشت معروفش است كه اثبات قضايا و مسائل رياضی را در آن می نوشت و گاهی هم به زبان رمز، چيزهايی در آن می نوشت. آن دفتر پنجاه سال بعد از مرگ گاوس منتشر شد. او در يكی از نامه هايش نوشته است: مي دانيد كه من خيلی آهسته مي نويسم. دليل اصلی اش آن است كه هيچ وقت از آن چه گفته ام راضی نمی شوم مگر اين كه آن را در كم ترين تعداد كلمات ممكن گفته باشم. خلاصه نوشتن، بسيار بيش تر از روده درازی وقت می گيرد. وی زندگی در حد كمال خويش را در گوتينگن گذراند . كارهای گردآوری شده او مشتمل بر 12 جلد كتاب می باشد . سرانجام گاوس در سال 1855 و در سن 78 سالگی بدرود حيات گفت .
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

لئونارد اویلر
تولد:15آوریل1707
درگذشت:18دسامبر1783

لئونارد اویلر در 15آوریل 1707 در شهر بازل سوئیس متولد شد پدرش از کشیشان پیروکالون بود و میل داشت پسرش جانشین او شود ولی اویلر بر خلاف میل او در دانشگاه بازل به مطالعه علوم الهی پرداخت پدر اویلر تعلیمات مقدماتی از جمله ریاضیات را به او داد اویلر بعدا چند سالی را در بازل به سر برد و در یکی از دبیرستانهای(گومنازیوم) نسبتا در سطح پایین محلی به تحصیل پرداخت. در دبیرستان ریاضیات اصلا تدریس نمی شد و در نتیجه اویلر این دانش را به طور خصوصی نزد ریاضیدانی به نام یوهان بورکهارت آموخت در سال 1720 اویلر که هنوز 14 سال بیشتر نداشت وارد بخش ادب و هنر دانشگاه بازل شد تا پیش از کسب تخصص اطلاعات عمومی بیندوزد از جمله استادان او یوهان یکم برنوس بود که در کرسی ریاضیات جانشین برادرش یاکوب شده بود. اویلر در سال 1722 معادل درجه لیسانس در ادبیات را دریافت کرد و در 1723 در رشته فلسفه فوق لیسانس گرفت.

