- ارسالها
- 290
- امتیاز
- 1,492
- نام مرکز سمپاد
- HeLLi 1
- شهر
- KerMan
- سال فارغ التحصیلی
- 1394
- دانشگاه
- علوم پزشکی شیراز
- رشته دانشگاه
- دندانپزشکی
از این کار ها که همه با هم یه حرکتو انجام بدیم و مدرسه رو حیرون کنیم !!

+ما پارسال یه بار نرفتیم آزمایشگاه !! قرار شد از هر کسی یه نمره کم کنن !! از من که نماینده بودم دو نمره !!
-ولی متاسفانه فردای اون روز مدرسه دست شورا بود منم لیست بچه ها رو از زیر شیشه برداشتم !!
+امسال هم یه بار هر 80 نفر سال دوما توی یه امتحان که خوشمون نمیومد زدیم همه رو گزینه دو !!!
- بردن یه عالمه نصیحت ولی خوب چون من به مدیر قبلش هشدار داده بودم گوش نکرده بود نتونست چیزی بگه !! امتحان سوما هم کنسل کردن!!
+رفته بودیم نمایشگاه کتاب بچه ها سومی یه صف تشکیل دادن شروع کردن به گشتن رو محوطه اونجا !! و یه صف 150 نفری(یا بیشتر ) تشکیل شد !!
هی دور زدیم تا اینکه
- حراست گفت از کدوم مدرسه اید !! یکی گفته : "شهدای 10" ظاهرا زنگ زدن از حراست به مدیرشون

این وقتی هست که خسته شدیم توی صف دایره شدیم نشستیم !!
+سومامون هم امسال یهو از کلاس پریدن بیرون : زلزله زلزله !!
-مدیر گرفتشون گفت :اخراج !! فرداش همشون سر کلاس نرفتن و نتونست اون ده دوازده نفر هم اخراج کنه !! تازه معذرت خواهی هم کرد که به خونواده ها زنگ زده بود !! =P~ =P~
+سال اولامونم یاد گرفتن امتحان کامپیوتر که خوششون نمیومد رو سفید دادن بلند شدن !!!
- نصیحت !
+روزای آخر سال هم دوباره امتحان رو همه شکلک کشیده بودن
-مدیر اومد گفت : من این چشم چشم دو ابرو ها رو بفرستم اداره ؟؟
+از این کارا هماهنگ شده شمام انجام دادین دیگه ؟؟؟
-نتیجه ؟؟

+ما پارسال یه بار نرفتیم آزمایشگاه !! قرار شد از هر کسی یه نمره کم کنن !! از من که نماینده بودم دو نمره !!
-ولی متاسفانه فردای اون روز مدرسه دست شورا بود منم لیست بچه ها رو از زیر شیشه برداشتم !!

+امسال هم یه بار هر 80 نفر سال دوما توی یه امتحان که خوشمون نمیومد زدیم همه رو گزینه دو !!!
- بردن یه عالمه نصیحت ولی خوب چون من به مدیر قبلش هشدار داده بودم گوش نکرده بود نتونست چیزی بگه !! امتحان سوما هم کنسل کردن!!
+رفته بودیم نمایشگاه کتاب بچه ها سومی یه صف تشکیل دادن شروع کردن به گشتن رو محوطه اونجا !! و یه صف 150 نفری(یا بیشتر ) تشکیل شد !!
هی دور زدیم تا اینکه
- حراست گفت از کدوم مدرسه اید !! یکی گفته : "شهدای 10" ظاهرا زنگ زدن از حراست به مدیرشون

این وقتی هست که خسته شدیم توی صف دایره شدیم نشستیم !!
+سومامون هم امسال یهو از کلاس پریدن بیرون : زلزله زلزله !!
-مدیر گرفتشون گفت :اخراج !! فرداش همشون سر کلاس نرفتن و نتونست اون ده دوازده نفر هم اخراج کنه !! تازه معذرت خواهی هم کرد که به خونواده ها زنگ زده بود !! =P~ =P~
+سال اولامونم یاد گرفتن امتحان کامپیوتر که خوششون نمیومد رو سفید دادن بلند شدن !!!
- نصیحت !
+روزای آخر سال هم دوباره امتحان رو همه شکلک کشیده بودن
-مدیر اومد گفت : من این چشم چشم دو ابرو ها رو بفرستم اداره ؟؟

+از این کارا هماهنگ شده شمام انجام دادین دیگه ؟؟؟
-نتیجه ؟؟









خلاصه طی خطابه های تاثیر گذار ما سه نفر بچه های طفلکی مردم اغفال شدن دبیر اومد سر کلاس گف خوب برگه بذارین همه گذاشتیم این بنده خدا هی سوال میگف ما نمی نوشتیم!
بعد گفت خیلی هم خوب!حالا که اینطوریه شفاهی میپرسم! :-ss :-sسه نفرو صدا زد از قضا......ما سه تا بودیم! 





:-ss بعد برگه هارو پخش کرد من که خونده بودم گفتم بیخیال شم ^#^ بعد دوستم علامت داد همه پا شدیم برگه هارو دادیم
اسم اول خوند گفتیم غایب دوم سوم ..... فهمید سر کاره زد به سیم اخر رفت که مدیرو بیاره فلنگو بستیم #
#
] دیگه یکی از بچه ها پرسید چی شده و ..خلاصه قضیه رو فهمیده بود [ این که امتحان فیزیک مهم نبوده ُ اینا واینکه ما 
