پاسخ : سوتیها
دیشب رفته بودیم عروسی
بعد عروسی هم میخواستیم بریم باغ
بعد این داداش داماد اومد نشست تو ماشین ما
تو راه داشتیم میرفتیم
که ی دفه گوشی بابام زنگ زد
از اونجایی که من رو زنگ گوشی بابام حساس شدم
اعصابم خورد شد و گفتم: کدوم احمقی ِ که ساعت 1 نصفه شب زنگ میزنه؟ X-(
بابام: پدر داماده ;D...