در 18 سالگی پژوهشهای مستقل را آغاز کرد نخستین کار او یادداشت کوچکی بود در باره رسم منحنیهای همزمان در یک مقاله که در سال 1726 منتشر شد در پی آن در همان نشریه مقاله ای در باره مسیرهای متقابل جبری انتشار داد(1727) در پائیز 1726 از اویلر دعوت شد که به عنوان دستیار فیزیولوژی در سن پترزبورگ خدمت کند در 1727 از بازل به سن بترزبورگ رفت در آنجا بیدرنگ این بخت مساعد را یافت که در رشته واقعی خود کار کند و بعنوان عضو وابسته فرهنگستان دربخش ریاضیات منصوب شد در 1731 به استادی فیزیک رسید و در 1733 که دانیل برنولی به عنوان استاد ریاضیات به بازل برگشت، اویلر جانشین وی شد او از مرداد 1727 گزارشهایی در باره پژوهشهای خویش به جلسات فرهنگستان می فرستاد او آنها را در جلد دوم صورت جلسات فرهنگستان(گزارشهای فرهنگستان اپراتوری علوم یترو گراد) انتشار داد(سن پترزبورگ 1729) شهرت اویلر از 19 سالگی آغاز می گردد زیار در این سن بود که آکادمی پاریس حل مشکلی را در باره ساختمان دکل کشتی به مسابقه گذاشته بود و مقاله اویلر در این مورد مقام دوم را احراز نمود. اویلر طی 14 سالی که در سن پترزبورگ بود به کشفهای درخشانی در زمینه هایی چون تحلیل ریاضی، نظریه اعداد و مکانیک دست یافت تا 1741 بین هشتاد تا نود اثر برای انتشار آماده کرده بود که 55 تای آنها از جمله دو جلد«مکانیک) را منتشر ساخت اویلر در آن زمان عضو دو فرهنگستان سن پترزبورگ و برلین بود و سپس به عضویت انجم پادشاهی لندن (1749) و فرهنگستان علوم پاریس(1755) نیز انتخاب گردید در سال 1753 به عضویت انجمن فیزیک و ریاضیات بازل برگزیده شده بود. اویلر در 1741 پس از 14 سال اقامت در روسیه به برلین رفت و 25 سال بعد را در آنجا سپری کرد او هنوز برای هر دو فرهنگستان برلین و سن پترزبورگ کار می کرد در تبدیل انجمن علوم سابق به یک فرهنگستان بزرگ که در سال 1744 رسماٌ با نام فرانسوی فرهنگستان پادشاهی علوم و ادبیات برلین بنیاد نهاده شد، فعالیت فراوان داشت طی این دوره اویلر به تنوع پژوهشهای خود بسیار افزود در همچشمی با دالامبر و دانیل برنولی دانش فیزیک ریاضی را پی ریزی کرد و در پیشبرد نظریه حرکت ماه و سیارات از رقیبان کلرو و دالامبر هر دو بود در همان زمان نظریه حرکت جامدات امکان ساخت ابزار ریاضی هیدرودینامیک را فراهم آوردهندسه دیفرانسیل سطوح را ابداع کرد و به شدت در باره نورشناسی برق و مغناطیس به پژوهش پرداخت همچنین در باره مسائل فن آوری نظیر ساختن دوربینهای شکستنی بیرنگ، تکمیل توربین آبی زگنر و نظریه چرخهای دندانه دار به تفکر پرداخت شمار آثار اویلر در دوره اقامت در برلین از 380 کمتر نبود که از میان 275 اثر انتشار یافتند از جمله تعدادی کتابهای مفصل تکنگاشتی در باره حساب جامع و فاضل تغییرات، کتابی بنیادین در باره محاسبه مدارهای اجرام آسمانی کتابی در باره توپخانه و پرتاب گلوله کتاب مدخلی به تحلیل نامتناهی رساله ای در کشتی سازی و دریانوردی که صورت آغازین آن در سن پترزبورگ تهیه شده بود. نخستین نظریه او در باره حرکت ماه و اصول حساب دیفرانسیل سه کتاب آخر به هزینه فرهنگستان سن پترزبورگ انتشار یافتند و در آخر رساله ای بود در باره مکانیک جامدات به نام«نظریه حرکت اجسام جامد)(1756) رساله مشهور( نامه هایی به یک شاهزاده خانم آلمانی در باره موضوعهای مختلف فیزیک وفلسفه) که در واقع درسهایی بود که اویلر به یکی از بستگان پادشاه پروس داده بود، تا پیش از بازگشت اویلر به سن پترزبورگ انتشار نیافتند این کتاب موفقیتی بی نظیر یافت و 12 بار به زبان اصلی تجدید چاپ گردید و به بسیاری زبانهای دیگر نیز ترجمه شد.
اویلر همچنان به مطالعات ریاضی خود ادامه می داد و رفقایش او را روح آنالیز ریاضی می دانستند. آراگو در باره اویلر چنین گفته است: اویلر با همان سهولتی که انسان نفس می کشد محاسبات ریاضی را انجام می دهد اویلر به معنای گسترده ای که در سده هجدهم برای کلمه هندسه کار می رفت هندسهدان بود در کار او ریاضیات بستگی نزدیکی با کاربرد سایر علوم با مسائل فناوری و با زندگی عمومی داشت در آثار ریاضی اویلر تحلیل ریاضی جایگاه نخست را دارد هفده جلد از (مجموعه آثار) او در این زمینه است. او با کشفیات خاص متعدد به تحلیل ریاضی یاری داد. نحوه عرضه آن در کتابهای درسی خود را منظم ساخت در بنیادگذاری رشته های متعدد ریاضی نظیر حساب جامع و فاضل تغییرات، نظریه معادلات دیفرانسیل، نظریه مقدماتی توابع متغیرهای مختلط و نظریه توابع خاص بی اندزه کمک کرد اویلر بسیاری از قراردادهای کنونی علائم ریاضی را وارد میدان کرد.

