• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

من عاشق عاشق شدنم

  • شروع کننده موضوع
  • #1

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
یکی را دوست میدارم . یکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم . نگاهش میکنم
شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواند
به برگ گل نوشتم من . به برگ گل نوشتم من
که او را دوست میدارم
ولی افسوس . ولی افسوس
او گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال درد . اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من . ولی در آرزویم عشقبازیست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
صبا را دیدم و گفت صبا...
دستم به دامانت . بگو از من به دلدارم
که او را دوست میدارم...
ولی ناگه ز ابر تیره برقی جست و...
روی ماه تابانم را بپوشانید
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من از بیراهه های حله برمیگردم و آواز شب دارم
من از بیراهه های حله برمیگردم و آواز شب دارم
هزار و یک شب دیگر . نگفته زیر لب دارم
مثال کوره میسوزد تنم از عشق
امید طرب دارم
حدیث تازه ای از عشق مردان حلب دارم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من به خاکستر نشینی عادت دیرینه دارم
سینه مالامال درد . اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من . ولی در آرزویم عشقبازیست
مثل هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
من عاشق عاشق شدنم
 

محسن جندقیان

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
301
امتیاز
27
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی کاشان
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

من عادت کرده ام به عشق بازی

من عادت کرده ام به دلنوازی

من عاشق کرده ام اهل جهان را

من اکنون برده ام عشق نهان را

زعشق بازی و محو روی او گشتن

نشد ما را دوا دردی به جز بی آبرو گشتن

عاشقی را نیست درمانی به جز دیوانگی

بعد آن. این قبر من هست مامن آوارگی

عشق من بعد من و این عاشقی

بعد من .این قصه ی دلدادگی

شد تمام . شد تمام این بود رسم عاشقی

ببخشید اینم آخرین شعرم بو که یه 3-4 بیتی شد ولی چون میخواستم قشنگ تموم شه آخرین کارم آخرین بیتش فقط یه مصرع داره.دی

الهه خانم خوشحالم که داری پیشرفت میکنی همینجوری پیش بری میتونی در آینده شاعر خوبی بشی .

بچه ها اینیم که نوشتم آخرین شعری بود که توی سمپادیا نوشتم برای امسال شاید بعدا دوباره گاهی اومدم ولی فعلا میخوام کمتر بیام یعنی نیام دیگه پس فعلا تا تابستون سال دیگه که دوباره بیام .خداحافظ
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

ممنوون آقای تنها ولی خودم نگفتم توی شعرهای توی سایت فقظ الهه ی دروغی مال من بود ...ولی در کل ممنوون
 

Amir.A

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
338
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
هممممممم
دانشگاه
خونه واسه یه سال دیکه
رشته دانشگاه
تاپ ان شاء الله
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز

بر پیكر خود پیرهن سبز نمودم

در آینه بر صورت خود خیره شدم باز

بند از سر گیسویم آهسته گشودم



عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم

چشمانم را نازكنان سرمه كشاندم

افشان كردم زلفم را بر سر شانه

در كنج لبم خالی آهسته نشاندم



گفتم بخود آنگاه صد افسوس كه او نیست

تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند بتن من

با خنده بگوید كه چه زیبا شده ای باز



او نیست كه در مردمك چشم سیاهم

تا خیره شود عكس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه كار آیدم امشب

كو پنجه او تا كه در آن خانه گزیند



او نیست كه بوید چو در آغوش من افتد

دیوانه صفت عطر دلاویز تنم را

ای آینه مردم من از این حسرت و افسوس

او نیست كه بر سینه فشارد بدنم را



من خیره به آئینه و او گوش بمن داشت

گفتم كه چسان حل كنی این مشكل ما را

بشكست و فغان كرد كه از شرح غم خویش

ای زن، چه بگویم، كه شكستی دل ما را
 

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
291
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

به نقل از mira :
اواو. خیلی عالی بود همگی. راستی امیر جان این شعر از خودت بود اولش؟
فکر میکنم مال فروغ باشه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم



