پاسخ : سوتیها
يه بار داشتم با تو يه بازارچه اى راه ميرفتم
راهروى طولانى اى به نظر مى اومد و منم حوصله نداشتم و قيافه ى جدى به خودم گرفته بودم و تند تند راه ميرفتم
غافل از اينكه ديوار ته راهرو آينه ست!
منم با جديت تمام رفتم تو آينه :-"
عجيبه كه خودمو تو آينه ديدم ولى نفهميدم خودمم و اين آينه...