کشفهایی که در نیمه سده هجدهم در زمینه تحلیل ریاضی انجام گرفته بود به شیوه ای منظم بوسیله اویلر در دوره سه کتابی زیر خلاصه شده است: مدخلی بر تحلیل نامتناهی (1748) روشهای حساب دیفرانسیل(1755) و روشهای حساب انتگرال(1768 – 1770) او هر روز اکتشافی به اکتشافات خود می افزود و تعدا آنها آنقدر زیاد است که حتی امروزه موفق به چاپ کامل آثار او نگردیده اند در همین اوقات بود که مسئله ای از طرف آکادمی مطرح شد و اویلر در عرض سه روز آن را حل کرد و مریض شد. در این بیماری یک چشم خود را از دست داد در 60 سالگی بود که بدبختی عجیبی به او روی کرد و آن از دست دادن چشم دیگرش بود گر چه چشم او را با موفقیت عمل کردند ولی زخم آن دچار عفونت شد و برای همیشه چشمان خود را از دست داد. اویلر مردی که از تندخویی و حسادت به کنار بود در 18 سپتامبر 1783 هنگامی که مشغول محاسبه مسیر سیاره اورانوس بود ناگهان با گفتن کلمه من مردم زندگی را بدرود گفت.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

گاسپارمونژ
تولد:1746م
درگذشت:1818م


گاسپار مونژ در سال 1746م در شهر کوچک بون واقع در فرانسه متولد شد. مونژ که فرزند کاسب دوره گردی بود در 16 سالگی به تیزکردن چاقو و قیچی و غیره می پرداخت. وی با وسایلی که به دست خود ساخته بود نقشه بزرگی از وطن خود تهیه کرد که مورد توجه و تحسین فراوان واقع شد و نقشه او را در فرمانداری نصب کردند.

