تو وسط زمستون رفته بودیم کوه...
یه کلاغ بود...
رفته بودم کوه دیدم هرچقد به سمتش میرم نمیپره...
اومدم گرفتم دستم دیدم چشاش یخ زده نمیبینه که بپره...

بردمش خونه دون دادم میخورد بعد پرید...
بعد ۵ ماه امروز دیدم وقتی از خونه میومدم بیرون اومد رو شونه هام نشست...

با اینکه زهر ترک شدم ولی قند تو دلم آب شد...

چقد دوسش داشتم...


عه رطرو
چاکر مرامتیییییم رفییییق..