البته استدلال برای دموکراسی رو میشه حتی خیلی ریشهای تر پی گرفت و اونم اینکه حتی فارغ از پیامدهای مثبت و جذابش برای اکثریت انسانها، اساسا وقتی که "کشور" رو ملک مشاع طبقه بندی کنیم، و نه زمینِ شخصی یک فرد که بقیه رعیت و مستاجرشن(تصور قرون وسطایی از شاهنشاهی)، منطقا این یعنی اینکه مالکان حقیقی اون کشور، یعنی مردمش، نسبت بهش حق سرنوشت و تصمیمگیری از طریق مستقیم یا غیرمستقیم رو دارن. هر حالت دیگه ای، با مشاع و همگانی دونستنِ مالکیت بر یه کشور، در تضاده.