معلمین او پس از مشاهده نقشه گفتند او داناتر از آن است که شاگرد ما باشد و او را برای تدریس فیزیک به مدرسه کشیشان شهر لیون فرستادند. گاسپار ابتدا دستیار شارل بوسو، استاد ریاضیات، شد و سپس در سال 1768م جانشین او شد. با وجود این که مقام استادی نداشت سال بعد به عنوان مدرس فیزیک تجربی در مدرسه جای آبه نوله را گرفت. در این سمتهای دو گانه که قسمتی از آن اختصاص به هدفهای علمی داشت مونژ نشان داد که ریاضیدان و فیزیکدانی توانا، طراحی با استعداد، آزمایگشری ماهر و معلمی در تراز اول است. مونژ به مطلعه بعضی از شاخه های هندسه دوباره جان بخشید و کار وی نقطه شروع شکوفایی فوق العاده آن رشته در قرن 19 بود. علاوه بر این پژوهشها وی به رشته های دیگر تحلیل ریاضی کشیده شد؛ خصوصا به نظریه معادلات دیفرانسیل جزئی و مسائل فیزیک، شیمی و فناوری. مونژ که معلمی نامدار و رئیس مدرسه ای بی نظیر بود، مسئولیتهای مهم اداری و سیاسی را در طول انقلاب و دوره امپراطوری فرانسه بر عهده گرفت، بنابراین وی یکی از مبتکرترین ریاضیدانان عصر خود بود.مونژ خیلی زود کارهای شخصی خود را آغاز کرد و پژوهشهای دوره جوانی او(1766م تا 1772م) بسیار متنوع اما جلوه دهنده خصوصیاتی بودند که نشانه استعداد کامل وی بود؛از جمله حس تند و تیز درک واقعیت هندسی، علاقه به مسائل علمی، توانایی عظیم تحلیلی و توجه به جنبه های متعدد تحلیلی هندسی. در جریان سالهای 1777م تا 1780م مونژ عمدتا به فیزیک و شیمی علاقه مند بود و مقدمات تهیه آزمایشگاه شیمی مجهزی را برای مدرسه مهندسی فراهم آورد. انتخاب او به عضویت فرهنگستان علوم به عنوان هندسه دان دستیار در سال م1780 زندگی مونژ را دگرگون ساخت، زیرا وی را مجبور کرد که بر اساس منظمی در پاریس اقامت کند. در پاریس در طرحهای فرهنگستان شرکت کرد و مقاله هایی در باره فیزیک و شیمی و ریاضیات تنظیم و عرضه نمود و فهرستی از مطالبی که به فرهنگستان تقدیم کرده گواه بر تنوع آنها است که ترکیب اسید نیتریک، تولید سطوح منحنی، معادلات تفاضلی متناهی و معادلات دیفرانسیل جزئی، انعکاس مضاعف و ساختار اسپات اسبند، ترکیب آهن، فولاد و چدن و تاثیر جرقه های برقی و بر گاز بیو کسید کربن، پدیده موئینگی و علل بعضی از پدیده های هواشناختی و بررسی در نور شناسی فیزولوژیک از جمله آنها بود.
وقتی انقلاب در 1789م آغاز شد مونژ در زمره شناخته شده ترین دانشمندان فرانسوی بود؛ او که عضو بسیار فعال فرهنگستان علوم بود شهرتی در ریاضیات و فیزیک و شیمی کسب کرده بود به عنوان ممتحن دانشجویان افسری نیروی دریایی، شاخه ای از مدارس نظامی فرانسه را رهبری می کرد که در آن زمان عملا تنها مؤسسات نظامی بودند که تعلیمات علمی شایسته ای به دانشجویان خود می دادند و این مقام وی را، در هر بندری که از آن دیدار می کرد با دیوانسالارانی در تماس می گذاشت که اندکی بعد تحت مدیریت او قرار می گرفتند. این مقام همچنین وی را قادر ساخت که معدنهای آهن، کارخانه ذوب آهن و کارخانه های دیگر را ببیند و بدین ترتیب