پاسخ : آرزوی دوران بچگی!
من بچه كه بودم اون موقع ها كه مهد ِ كودك ميرفتم يه پسره بود تو مهد اسمش محمد بود
بعد ما خيلى هم ُ دوس داشتيم :))
هى ميومد ميگفت من يه روز مثل ِ شاهزاده ها با اسب ميام تو رو ميبرم با هم ازدواج كنيم
آرزو ُ روياهاى ما شده بود يه شاهزاده با اسبش :)) :))
تا اينكه بالاخره از...