نتایج جستجو

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1] ما تياتر بازي كرديم اقا، بياين از زحماتمون قدرداني كنين! :-"

پاسخ : تصـــــور ما از کاربران سایت اِ عابد ، عابد... من بگم! :دی ازین آدماس که اطلاعاتش وسیعِ ولی سطحی، بعد خیلی تخصصی هم می‌آد در موردِشون صحبت می‌کنه. :دی البته تو بعضی چیزا گویا واقعا اطلاعات داره! :-? بعد هم احساس می‌کنم اخلاقش از ایناس که بستگی داره چه جوری باهاش رفتار کنی، همون طوری...

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک بیتا نیومد مگه؟ ولی فضاش این قدر بد بود که شما ها این قدر افسرده شدین؟

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک خب خوبه. رفتنتون تاثیری هم داشت؟ تو روحیه ـشون و اینا.

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک آقا خوب بود؟ چی شد؟ _ من مجلس ختم یکی از فامیلامون بود نشد بیام! :-<_

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک بچه ها نه زود نیستا! :-" باید وایسیم همه برسن، بعد جمع شیم یه جای خوب پیدا کردن واس درس کردن پک ـا درست کردن پک ها... حالا بگذریم از این که این وسط کلی وقت صرفِ آشنایی و اینا می‌شه. یه روز میخواین زود پاشینا. :-" :دی

پاسخ : تصـــــور ما از کاربران سایت کیوانِ؟ :-" از این پسرایی که قدشون زیاد بلن نیس بعد مثن وقتی میخوان بخندن سرشون ُ میندازن پایین همچین محجوب ُ اینا! :دی یا مثه این آدمای معتقدی که اعتقادشون تعصب نیس. بعدم ازینا که هی حرف نمیزنن بعد یهو وارد بحث می‌شن طرف مقابلُ می‌کوبونن! :دی + صرفا یه...

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک خب برا اين كار بايد ببينيم تو پك هاي خوراكي چي ميخوايم بذاريم؟ تعداد اتاقاشون چن تان؟ احتمالا بايد ميوه بذاريم و يه كيك و ابميوه! بعد يه چيزي اين ميوه ها فقط اگه موز باشه دردسر نداره! بقيه ميوه ها رو بايد شست و اينا.

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک با این سنم با وضعِ روحیِ نسبتن مناسب جاشون بودم فرار میکردم! :-" + در حدِ ابتدایی که وضعشون بگذره نمیخوایم دکتر مهندس صادر کنیم ازشون که! :دی فیلم؟ :-? نظرِ خاصی ندارم در این باره چون تلوزیون و دی وی دی و این چیزا لازم داره... بعدشم آدما پیر که میشن بی طاقت...

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک سواد ندارن؟ :-؟ خو اگه سواد دارن نهضت سواد آموزی بذاریم! :-" اینو میگم چون مطمئنن اکثراشون الان فقط زندگی می‌کنن، که بگذرونن؛ و بمیرن! باید این جو از بین بره، زندگی هدف دار بشه واسشون!

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک آقا باس کارایی که میکنیم هدف داشته باشه! مثن من می‍گم هدفمون این باشه که امید به زندگی رو توشون ببریم بالا! میگم کتاب هم براشون بخریم ببریم... ولی این نفری یکی نه، مثلا یه چی مثه کتابخونه اگه دارن واس اون کتاب بخریم، اگه ندارن هم یه چی مثه کتاب خونه ایجاد...

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک منم به گل توی گلدون فک کردم... اخه گل فضای اونجا رو عوض میکنه، هم یه چیزِ که میمونه، مثل خوراکی نیست که در جا تموم شه... یه چیزی مثه شمعدونی مثلا... بعد مثلا هر اتاق یه دونه گلدون، بعد همون خوراکی و این چیزا هم باشه... چون همین نگه داری کردن از همین گلدون...

پاسخ : بازدید از آسایشگاه کهریزک با بيتا از همه نظر موافقم! يه حساب باشه بهش پول بريزيم بعد چن نفر برن بخرن! و ميگم اگه ديديم خوبه؛ ميشه در مورد بنياد كودك تعميمش داد! همون كمك هاي غير مادي و اينا! منم ميام تنها مسئلم همون جاشه...

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1] نمیدونم! :دی شاید همون جا بمونن! ولی دیدم که میز پژوهشی ـا تو اجرایی بود! :-" پس ریاضیا چی اقا؟ :-<

پاسخ : سمپادی‌های تهران [دبیرستان فرزانگان 1] اقا صحبت هايي بود حتي كه كارگا هنر و بكنن كلاس! مدرسه جا كم اورده خراب! :| اره پژوهش الان اونجاس كه خانوم تهراني هست! _اسمش چيه؟ :-"_

پاسخ : فراخوان نخستین مسابقه‌ی شعرخوانی اقا من میگم انتخاب شعر ُ شاعر تو اون سبک آزاد باشه... و میگم غزل باشه... غزل احساس میخواد خوندش! شعر نو خوندنش ولی نگاه میخواد! :دی _ دیدم که میگم! :دی :-" _

پاسخ : فراخوان نخستین مسابقه‌ی شعرخوانی بنده مطمئن نیستم بخوام بیام! ولی جالب به نظر میاد! 8-^ سنتی باشه! با هدف ترویج علاقمند کردن مردم به سنتی! بعدشم نرگس تو چه مشکلی با حافط داری؟ + حتی معاصر هم میتونه باشه! مشیری و اینا! 8-^

پاسخ : عکس بچگی کاربران من عاشق صاحب اون دستیم که رو سرمه! :)

پاسخ : زهرا.ر - ۵۷۷۸ داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد / ماتئی ویسنی یک جا داره ابراز علاقه کنم به این نمایشنامه ، که توی ایستگاه اتوبوس شروعش کردم و دمه خونه تموم شد... شبیه چن تا از نمایشنامه هایی که تاحالا خوندم از یه صحنه ی گنگ شروع میشد، با یه...

پاسخ : اعداد بر کفِ خیابان خب تا جایی که من خوندم گویا بحثِ واحدی دنبال نمیشه! من یه روز از مدرسه بر میگشتم ساعت 4 بعد از ظهر ، تو خیابون پرنده پر نمیزد... بعد داشتم میرفتم یهو یه پسر نه حتی آقا 30 ساله اینا از پشت درخت درومد هی پش سر من میگف : پییس.. وایسا کارت دارم.. در حد ِ دوییدن را...