در کار فلز پردازی و مسائل فناوری خبره و صاحب نظر شود. علاوه بر این اصلاح مهمی که در 1776م در روش تعلیم در مدارس نیروی دریایی انجام داده بود وی را برای تلاشهایی آماده ساخت که در زمان انقلاب برای تازه کردن روشهای علمی و فنی بر عهده گرفت. در سال 1794م مسئولیت تاسیس مدرسه مرکزی کارهای عامه(که بعدا به مدرسه پلی تکنیک تبدیل شد) به وی محول گردید. مونژ مه در سال 1794م به عنوان معلم هندسه ترسیمی منصوب شد و بر عمل تربیت سرکارگران آینده نظارت کرد و هندسه ترسیمی را در دوره های انقلابی که برای تکمیل تربیت دانشجویان آینده طراحی شده بودند تدریس نمود و یکی از فعال ترین عضوهای شورای مدیریت بود. این مدرسه پس از دو ماه تاخیر که بر اثر مشکلات سیاسی پیش آمد در سال 1795م به نجومی منظم شروع به کار کرد. هر چند وظایفی که به عنوان سناتور به عهده مونژ محول شد موجب گردید که او چند بار از درسهایش در مدرسه پلی تکنیک دور شود ولی از علاقه شدیدش به مدرسه هیچ کاسته نشد.وی مراقبت دقیق در پیشرفت دانشجویان داشت و کارهای پژوهشی آنان را دنبال می کرد و دقت خاصی به برنامه تعلیمات مبذول داشت بیشتر آنچه مونژ در این دوره منتشر کرد برای دانشجویان مدرسه پلی تکنیک نوشته شده بود موفقیت گسترده کتاب او بنام هندسه ترسیمی باعث اشاعه سریع این شاخه جدید هندسه هم در فرانسه و هم در خارج از آن شد. این اثر چند بار چاپ شد.
کار عملی مونژ ریاضیات(شاخه های گوناگون هندسه و تحلیل ریاضی) فیزیک، مکانیک و نظریه ماشینها را دربر می گرفت.گفتنی است که اطلاع از جزئیات خدمات مونژ به فیزیک بسیار ناچیز است زیرا وی هرگز اثر عمده ای در این زمینه منتشر نساخت و خدمات اصلی وی متمرکز بودند بر نظریه آزمایش‌های مربوط به گرما، صوت، برق ساکن، نور شناسی(نظریه سرابها)و... . مهمترین پژوهش مونژ در شیمی مربوط بود به ترکیب آب. خیلی زود، در سال 1781م وی ترکیب اکسیژن با ئیدروژن را در لوله اکسیژن سنج تحقق بخشید و در سال 1783م(همزمان با لاووازیه و بی ارتباط با او) آب را ترکیب کرد. با این که اسباب مونژ بسیار ساده تر بود نتایج اندازه گیریهایش دقیق تر بودند. در قلمرو تجربی در سال 1784م مونژ با همکاری کلوله برای نخسین بار موفق شد که گازی را مایع سازد و آن انیدرید سولفور(بیوکسیدگوگرد) بود.
سراجام بین سالهای 1786م و 1788م مونژ با برتوله و اندر مونه در اصول فلز پردازی و ترکیب آهن و چدن و فولاد به پژوهش پرداخت. مونژ مردی شجاع و از دوستان ناپلئون بود و در سال 1798میلادی به اتفاق او به کشور مصر رفت که در این سفر ناپلئون نتوانست او را از شرکت در حمله به اسکندریه منصرف سازد.
بعد از آنکه ناپلئون روانه سنت هلن گردید مخترع هندسه ترسیمی و ایجاد کننده اصلی مدرسه پلی تکنیک هم تمام عناوین خود را از دست داد و از آکادمی رانده شد. مونژ در سال م1818 در 72 سالگی در پاریش درگذشت. مخترع هندسه ترسیمی میراثی عظیم از خود به جا گذاشت؛ زیرا ساختن ماشینهای مدرن و عمارات عظیم بدون کمک آن ممکن نیست.
 

