نتایج جستجو

  1. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    روزی که دریا دیگر رویا نبود - 17 - به یاد دارم ؛ روزی را که روی صخره ها ایستاده بودیم . روزی که تابستان برایم معنای دیگری پیدا کرد . دریا مقابل مان سینه خیز شده بود و غرور در چشم هایمان موج می زد . از علاقه ام به آبی ها باخبر بود و مرا هل داد توی آب ! روزی که دریا دیگر رویا...
  2. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    چرک نویس [5] : نیمه ها - 16 - امروز نیمی از بهشت را تصورکردم . زیبا بود ... نیمه سیب ها ، نیمه رودها ، نیمه گل ها و نیمه گم شده ها ... راستی تولد با مرگ کامل می شد؟
  3. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    چرک نویس [4] : برگی از دیروز - 15 - خاطرات گذشته بهانه ای برای بی قراری های شبانه ام بود من نگران آینده ام نگران وعده هایی که به خودم داده بودم نگرانم "حال" از حال برود و آینده جایی برای برگی از دیروز با نام "تو" نداشته باشد !
  4. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    چرک نویس [4] : پیاده آمدم - 14 - پیاده آمدم پیاده خواهم رفت پاهای برهنه ام گواه تقدس راه من اند تو کفش هایت را واکس بزن !
  5. کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

    پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من! تعبیر جالبی بود آفرین . ادامه بده تا کمی با سبک نوشتنت آشنا بشیم ، اینجوری اشکالات بهتر پیدا می شه . در ضمن خواهش می کنم آخر هر سطر ... ( 3 نقطه ) نذار . شاید اینجوری می خوای حسی که داریُ به حواننده منتقل کنی اما نشانه گذاری صحیح همیشه بهتر بوده . قلمت...
  6. / اشـــعار بی وزن /

    پاسخ : / اشـــعار بی وزن / ;D خیلی خوب گفتی قبول دارم . شعر اول خُب راستش هیچ مطالعه ای در مورد شعر نداشتم و همین که جرئت کردم بذارمش اینجا کافیه برام ... X_X در مورد شعر دوم هم راست می گی چون تو مدت واقعا کمی نوشتم. شعر سوم حالا شاید بهتر شده باشه ;D مرسی که کمکم کردی چون واقعا نیاز به...
  7. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    پاسخ : دیوار های یک ذهن بیمار ... خیلی ممنون صدف عزیز در مورد پیشنهادتون اینکه خوشحال می شم ... نوشته های تک تک دوستان باعث قوی تر شدن این "دیوار" می شه . و این آرزوی قلبی من هست . بازم ممنون از نظرتون :)
  8. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    پاسخ : دیوار های یک ذهن بیمار ... مرسی از شما از اینکه برای نوشته هام ارزش قائلین و از موقع ایجاد این تاپیک با لایک هاتون اینو نشون دادین واقعا ممنونم . منتظر نظرات شما خواهم بود :)
  9. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    پاسخ : دیوار های یک ذهن بیمار ... اشعار از این به بعد در این تاپیک قرار می گیرند : http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,95431.msg904670.html
  10. / اشـــعار بی وزن /

    از خلوت آسمان امشب می ترسم کوبیدن انگشتان بر میز از بی تابی اوست شاید اما گذراست کنج این اتاق به ظاهر آبی شاعری می خواند تک چراغ اتاقش همان آفتاب است روز ها سرگرم تماشای زمینی ها می گذرند ... رفتار آدمک های اتاقش او را به تامل وا می دارد شعله ی شمع اتاقش مهتاب شب نیز سیاهی آبی هاست این ظلمت...
  11. / اشـــعار بی وزن /

    خاکــــ بغض گندم اعتراضش به نبود جرعه ای باران سایه سار نخل پیری که لب از لب نگشاید تا شاید برهاند خود را از تن خاک پوزخند مترسک به کلاغی نا آرام بانگ ناموزون کمک در پس غرور رفته به باد نخل و مترسک در رکوع قبله ای با نام کشاورز و خاک ... در تکاپوی رسیدن به شبی که صبحش در راه است گرچه...
  12. / اشـــعار بی وزن /

    پاسخ : / اشـــعار بی وزن / اولین شعر ... اولین اتفاق ! هیچ کس تنها نیست ! واقعا تنها کیست؟ او که شب ها اشک می ریزد روی تخت؟ یا که فریادش سکوت است بر روی بخت ؟ یار تنها کیست؟ جنس اشک هایش چیست؟ بغض شعر هایش غریب است با لبخند؟ آرزویش چیست؟ پیک مشروبش دو تااست اما خالی یکیست؟ گریزان از غروب است و...
  13. / اشـــعار بی وزن /

    گاهی "بی وزن" می سرایم تا درد هایت دلت "سنگینی" نکنند ... ! شروع تاپیک : 31 شهریور 1391 درود !
  14. چارلی چاپلین

    پاسخ : چارلی چاپلین من چیزی ازش نمی دونم ... فقط گهگاهی تحت تاثیر بعضی حرف هاش قرار می گیرم . یه دونَش یادمه . " یک عمر تلاش کردم تا بفهمند ولی فقط خندیدند ! " یا یه همچین چیزی ;D
  15. کشف استعداد ها با سمپاد

    پاسخ : کشف استعداد ها با سمپاد نمی دونم . انتظاری هم ازش نداشتم . وقتی یه لباس تنگ تنت کنن دستات بیشتر از اونی که می خوای بازتر نمی شه ! دوران ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان من تو 3 نوع مدرسه متفاوت بود و همه رو تجربه کردم . سمپاد کمک چندانی نکرده چون امکاناتی که من دوره راهنمایی تو مدرسه نمونه...
  16. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    خاکــــ - 13 - بغض گندم اعتراضش به نبود جرعه ای باران سایه سار نخل پیری که لب از لب نگشاید تا شاید برهاند خود را از تن خاک پوزخند مترسک به کلاغی نا آرام بانگ ناموزون کمک در پس غرور رفته به باد نخل و مترسک در رکوع قبله ای با نام کشاورز و خاک ... در تکاپوی رسیدن به شبی که صبحش در راه است...
  17. عکس بچگی کاربران

    پاسخ : عکس بچگی کاربران منم کوچولو بودماااا :-" ;D
  18. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    پاسخ : دیوار های یک ذهن بیمار ... مرسی ... :) شاید اینایی که گذاشتم در حدی نباشن که بشه انتقادشون کرد اما من همینجا استارت نوشتن رو زدم ، همینجا هم عیب هام رو پیدا می کنم . البته با کمک دوستان ;D
  19. دیوار های یک ذهن بیمار ...

    به مناسبت روز دختر - 12 - اواخر شهریور خنکای عصر تابستان سایه ی درخت انگور احاطه اش کرده دستانش پی بازی با برگ ها می جنبند موهایش هم در مسیر باد کیف کوچکش دو قدم دورتر از انگور میان برگ ها . خیره است به گل های سرخی که در دست دارد به سرخی لبهایش نیست اما بوی مادر می دهند او از جنس مادر است ...
  20. اعترافگاه!

    پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف می کنم تا دیروز به این فک نکرده بودم خودآگاه درسته نه خداگاه ٰ، البته فقط تو مفهوم ;D
Back
بالا