پاسخ : نوشته های آزاد
هر نگاهت آفتاب سوزاني است
كه تار و پود وجود مرا از هم مي گسلاند
و دير زمانيست كه ديگر گره اي كور در من نيست !
پرتويي از فراسوي چشمان خمارت مرا به انحصار سايه هاي نيمه برهنه در مي آورد
و من عاجز از رفتن باري ديگر بر مي خيزم بي آنكه بدانم دشوار است ترك تو !
هر كلامي كه تو آن...