Adulterer

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
المپياد زبان انگليسي
دانشگاه
پيام نور هفشجان عليا
رشته دانشگاه
آبياري گياهان دريايي
پاسخ : زندگی نامه دانشمندان

نوبرت وینز
تولد:1894م
درگذشت:مارس1964م

نوربرت وينر در سال 1894در كلمبيا ايالت ميسوری(در ايالات متحده) از پدری لهستانی و مادری آلماني متولد شد. در 14 سالگی رياضيات عالی را آموخت و در 18 سالگي از دانشگاه هاروارد دكترای رياضی گرفت .از سال 1919معلم و از سال 1932 استاد دانشگاه MIT بود. در منطق رياضی و فيزيك نظری كار می كرد و در سال های 1939 تا 1945 دوران جنگ جهانی دوم در شبكه های الكتريكی و ماشين های محاسبه به خصوص در ارتباط با ماشين های بالستیکی، كار مي كرد.
در فاصله ی سال های 1945 تا 1947 كه در مكزيك كار می كرد به فكر يگانه كردن دانش هايی افتاد كه كارشان مطالعه ی روند حفظ و به كار گيری آگاهي ‏‏‏‏‏‏ها و جهت دادن به آن ها و مديريت و كنترل است و اين دانش جديد را ‏سيبرنتيك ناميد كه اگر نخواهيم خيلی دقيق باشيم می توان آن را مرز مشترك رياضيات ‏‏‏‏‏‏‏با صنعت و بيولوژی دانست. حال سرگذشت زندگی نوربرت وينر را از زبان خود او می خوانيم.
- به اين دليل به اين دانش رو آوردم كه خواست پدرم بود ولي به همان اندازه در خود كشش عميقی نسبت به فعاليت های عملی احساس می كردم، تقريبا چهار سالم بود كه خواندن را ياد گرفتم ‏ 9 سالم بود كه وارد دبيرستان شدم .بيمارز چشم داشتم ، به قدرز بد می ديدم كه پزشكان می ترسيدند به كلی بينايی خود را از دست بدهم و به همين علت موقعيت خاصی در ميان بچه ها داشتم. پدرم نيرومند بود، كار او در ترجمه ی بيست و چهار جلد آثار تولستوی از روسی به انگليسی و در عرض دو سال كاری فوق العاده و خارج از نيروی عادی يك انسان بود.بهترين مربی من در كمبريج ,برتراند راسل بود ،با راهنمايی او بود كه به منطق رياضی پرداختم و يك رشته از مسائل كاملا كلی مربوط به فلسفه رياضی و فلسفه دانش را به طور عام آموختم. راسل مرا قانع كرد كه بدون آشنايی جدی با خود رياضيات نمی توان به فلسفه ی رياضی پرداخت.به كلاس های درس هاردی مي رفتم و متوجه شدم كه او تنها يك معلم نمونه نيست بلكه در ضمن دانشمندی است كه هر جوان رياضي دان شهرت طلبی مي تواند او را به عنوان الگو برای خود انتخاب كند.دیوید هيلبرت نيز معلم من بود، هيلبرت به حل پيچيده ترين مسائل در همه ی شاخه های رياضيات معاصر دست می زد و با توانايی حيرت انگيزی غير عادی ترين انديشه های به كلی انتزاعی را با موضوع های مشخص فيزيكی و علمی پيوند می داد.وقتی در كمبريج بودم راسل نه تنها اهميت واقعی رياضيات را به من شناساند بلكه مرا به ضرورت پيوند رياضيات با فيزيك هم متقاعد كرد.
سپس وينر به واقعه ی جنگ جهانی اول می پردازد و اضطراب های ناشی از آن را چنين بيان مي كند :جنگ برای آمريكائی ها چند سالی ديرتر از اروپايی ها شروع شد ولي من از اوت سال 1914 بی وقفه در انديشه ی آن بودم .
سپس وينر به كارهای اوليه ی خود در رياضيات اشاره مي كند و از ناكامی های حاصل در اين مسير حرف مي زند:در آن زمان در رياضيات بسيار ولی بی حاصل كار مي كردم، مي خواستم مهارت و تجربه ای را كه در تفكر انتزاعی از راسل آموخته بودم در زمينه ی توپولوژی به كار ببرم.
توپولوژی رشته ی خاصی از رياضيات است كه سر وكار آن با اشكال هندسی است و ويژگی های كلی آن اشكال را بررسی مي كند .آن گاه وينر برای اين كه نشان دهد نوابغ به درد كارهای جنگی نمی خورند داستان به پشت جبهه رفتن خود را تعريف مي كند :من وگروهی از رياضی دانان لشگری وكشوری در مركز آزمايش تير اندازی ،واقع در آبردين در ايالت مريلند مشغول به كار شديم. كار ما اين بود كه جدول تيراندازی توپ ها را تنظيم كنيم بيش از شش ماه در آبردين بودم ابتدا به صورت شخصي وسپس به صورت سرباز . در تمام موارد دچار خطاهای بزرگ می شدم واگرچه معلوم بود موارد مزبور كاملاغير ارادی واز شرارت نيست ولی به هرحال تاثير نامطلوبی بر جای می گذاشت.نمی توانستم با دوستانم کنار بیایم.در فوریه ی 1919 به علت بی لیاقتی از کار در ارتش معاف شدم.چند ماهی را با نوشتن مطلب برای روزنامه گذراندم و بعد دو اثر درباره ی جبر نوشتم.
وینر در سال 1933 جایزه ی Bocher و در سال 1964 مدال علمی علوم را از آن خود کرد.سرانجام در مارس سال 1964 در سن 69 سالگی در شهر استکهلم کشور سوئد از دنیا رفت.به افتخار این دانشمند فقید، جایزه هایی با عنوان جایزه نوربرت وینر در ریاضیات کاربردی در سال 1967توسط دانشگاه MIT اهدا شد.
 
بالا