پاسخ : سوتیها
یه بار واسه یکی از دختر خاله هام خواستگار اومده بود بعد نشسته بودیم خونه پدر بزرگم
آقا جونم هی 100 بار گفت واسه پریا (دختر خالم )خواستگار اومده استاد دانشگاست واینا (داشت واسه دایی بزرگم میگفت )
خلاصه من حرصم گرفت از روی حسادت دخترانه برگشتم گفتم آقا تو کجای کاری شوهرای من همه...