نتایج جستجو

پاسخ : بزرگترین ترس شما من از پشت بوم خونمون تو شب خیلی میترسم :-ss شاید به خاطر اینه که شبا که تا دیر وقت بیدارم حس میکنم یکی روش راه میره :-s

پاسخ : رفتارتون با كسي كه ازش ناراحتيد من از دست یکی ناراحت باشم کلا باهاش بد حرف میزنم دم به دقیقه هم بهش گیر میدم >:p :-L X-( ~X( تا بیاد بگه چته( قیافه طرف در حین پرسیدن سوال :P با آگاهی از شخصیت من: [-o<) بعد من منفجر میشم بعد هم تموم میشه میره کلا ناراحتی برطرف میشه ولی عموما تو اینجور...

پاسخ : اعتماد به نفس من اعتماد به نفسم خیلی پایینه :(( کلا تا میام یه کم اعتماد بهنفس پیدا کنم همون یه ذره هم تموم میشه و عموما تو این مواقع امیدم هم پر میشه

پاسخ : تصور ما از کاربران (ورژن جدید) MissMarvelous سلام من نمیشناسمت پس حدسی میگم قد حدود 162 یکمی تپل :-" پوستت سفید صورتت گرد مهربونی خوش خنده ;D :)) =)) رو گونت چال داری(از این چالا که جون میده انگشتت رو توش بکنی ;D) از دیوار راست بالا میری >) خرابکارم هستی ;D(هستی؟ :-?) تیپت اسپرته...

پاسخ : آزمون‌شناختِ شخصیتِ میــرزبریگــز + نظرسنجي ENFP هستم ;D بازیگر :> روحانی :-" سرگرم کننده(دلقک؟؟؟طنز گو داستان گو؟؟؟ :-?) نویسنده :لایک :لایک آموزگار :-L(از بس بلا سر دبیرا آوردیم عمرا :-") سخنران الهام بخش ;D روان درمان گر (از این خوشم اومد با حال بود :لایک) :> برنامه ریز همایش(به من...

پاسخ : درون گرایی/ برون گرایی میشه یه تست برای تشخیص برون گرا یا درون گرا بودن بزارین؟ :-?

پاسخ : افتادن اولین دندان ! من اولین دندونم از دندون های فک پایینم بود که لق بود بد فوت میکردم میوم جلو منم خوشم میومد ;Dاما میترسیدم بکنمش :-s :-ss هیچی بابامم دندونم با نخ بست سر دیگه نخ رو وصل کرد به ماشین کنترلی داداشم ~X( داداشه نامردمم آنچنان باسرعت میرفت منم از ترس این که دندونم کنده...

پاسخ : اولین باری که پشت فرمون نشستین من با بابام بودم تو ماشین 6-7 سالم بود بابام پیاده شد از ماشین بره یه چیزی بگیره منم که شیطون >) پاشدم رفتم پشت فرمون سویچم که رو ماشین ;D اصلا شرایط واسه شیطونی عجیب جور بود >) جلو ماشینمون هم یه ماشین دیگه بود هیچی منم سویچ رو چرخوندم ماشین خورد به ماشین...

پاسخ : قصه های دوران کودکی! من بچه بودم یکی از عمه ها+یکی از خاله هام برام کتاب میگرفتن یکی از کتابایی که عمم برام میخوند جک و چکمه جادویی بود عاشقش بودم :x یکی هم که خالم برام گرفت با نوار بود اسمش درست یادم نیس ولی قهرمانش یه ماهی به اسم سوییمی بود :x

پاسخ : سمپادی ها نجف آباد میگن جوجه رو آخر پاییز میشمرنا ;D الان اولشه مهربونن نامهربونی هاشون رو هم میبینین :-" نمیگم که بدن اما تا شرایط به نفعشون هست خوبن این اردویی که میخوان شما رو ببرن دربرابر اون اردو طرح ولایت مخصوص فرزانگان اصفهان و حومه هیچه که برای اولین بار و فکر کنم آخرین بار اتفاق...

پاسخ : رفتگران طبیعت سمپادیا منم معاونت ;D منم تو کمک هستم :لایک

پاسخ : سمپادی ها نجف آباد شما اولی هارو میخوان ببرن اردو کجا؟؟؟؟؟ ~X( >:p ما دوما کلا آدم حساب نمیشیم :(( از بس معاون و مدیر عاشقمونن ;D

پاسخ : خاطرات ما از سوختن ! کلاس دو دبستان بودم از حموم اومد رفتم کناره بخاری لباس بپوشم در حین لباس پوشیدن شکمم چسبید به بخاری :(( جای پیچ بخاری هنوز رو شکمم مونده :|

پاسخ : سمپادی ها نجف آباد میخوان برامون لباس فرم یکسان بدوزن در 2 هفته :-s می شود عایا؟ :-? به من که زنگ نزدن شما چطور؟ ^#^

پاسخ : دفتر نقاشی سمپادی ها http://up-is.ir/s1/1378147108761.jpg یه تصویر کاتونی بود من با مداد کشیدم :( × به دلیل بزرگ بودن سایز ، ویرایش شد .

پاسخ : خط خطی های سمپادیا سال اول دبیرستان(سالی که گذشت) کلاس شیمی مندلیف بنده خدا http://up-is.ir/s1/1378145545452.jpg زیر تیغ اتود من رفته کلاس زیست چرخه زندگی دوستم http://up-is.ir/s1/1378145545993.jpg امیدوارم نبینه این پست رو :-" کلاس شیمی حل تمرینات http://up-is.ir/s1/1378145544931.jpg...

پاسخ : رشتهٔ علوم انسانی در مراکز سمپاد من با علاقه خودم رفتم رشته انسانی امسال سال دومی هست که تومدرسه ما رشته انسانی هست و خیلی خوشحالم که دولت فهمید یه کشور فقط دکتر و مهندس تیزهوش نمی خواد به سیاست مدار, اقتصادان , وکیل و.... تیزهوش هم نیاز داره در رشته های ریاضی و تجربی هم آدمایی که خیلی...

پاسخ : سمپادی ها نجف آباد بدبخت شدیم دوربین باشه هیچ غلطی نمیتونیم بکنیم [-o< :-L X-( ~X( >:p میگم معاونم عوض میشه؟

پاسخ : سوتی‌ها چن وقت پیش تو واحد بودم با دوستم میخواستم برم خرید قرار بود رسید به من بزنگه اسمه این دوستمم تو گوشیم دلقکه عکسش هم یه میمون کارتونیه <:-P 8-} این گوشیه ما هم اسم هر کسی زنگ میزنه رو بلند بلند میخونه من یه لحظه اومدم شالمو درست کنم اون راننده گوربه گور شده زد رو ترمز نتونسم...

پاسخ : سوتی‌ها سوتی برادر من در امروز من و داداشم امروز اساسن هم دیگرو خورد و خمیر کردیم و در آخر بنده چلاق شدم X-( و دستگیره درمون هم کنده شد :-" بعد که بابام اومد یه جوری درستش کرد وبه این فکر بود که من چه طوری دست گیره در رو کندم :o ظهر مامانم اومد خونه من داشتم شرح حال میدادم از اتفاقات صبح...