
من وقتی کتاب میخونم، اگر بخوام تند بخونم هم، وقتی مثلا به دیالوگ های افرادِ مختلف میرسم، صداشون و لحنِ گفتنشون تو ذهنم عوض میشه و تغییر میکنه.
خیلی ناخودآگاه. بعد برا همین اگه بخوام تند بخونم و نذارم همچین چیزی پیش بیاد یا داستان رو نمیفهمم یا ازش لذتی نمیبرم. واسه همین خیلی کند میخونم! مثلا تو یه روز خیلی باید سعی کنم که یه رمان 200 صفخه ای رو تموم کنم. 


که خب خوب نیست خیلی. بعضاً یه کتاب رو چندبار باید بخونم که مطمئن بشم همهش رو کامل خوندهم. به اواخر کتاب هم که میرسم رسماً ده پاراگراف یکی میخونم که زودتر تموم شه ذوق کنم؛ بعد دوباره آخرش رو باید چند بار بدونِ ذوقکردن بخونم که «خونده»باشم. 
" ولی هر کلمه رو تکتک نمیخونم؛ یه سطر رو با هم میخونم مثن.
به نقل از ارغـوان اس. :زیاد-صفحه.که خب خوب نیست خیلی. بعضاً یه کتاب رو چندبار باید بخونم که مطمئن بشم همهش رو کامل خوندهم. به اواخر کتاب هم که میرسم رسماً ده پاراگراف یکی میخونم که زودتر تموم شه ذوق کنم؛ بعد دوباره آخرش رو باید چند بار بدونِ ذوقکردن بخونم که «خونده»باشم.
کاری که خودم میکنم، اینه که توی ذهنم کلمهها رو ادا نمیکنم؛ میبینم کلمات رو فقط. بعد نمیدونم چی میشه بعدش دیگه." ولی هر کلمه رو تکتک نمیخونم؛ یه سطر رو با هم میخونم مثن.









گویا وسواس دارم.
اگه آروم بخونم نمیچسبه بهم خوندنِ کتاب. #جدی
به نقل از معصومه :منم اروم نمیتونم بخ نم بی حوصله میشم حتی درسای دانشگاهم با همزن سرعت مزخونم شب امتحان
نداره؟ 

من هرچقدرم از یه کتاب بدم بیاد و نفهممش باید حتما تمومش کنم. :-وسواسیمنظورم یک درسی مثل فیزیولوژی بود.به نقل از فاطمه :خوندن درس با خوندنِ کتاب داستان و رمان فرق داره البته.نداره؟
مثلا من درس رو خیلی سریغ میخونم. درسایِ مثل ادبیات و دینی و اینا که از رو کتاب باید میخوندیم، سریع میخوندم و میفهمیدم اما داستان رو باید خیلی با حس بخونم.![]()
)))
خیلی کند میخونم،از اینکه یهو وسط داستان توی ذهنم تجزیه تحلیل میکنم و در افکارات خودم یهو یه ساعت غرق میشم فاکتور بگیرم،بازم خیلی کند میخونم،بعد اصلا زمان طولانیم نمیتونم یه جا بشینم و بخونم رکوردم تو یه روز 80 صفحه بوده که مثلا دیگه خیلی به خودم فشار آوردم
بعد به اینایی که تو یه روز کتاب تموم میکنن حسودیم میشه هی
ولی بازم نمیتونم.
)اون خـط دوم بـود مـن صفحـه رو خـونده بـودم 



یعنی من پوسترای فیلمو دیدم کلا از فیلم صرف نظر کردم.:د
خب اوّلین بار خیلی سریع بخون که با متنُ محتواش آشنابشی. بعد؛دوباره با همون شیوهای که آروم میخوندی بخون.اینجوری ذهنت با محتوای داستان آشناست برای همین هم میتونی سریعتر از قبل بخونیُ هم فضاسازی کنی.به نقل از فاطمه :من این کار رو امتحان کردم ولی اصلا لذت نبردم از چیزی که میخونم. اینکه چشمام رو حرکت بدم رو سطر ها و فقط ببینم! ولی خب اصلا قشنگیِ نوشته و داستان رو درک نکردم، فقط فهمیدم که چی شد!![]()

و بخش ها و پاراگراف های اضافی رو سریع رد می کنم.
تون بالا می ره!
.مثلا همین چند وقت پیش یکی از فامیلامون که 
B-)