هشترودی امسال تمام شد ...
بسمه تعالی
خب دوستان پنجمین دوره مسابقات کشوری هوش و خلاقیت ریاضی پرفسور هشترودی که از طرف مدرسه علامه حلی یک کرمان و با اجرای دانش آموزان این مدرسه برگزار شده بود ، به پایان رسید :
در این بین از طعنه های دوستان و کم محلی مسئولان ضربه هایی خوردیم و باز هم مثل این که قراره بخوریم به همین منظور یک متن آماده کردم در جواب تمام حرف هایی یا بهتر که بخوایم بگیم ، نیش هایی که به ما وارد شده یا قراره به ما وارد بشه .
خب هشترودی امسال هم به اتمام رسید ، با تمام بی لطفی ها و کم لطفی ها ، با تمام خستگی ها و زحمت ها و بی خوابی ها و در پایان ....
خلاصه هشترودی امسال به پایان رسید ، با جملات تلخی که ضمیمه مراسم بدرقه تیم برگزاری درمانده ای که آینده خودشون رو ، وقتی رو که که در سال چهارمشون باید برای کنکور می گذاشتن و با این همه ، تلف کردند برای این همه بی لطفی ، شد و در پایان طعنه و طلب کاری ها و کوچه معروف علی چپ با ضمیمه یک کیف پلاستیکی و یک دفترچه ، عایدشون شد .
یک سال دیگه از عمر این مسابقه و به اندازه قرن ها از عمر بی نوا هسته ی مسابقه گذشت و باز هم این مسابقه مظلوم و نو پای ما ، مورد بی لطفی افرای قرار گرفت که خودشون رو عضو یک خانواده در سراسر این خاک و اگر جزئی تر بخوایم نگاه کنیم خواهر و برادرانی که در این شهر خودشون رو گل سر سبد میدوننو به قولی پُز های بی اندازه ، شاید ... .
گله مندیم از دوستانی که خود را به بی راهه زدند ، گله مندیم از دوستان که شرم فرو برده پا فراتر گذاشته اند و دست پیش می گیرند و هزاران گله مندی دیگر و در این میان اهداف و آرزو هایشان و تاریخچه به اصطلاح ، بی غر و غش ما را یاد آوری می کنند و از نوستالژی می گویند ، کسانی که در ناز نعمت و حمایت ... ، بهتر است جمله ناتمام بماند و از روز هایی بگوییم که با کمتر از نیمی از هزینه ای که دست پایین برای برگذاری در نظر داشتیم ، مسابقه را با حداکثر رضایتمندی برای اولین دوره در سطح کشور برگزار کردیم بی کمترین چشم داشت برای کمترین تشکر یا حداقل وظیفه ای که حمایت مسئولین از ما بود و در انتها ، حرف های مزه مزه شده از ما می خواهند بی آن که کوته فکری را کنار بگذارند و ذره ای تامل کنند ، حرف ، حرف مسئولین قدر نشناس و بی فکر نیست ، حرف یاران پاقو بدستی است که بدون ذره ای حیا جگر ها را به دندان می کشند و بد تر از آن ها کسانی که سکوت می کنند و در پشت پرده ها طرح مرگ ما و کودک خرد سال ما را می کشند .
امروز اختتامیه ی به یاد ماندنی بود که به قول معروف آب از سر گذشت و قطره ای از دریای حرف های در دلمان را با بغض و درد از قلب سوزناکمان تراوش کردیم و با این حال به پر قبای برخی بر خورد ، کاش پدر ابن کودک جمله هایش را نا تمام نمیگذاشت تا هم اکنون هر که هر چه خواست نگوید .
بهتر است دیگر هیچ نگویم و به یاد روزی که بعد از سه سال زحمت و حسرت تنها بغض و احساس فقدان نصیبمان شد ، سکوت کنیم ، بگذار هر چه دوست دارند بگویند ، ما ایمان داریم به مثل معروف که اگر ناسزا را بر زمین بی اندازیم ، صاحبش خود پیدایش می کند .
این متنی بود که گذاشتم ، و در آخر جا داره که یک رفع ابهامی کنیم از این متن ، که به قول برخی ، برای بی لطفی های دانش آموزان هم شهری و کم محلی های مسئولین مربوطه بود ، که البته چون مسئولین احتمالاً چیزی از این جا نفهمن ، بیشترش رو برای دوستان طراحی کردیم ،و باز هم جا داره بگم که در برابر برخی مسایل خاص هستن و هیچ ربطی به انتقادات سازنده ای که اگر دوستان لطف کنن و بگن نداره و در این مورد شاید باید توضیح بدم که فرق انتقاد و اتهام در ذکر دلیل و آوردن نمونه است و فکر می کنم دیگه لازم نیست فرق انتفاد رو با حرف هایی ، که برای گرفتن دست پیش و پس نیفتادن ، گفته میشه رو ، توضیح بدم ...
بعداً نوشت : ممکنه که یه سوئ تفاهم به وجود بید برای فرد یا افراد خاص در مورد انتقاد های امروز اختتامیه و الان ، مخاطب صحبت های ما افراد خاص نیست و مجموعه های خاصی هستن .