عشق یعنی راه رفتن زیر باران

عشق یعنی من می روم تو بمان

عشق یعنی آن روز وصال

عشق یعنی بوسه ها در طوله سال

عشق یعنی پای معشوق سوختن

عشق یعنی چشم را به در دوختن

عشق یعنی جان می دهم در راه تو

عشق یعنی دستانه من دستانه تو

عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو

عشق یعنی می برم تا اوج تورو

عشق یعنی حرف من در نیمه شب

عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب

عشق یعنی انقباظو انبصاط

عشق یعنی درده من درده کتاب

عشق یعنی زندگیم وصله به توست

عشق یعنی قلب من در دست توست

عشق یعنی عشقه من زیبای من

عشق یعنی عزیزم دوستت دارم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست

سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست

تو يك روياي كوتاهي دعاي هر سحر گاهي

شدم خواب عشقت چون مرا اينگونه ميخواهي

من ان خاموش خاموشم كه با شادي نمي جوشم

ندارم هيچ گناهي جز كه از تو چشم نمي پوشم

دو غم در شكل اوازي شكوه اوج پروازي

نداري هيچ گناهي جز كه بر من دل نمي بازي

مرا ديوانه مي خواهي ز خود بي گانه ميخواهي

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه مي خواهي

شدم بيگانه با هستي ز خود بي خودتر از مستي

نگاهم كن نگاهم كن شدم هر انچه ميخواستي

بكش اي دل شهامت كن مرا از غصه راحت كن

شدم انگشت نماي خلق مرا تو درس عبرت كن

نكن حرف مرا باور نيابي از من عاشق تر

نميترسم من از اقرار گذشت اب از سرم ديگر

سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا بر جاست
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

رفتی

رفتي و خاطره هاي تو نشسته تو خيالم
بي تو من اسير دست ارزوهاي محالم
ياد من نبودي اما من به ياد تو شكستم
غير تو كه دوري از من دل به هيچ كسي نبستم
هم ترانه ياد من باش بي بهانه ياد من باش
وقت بيداري مهتاب عاشقانه ياد من باش
اگه باشي با نگاهت ميشه از حادثه رد شد
ميشه تو اتيش عشقت گر گرفتن و بلد شد
اگه دوري اگه نيستي نفس فرياد من باش
تا ابد تا ته دنيا تا هميشه ياد من باش
 

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
291
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

به نقل از mira :
آره به شعرای فروغ خیلی شبیهه.
بله مال فروغه
اسمش هم اینه شکسته است
الهه این شعرا مال کیه؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

به نقل از witted :
بله مال فروغه
اسمش هم اینه شکسته است
الهه این شعرا مال کیه؟
بیبیم:D
خوب من چه میدونم!
داشتم میگشتم توو سایتا هر چی به نظرم قشنگ اوومد گذاشتم!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
338
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

عاشقاني که از عشق تهي اند


يكي از اساسي ترين توهمات آدمي،
اين است كه گمان مي كند عشق را مي شناسد؛
به همين سبب از تجربه ي عشق عاجز است.
هر كسي مي پندارد كه مي داند عشق چيست؛
بنابراين، نيازي به تجربه ي آن احساس نمي كند.
به همين دليل عشق با دنياي ما قهر كرده است.
ما با عاشقاني روبروييم كه از عشق تهي اند.
والدين تظاهر مي كنند كه
فرزندانشان را دوست دارند،
شوهران تظاهر مي كنند،
همسران تظاهر مي كنند ـ
تظاهر و تظاهر.
البته هيچ كس به عمد اين كار را نمي كند.
بسياري از آنها نمي دانند كه چنين مي كنند.
اي كاش از همان ابتدا آدم ها مي آموختند كه
عشق برترين هنر زندگي ست،
به جادو مي ماند و معجزه مي كند!
اي كاش مي آموختند كه عشق را بايد كشف كرد،
بايد براي كشف آن زحمت كشيد،
بايد به ژرفاي آن رفت و شيوه هاي آن را آموخت!
عشق، هنر است.
عشق ورزيدن، مهارت نيست،
بلكه امكاني بالقوه در همگان است؛
به همين سبب اميد آن هست كه
روزي همگان به بلنداي بلند عشق صعود كنند.
در واقع تنها در چنان روزي ست كه
انسانيت حقيقي زاده مي شود.
ما هنوز پيش از آن واقعه ي عظيم زندگي مي كنيم.
آن واقعه ي بزرگ و باشكوه هنوز روي نداده است..
 

كوثر!!

مهمان
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

به قول دكتر شريعتي "دوست داشتن ازعشق برتر است عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا كردن،عشق بينايي ميگيرد و دوست داشتن بينايي ميده"
 

arman aria

Arman Aria
ارسال‌ها
1,042
امتیاز
1,396
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
Mshhd
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
OLC
رشته دانشگاه
Architecture
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : من عاشق عاشق شدنم

عشق و عشق و عشق صدها بار دیگر می نویسم
عشق و عشق و عشق بر دیوار و بر در می نویسم

دیووووووووووووووووووونه ی آواتارتم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,766
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
عشق از من دورو پایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!
هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
" ما زیاران چشم یاری داشتیم...
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
 
بالا