عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع sh.kh1377
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
تا حالا شده توی کلاس زبانی ، کلاس موسیقی ای ، کلاس نقاشی و .... یه سمپادی ببینین؟!
وقتی دیدینشون رفتارتون چطوری بوده؟ باهاشون بیشتر گرم شدین؟ باهاشون بیشتر دوست شدین نسبت به بقیه یا نه؟!
مثلا توی آموزشگاه موسیقی قبلیم 2 نفر توی ارکستر آموزشگاه بودن ، یکی از حلی 1 و یکی از حلی 4 که تفاوت هاشون از زمین تا آسمون بود ( نگفتم کدوم بهتر بود! فقط میگم فرق داشتن)کلا! ;D اصلا مرکزی که درس میخونن روی رفتارتون باهاشون تاثیر گذاشته یا نه؟! اصلا از رو دانش آموزایی که دیدین رو مرکز قضاوت کردین؟
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

تو کلاس نه ولی من تو یه همایش تو دانشگاه شریف 3 تا از بچه های حلی 3 و یکی از بچه های حلی1 و چند تا از فرز2 رو دیدم بچه های باحالی بودن زود ـهم با هم گرم گرفتیم نمیدونم چرا ولی با بچه های حلی3 بیشتر حال کردم اون حلی 1ـی که خیلی خودشو میگرفت فرز 2ـیها ـهم زیاد صحبت نکردن زود رفتن ولی زود صمیمی شدن ولی اون حلی 1ـیه خیلی از بالا نگاه میکرد به بقیه سمپادـیا من که خوشم نیومد ;D
ولی رو تفکرم نسبت به حلیـ1ـــ خیلی تاثیر نذاشت ولی تفاوت اون حلیـــــ1ــ ـیه با بقیه خیـــلی زیاد بود! از نظرـه اخلاقی میگم ـا
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

منم تو کلاس و اینا نه ولی همین چن وخ پیش یه بار که داشتم از مدرسه برمیگشتم یه مسئله ای به شدت مغزمو مشغول کرده بود و داشتم روی اون فک میکردم برا همینم دفترم دستم بود!سوال هندسه م بود :-"
بعد رفتم تو مترو اونجا که نشستم یه دختره بغل دستم بود یهو برگشت گف که" عه من ازینا بلدم! توانو و اینا ":-" بعد خیلیم تحقیر امیز گف انگار من قاقم مثلا الان
منم به این صورت کاملا :|
بعد هی گفتم خدایا این که هندسه س توان نداره اصا بعد داشتم باخودم فک میکردم که کاشف به عمل اومد این به اندیس زاویه ها که من نوشته بودم میگفته توان :-"
منم کلا خودمو زدم به کوچه علی چپ که دوباره شرو کرد بگه:
من که کلاس تیزهوشان میرفتم اینارو اونجا گفتن
ازمونشم قبول شدم
الانم فرز 2ـم
هفتمم :-"
بعد منم خیلی ریلکس گفتم عه؟
چه جالب منم فرز یکم :|
بعد شرو کرد بگه من خیلی استرس دارم و اصا نمیرسم درس بخونم و اینا :|
منم فقط میخواسم بدونم این چی میخواد بخونه ینی؟
بعد مثلا داش از من مشاوره میگرف :-"
بعد منم گفتم والا ما که کلا راهمایی اوت بودیم الان وخامت اوضا رو درک میکنیم
بعد تو که از الان اوضا برات وخیمه 4 سال دیگه چی میشی؟ :|

در کل من ازین مکالمه به این نتیجه رسیدم که این ورودی جدیدا انسان هایی خرخون و البته تازه به دوران رسیده و جوگیر هستن ;D ;D
همینــ :-"

ما خوبیم فقط ینی :)))
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

ما که میرفتیم کلاس زبان تو کلاسمون همیشه دقیقا نصف بچه ها سمپادی بودن ;D
بعد چنتا از فارغ التحصیلامونو باشون آشنا شدم اونجا و اصن رفیق فابریک شدیم :))
یا جاهای دیگه خیلی پیش اومده
کلا انگار از یه خونواده ایم
اصولا هم با دیگران یه جور خاصی فرق داریم
یه سری منگول بازیای خاص خودمونو داریم اصن :))
اصولا من خیلی حال میکنم با سمپادیای دیگه
با خودمون خیلی حال میکنم اصن :-خودشیفته

واقعا. یه جور خاصی با سمپادیا میسازم نسبت ب بقیه
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

یه روز روز اولی که رفتم تیزهوشان یه دانش آموزی دیدک که 2 سال پیش تویه اردو دیدم به هم گفت کند هوش ولی اون روز از خجالت آب شده
 
  • لایک
امتیازات: tezar
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

پشتیبان قبلی قلم چیم :|
کلی هم گفت بدبخت شدم تو معلومه نمیخونی منو بیچاره میکنی من میشناسم فرزانگانیا رو ادمو دق میدن و اینا
:دی
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

ما که آموزشگاه زبانمون کلا مخصوص سمپادیاس در نتیجه کلا همه سمپادی هستیم خیلی هم با هم جوریم خیلی هم حال می کنیم با هم ;D
ولی خب مثلا یه بار واسه المپ ریاضی کلاس رفتم 6-7 نفر بودیم کلا یادم نیس اون 3 نفری که سمپاد بودن از کدوم مدرسه ها بودن ولی خب اونا باحال تر از بقیه بودن کلا زودتر با هم جور شدیم ولی بقیه اصلا رفتار که هیچی نگاهاشونم ادمو دق میداد.. کلا یه جوری بودن تا ما رو می دیدن می گفتن اره این سمپادیا فلانن بهمانن و اینا کلا تعادل روحی روانی نداشتن #-o
دیگه همین دیگه..جای دیگه ام اتفاقی ندیدم کسیو!
 
پاسخ : عـــه؟ شما هم سمپادید؟!

همسایه قدیمیه مامان بزرگم اینا وقتی می رفتم خونشونو بچه بودیم کلی باهم بازی و شیطونی می کردیم بعد عید دیدنی اومدن خونه مامان بزرگم بعد بحث رسید به مدرسه و در کمال تعجب دیدم ایشون مدرسه تیزهوشان میرن!
من: :|
اون : :))))))))))))
بزرگان جمع: :D
جالب اینجا بود که ای کیوش در حد خیارشور گندیده بود از من چهارسال بزرگتر بود بعد بازی می کردیم می خواست گولم بزنه یا دبه کنه من دستشو می خوندم از قبل :| الان خوش و خرم اول دبیرستانه!
 
Back
بالا