نتایج جستجو

  1. ازدواج سمپادی ها ، اصلاح نژاد بشر !

    پاسخ : ازدواج سمپادی ها-اصلاح نژاد بشر! من که گمون نکنم بتونم با افکار غیر سمپادی کنار بیام... مگه این که حداقل سر رشته ای از سمپاد داشته باشه
  2. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... شاعرا معمولا حرف دلشونو می نویسن.. ما هم سهممون از زندگی همین شعرا و محتواشون هست. :(
  3. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... قفس چرا من را نمی فهمند در این ظلمت نگاه سرد و بی مهری میان خاطرات روز دیرینم دلم تنها غمی دارد صدایم را به یاد آور که از شوق نگاه تو همانند شب مستی و آوای قلم گشته دگر اشکی در این دل بهر بودن نیست ولی این را بدان اشکم دلیلش بی تو بودن نیست دلیلش این قفس باشد...
  4. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... سال نو همگی مبارک اینم چند تا اثر از بنده ببخشید نبودم همه جا تیره است.می گویند شب رسیده.من که سخنشان را باور ندارم.مگر می شود با تو بود و تاریکی را معنی نمود.مگر هنگام با هم بودن شب معنی دارد؟! نه...!هرگز! اما.. نکند تو نیستی و این ها راست می گویند. نکند...
  5. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها جاتون خالي امروز از 32نفر فقط 7نفر رفته بوديم و ساعت 9هم برگشتيم خونه. ساعت اول دفاعي داشتيم.اومد تو گفت من درسمو ميدم بارون هم ميومد منم ازاول زنگ گيرداده بودم که زيربارون وسط طنا (واژه مشهدي گمون کنم.املاشم نميدونم) خيلي حال ميده اونم باشما اينقدر بين حرفاش گفتم خانوم بريم "وسط...
  6. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... امروز دلم خيلي گرفته. از صبح تاحالا 4تاشعر گفتم اين دوميش هنوز شبا به ياد تو به دفترم زل ميزنم باچشماي خيس دلم به شهر تو پل ميزنم هرچي ميخوام بگم هنوزمنتظرم به پاي تو نميتونم چون که دارم ،طرح يه بلبل ميزنم قافيه هام تموم شدن امادلم خسته نشد کنارقاب عکس عشق گل...
  7. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... صبح باراني امروز،پس از تاريكي قلمي تنها بود و من از ظلمت اين شهر غريب به فراسوي سخن هاي تو مي انديشيدم واژه هايي پرنور همچو دلتنگي يك ابر سپيد كه قلم را به نوا ميدارد و چه دور است دلت از همين شاخه ي عشقي كه ز آبست برون گوش كن حرف مرا كه هنوز در طلب دست دلت...
  8. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها امروز همون یه ذره آبرویی هم که داشتم پیش دبیر ریاضیمون رفت.از مدرسه داشتیم میومدیم که داشتم با گوشی حرف میزدم. ایشونم تیپش ظریف و کلا راحت میشه با بچه ها اشتباهش گرفت منم که حواسم به حرفیدن بود.نفهمیدم اینه. یهو گفت با کی حرف میزنی نگار؟ گفتم آقامون. ثانیه ای بعد قرمز شدم.ولی دمش...
  9. اشعاری برای سمپاد و سمپادیا

    پاسخ : درد و دل سمپاديا به زبان طنز دراوج تقدير وتشکر به لحاظ زيبايي.يه سوال فني ايجادميشه اين همون تاپيک پارسال نيست؟!
  10. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... به راحتي دراوج سختي به چاپ ميرسه مثل کتابچه شعر راحله کريمي(دبير زبانمون) اسم کتابچش "من آن زنم که راه به جايي نبرده است" بخريد بخونين خيلي قشنگه
  11. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... قبل از گذاشتن شعرا گفتن ايراداشو بگير بعد بزار اما حالا ميگم انشاء...در 2مهر 1390 اشعاربه صورت کتابچه ميخواد دربياد اسمش هم احتمالا "آواي روح"باشه.
  12. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... يعني اينقدربد بود صامت خان؟ ميشه بگي کجاش هماهنگى آهنگي نداشت؟!!!!
  13. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... باتشکراز جناب حافظ منظورتون از انسجام خوبي داشت رو ميشه شرح بدين مرسي
  14. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... واما شعربعدي °شام دل ميگذرد،تشنه ي يک نگاه توست اشک دوديده مي چکد،کلبه ي اشک وآه توست چون نفس گرم تنت ازشب من گذرکند مست وخمارميشوم، جامه به تن چو ماه توست عشق بهانه کرده أم درشب سردبي کسي هرم نفس هاي تو و عشوه ي من گناه توست قطره اي از سبوي لب بردل مست من...
  15. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... دوستان عزيز.اينم شعر جديد.مثل هميشه ميگم "نظرنشه فراموش" °ماه ميتابيددررقص باله ها جامه ي ازتن جداپروانه ها طول شب بامن سخن ميگفت از دست تودردست من، آوازه ها نغمه ي ي بوفو شب تنهاي من دست من خالي در اين ويرانه ها کوچه ي تاريک وسردپرزبرف عشق تو چون ردپاي واژه...
  16. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... 3شعرجديد و يک نثرهم درراهه اما قول ميدم مثه قبليا ديرنشه. مرسي ازهمتون
  17. خاطرات سوتی‌ها

    پاسخ : سوتی‌ها ماکلا دفاعي ازاول سال 26صفحه بهمون درس دادن.جلسه قبل گفت من از رو درس بخونم.اين ياروهم هي ميگفت درسمون عقبه و بين هرخط 5دقيقه فک ميزد.من و دوستمم که ميز آخريم از فرصت استفاده ميکرديم و صحبتامون رو ادامه ميداديم.يهوگفت مرتضوي.منم گفتم جانم؟ گفت اعتمادبه نفست منو کشته.خودت...
  18. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... طبق مشورت هاي بسيار عده ي کثيري گفتند اسم خودم خيلي خوبه. (نگار.م)
  19. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... هه.چه جالب.تو اتوبوسم الآن :-D آشنايي باوزنا درحد همون کلاساي مدرسه و چندتا ازکتاباي مامانم اما تمرين وا3 وزنا نداشتم يک سال و 4ماه فکرکنم بشه که شعرميگم اما نثر از راهنمايى مينوشتم
  20. آوای روح ( دلنوشته های ناقوس)

    پاسخ : و اما مجموعه ی اشعارم... منم که خود بيت پيشنهادي رو انتخاب نميکنم.فقط ميخوام دوستا کمک کرده باشن در بهتر شدن اشعار بالأخره هرکي يه نظري داره ديگه. نظرتونو راجع به خودشعر نگفتيد؟!
Back
بالا