پاسخ : خاطره نویسی روزانه
پارسال روز آخر یه اتفاق افتاد که من رو کشوند خونه ... از محفل جا موندم به خاطرش
امسال دیگه گفتم ببین پسر می گیری راحت می خوابی بهشم فکر نمی کنی ... چیزی هم نمی شه
نزدیکای 2 بود که فکر کنم خوابیدم
چند ساعت بعد
یه نفس راحت ... به خیر گذشت ... پنجره نشون می داد هوا گرگ...