پاسخ : ه.الف.سایه
چقدر شعرای ِ اینجا کمه ... !
" سرگذشت "
باز باران است و ، شب چون جنگلی انبوه
از زمین آهسته می روید .
با نواهایی به هم پیچیده ، زیر ریزش باران ،
با خود او را زیر لب نجواست ،
سرگذشتی تلخ می گوید .
کوچه تاریک است .
بانگ پایی می شود نزدیک .
شاخه ای بر پنجره انگشت می ساید .
اشک...