چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟
تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمهسُرا سازِ خوشنوا آورد
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
که بادِ صبح نسیمِ گرهگشا آورد
رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد
صبا به خوشخبریِ هُدهُدِ سلیمان است
که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد
علاج ضعف دل ما کرشمهٔ ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد
مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد
به تنگچشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم
که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد
فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد
که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد
نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو
از جنگ میترسانیم گر جنگ شد گو جنگ شو
ماییم مست ایزدی زان بادههای سرمدی
تو عاقلی و فاضلی دربند نام و ننگ شو
رفتیم سوی شاه دین با جامههای کاغذین
تو عاشق نقش آمدی همچون قلم در رنگ شو در عشق جانان جان بده بیعشق نگشاید گره
ای روح این جا مست شو وی عقل این جا دنگ شو
گر لعل و گر سنگی هلا می غلط در سیل بلا
گر آب دریا کم شود آنگه برو دلتنگ شو
میباش همچون ماهیان در بحر آیان و روان
گر یاد خشکی آیدت از بحر سوی گنگ شو
گه بر لبت لب مینهد گه بر کنارت مینهد
چون آن کند رو نای شو چون این کند رو چنگ شو
سودای تنهایی مپز در خانه خلوت مخز
شد روز عرض عاشقان پیش آ و پیش آهنگ شو
اونوقت دبیر هندسه ما
خداست ، سر کلاسش اینطوریم: عسل مقاومت کن، ارزش نداره خونتو کثیف کنی ، فقط یکم مونده ، دیگه قرار نیست تا هفته بعد ببینیش ، عسل نکشش ، عسل آروم باش ، عسل کنایه نزن ، عسل خفه شو
یعنی یبار اومد ثابت کنه ارتفاع ها همرس اند بعد از بیست دقیقه آخرش یکی از دوستام پا شد رفت اخرشو توضیح داد ، د لعنتی از رو کتابو نمیتونی اثبات کنی
اصلا نگران نمراتت نباش. همش رو(تاکید میکنم همش رو) میشه جبران کرد. مهم اینه که امتحانات ترمت رو خوب بدی. نمونش خودم(البته اینم بگم که ترم اول با اینکه رتبه سه مدرسه بودم ولی بازم مستمر علوم یکی از دبیرا بهم ۱۹.۷۵ داده بود و مستمرم ۲۰ نشد البته انصافا نمرات افتضاحی داشتم و خیلی کارشون قابل درک بود)
روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند!
مشکلی دارم، زِ دانشمندِ مجلس بازپرس
توبهفرمایان، چرا خود توبه کمتر میکنند؟
گوییا باور نمیدارند روزِ داوری
کـاینهمه قَلب و دَغَل در کارِ داور میکنند
یارب، این نُودولَتان را با خَرِ خودْشان نشان
کـاینهمه ناز از غلامِ تُرک و اَسْتَر میکنند
ای گدای خانِقَه، بَرْجَه که در دیرِ مُغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حُسنِ بیپایان او، چندان که عاشق میکُشد
زمرهی دیگر به عشق از غیب سَر بَر میکنند
بر درِ مِیخانهی عشق، ای مَلَک، تسبیح گوی
کـاَندر آنجا، طینَتِ آدم مُخَمَّر میکنند
صبحدَم، از عرش میآمد خروشی، عقل گفت
قُدسیان، گویی که شعرِ حافظ از بَر میکنند
کِی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعلِ تو گر یابم انگشتریِ زنهار
صد مُلکِ سلیمانم در زیرِ نگین باشد غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد
هر کو نَکُنَد فهمی زین کِلکِ خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جامِ می و خونِ دل هر یک به کسی دادند
در دایرهٔ قسمت اوضاع چنین باشد
در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود
کاین شاهدِ بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بِشُد از خاطر
کاین سابقهٔ پیشین تا روزِ پَسین باشد