پاسخ : باز هم شب شده است :x
باز هم شب شده استشعر از خانوم حانیه مزین
آسمان غرق سرور
و اکنون به در کلبه ی بی نام و نشان
تنهایم...
نه صدای نه نوایی ...آه !
یار را میپایم
بلکه از در اید
دل جان باخته از درد مرا
همچو لب های پر از گلخندش بگشاید
اشک خونبار مرا با قدمش به رباید ..
چه خیالی..
چه...