پاسخ : خاطرات سوتیها
یه بار داشتم نوشابه میخوردم مینوشیدم بابام منو خندوند نوشابه دقیقا از دماغم درومد دیشب داشتم این قضیه رو با یه حالت جدی توام با تفکر تعریف میکردم که یهو گفتم :هیچ وقت فراموش نمیکنم وقتی که نوشابه از دوغم درومد... :|
میخواستم بگم دماغم گفتم دوغم قیافه ی حضار تماشایی...