دریافت محتوا توسط afstspeed

پاسخ : ... Rescue A & B ... دوستان امسال خودتونو برای یه برنامه نویسی قویتر آماده کنین. تا جایی که اطلاع دارم مقداری از قوانین مسابقات عوض شدن و راه های قدیمی در برایر بعضی هاشون پاسخگو نیستن..

پاسخ : پروژه آمار ~X( جان من کسی پروژشو داده برا منم بفرسته صواب ( املا ) داره...

پاسخ : تکست های ِ ماندگار ماه - مارتيك ماه در مياد كه چي بشه؟ ميخواد عزيز كي بشه؟ ماه درمياد چيكار كنه؟ باز آسمونو تار كنه؟ نميدونه تو هستي به جاي اون نشستي نميدونه تو ماهي تو كه رفيق راهي

پاسخ : شعرای بچگیمون چرا نگم... با رفيقان نشستيم شبي را ميزديم تا سحر قلقلي را اي دريغا كه پيكنيك تموم شد نعشگي بر رفيقان حروم شد . يادش بخير اتوبوسهاي سرويس راهنمايي...

پاسخ : ضرب المثل ها ، آپدیت میشوند ! هر چه خوار آيد خب خوار اومده ديگه تو اونور جوب...

پاسخ : زلزله :| اتفاقا از اولين چيزايي كه بهش فكر كردم نطنز بود ( قبلش به امتحانم فكر كرده بودم )

پاسخ : زلزله :| عجب... ملت ريختن بيرون... چقد باحال بود ميخواستم بخوابم!! ديدم دارم بندري ميزنم!!

پاسخ : سمپاد=فقط 1 ها؟!؟! موردي كه شعبه هاي ١ توش بهترن اينه كه امكانات بيشتري دارن. دليلشم اينه كه قديميترن

پاسخ : تنها بیرون رفتن من معمولا توی تابستون تا حداکثر ۱۱ خونم. ولی دوستامم بیرونن تا ۱-۲...

پاسخ : Iran Open 2013 http://uploadtak.com/viewer.php?file=i686_20130407_214912.jpg یعنی عاشق این عکسم من ...

پاسخ : شعرای بچگیمون این والا مال بچگیام نبود... راهنمایی بچا میخوندن شبانگاهان سوسک اومد خونمون از تو وان حموم من نترسیدم بابام گفتش این دیگه چی چی بود مثل آرپی جی بود من نترسیدم.... (با تشکر از بچا رهنون) دبستانم که بودم دو تا شعر حافظ بلد بودم. مخصوصا الا یا ایهاالساقی رو دوست میداشتم ;D تا...

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم هر موقع میخوام یه چیزی بخورم قسمت خوشمزش رو میذارم برای آخر کار اعتراف میکنم اگه تا ذره ی آخر غذامو نخورم عصبی میشم اعتراف میکنم کهخیلی آروم غذا میخورم و اگه در حین غذاخوردنم کسی از غذام چیزی برداره یا شروع کنه به جمع کردن غذا دیگه غذا نمیخورم و تا مدت مدیدی از...

پاسخ : سوتی‌ها امروز امتحان قطب داشتیم... سمپادهای اصفهان منو چند تا از دوستام امتحانو دادیمو ( ;D ) اومدیم تو حیاط دیدیم ایندفعه کسی دم در نیست بریم چند دقیقه ای جیم بزنیم یه چیزی بگیریم بخوریم ما هم شاد و خندان رفتیم و هنگام برگشت: ۳عدد ناظم دم درب مشاهده شدند. البته قرار گذاشته بودیم اگه...

پاسخ : اعترافگاه ! اعتراف میکنم از موقعی که میخوام بخوابم تا موقعی که دگه داره خوابم میبره تو سمپادیام... همین الآن از چشمام داره خون میزنه بیرون

پاسخ : سمپادی های اصفهان ما پیشیامونو بعد عید تو مدرسه ندیدیم توی عید البته میومدن درس بخوننا... آقا اگه میتینگ جدی شد اهمی اوهومی طرفا ما هم بوکونین مام خبِردار شیم