ماه: سپتامبر 2009

Rubik’s Mirror Cube

بچه ها اين اون روبيك باحالس كه گفتم!
تو كاتالگش نوشته استراتژي بردشو پيدا كنين واسمون بفرستين!
اگه كسي علاقه داره به من بگه بياد تو گروه! دختر پسرشم فرقي نداره فوقش دو تا گروه مي شيم!

آخرشم اينجوري مي شه!

:دي

یکی با من حرف بزنه! حالم خوب نیست! اصلنننننننننن…!

آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا آقا یا بابا یا …

هو الرحیم

 

می فهمی که آقا شده معلم ریاضیتون! تو از آقا خوشت نمیاد! چون حرف ها رو هی تکرار می کنه!

بغت تو همه! آقا میاد سر کلاس! تو می ترسی، بلند میشی! آقا با بچه ها تا می کنه و باهاشون راجع به ادب، عفت و … صحب می کنه! آقا فوق لیسانس ریاضی شریف بود و داشت دکتری می خوند! آقا خیلی مخ بود! آقا بچه های اهل فکر رو دوست داشت! آقا معلم بود واقعا! آقا ولی خیلی لاغر و رنجور بود! آقا غذا نمی خورد! ما دلمون برا آقا می سوخت، واسه آقا کیک قهوه می بردیم! بچه ها کم کم به آقا وابسته شدن! آقا خیلی با استایل بود! دیگه همه چاکر آقا بودن! آقا ولی دومم درس می داد! دوما ولی یه کم نامرد بودن! آقا اولارو خیلی دوس داشت! آقائم دیگه به بچه ها وابسته شده بود! آقا دیگه آقا نبود! آقا دیگه مثل بابا شده بود! آقا نگران بچه ها بود! آقا نه بابا! بابا با بچه ها دردو دل می کرد دیگه! بابا با بچه ها(ش) دردو دل می کرد دیگه! بابا رو ولی دوما ازش شکایت کردن! بابا با ناراحتی از بچه هاش خداحافظی کرد! بابا از بچه ها جدا شد! بچه ها از بابا جدا شدن! بابا دیگه تو مدرسه درس نمی داد! بابا تو خانه ی ریاضی بود دیگه! ولی جز چنتا از بچه ها کسی اینو نمی دونست! اون چنتا بچه هرروز که می رفتن مدرسه یه سر به بابائم می زدن! بابا خیلی خوشحال می شد! بابا ولی خیلی کار داشت! بابا هی جلسه داشت! بابا هی دورتر شد! بابا ولی هی آقاتر شد! آقا دیگه دوست بود! آقا ولی خیلی صمیمی بود هنوز! آقا واسه بچه هایی که توشون استعداد می دید خیلی وقت می ذاشت! بچه های آقا تو جشنواره ی ریاضی پژوهان جوان دوم شدن! آقا بجز ریاضی خیلی چیزا به بچه ها یاد داده بود!بچه های آقا خیلی قوی تر از بچه های دیگه بودن، از هر نظر! بچه ها خوشحال بودن! آقا به بچه ها خیلی افتخار می کرد! آقا می خواست تو خانه ی ریاضی به بچه ها کار بده! آقا قراره با کمک بچه ها یه کتاب بنویسه! بچه ها خوشحالن! آقا تو فکر…

.

.

.

پ.ن:

یک موقعی می شود که از خودت راضی ای،  بعد به چه می اندیشی؟

یک موقعی می شود که فکر می کنی که از خودت راضی ای،  آن موقع چه؟

یک موقعی می شود که دیگران از تو راضیند،  بعد چه؟

بهترين برنامه هاي علمي رسانه تيم ملي

دوستان، … بهترين برنامه هاي علمي در رسانه تيم ملي را چه يافتيد؟ حرف سياسي فك نكنيد … ريلكس…نفس عميق…به پسرعمو هاي چارسوي علم فكر كنيد!
در اينجا مطلب ساده اي و صميمي و بي ادعا را كه از نظر ميگذرانيد در باب معرفي …شيش بخشه!چي؟توضيح واضحات!
بنظر من ، بترتيب مقاديري كه موقع ديدن ،گهگاه ، مرا به گاز زدن ديوار وا ميدارد!:
اول: شبكه چار: برنامه معرفت شباي قدر ويجه و ساير فوصول پنجشمبه ها 10 و نيم.(استاد ديناني…شيره!)

دوم:سخرانياي استاد الهي قمشه اي….عمرم رفت نفهميدم تايم پخش منظمش كيه…رندم ميزنم. هميشه از وسط ميگيرم.تا ميشينم استاد باي باي ميده زيرش مينويس ادامه دارد تا من گازرو بزنم!

سيم:شبكه چار: چارسوي علم :تيپ يك داره و دو. تيپ يك ظهرا موقع اخبار شبكه يك!…تيپ دو رو شبا هم داره…يا غروب…احتمال اينكه موضوع مورد علاقتون توش باشه يك به هفته…در كل هفته . تيپ يكش واسه زبونتون خوبه … زبون انگلندي تونو دراز ميكنه.

چهارم: كانال چهار:كتاب چار(!) ، نفس من بيده …سردردي چيزي شدين بشينين نيگاش كنين اينقد كه اين برنامه ارامش بخشه !مسكن. از بس كه كتاب كتاب ميكنن.و اعلام كتاباي جديد و منتخب قند تو دل ادم اب ميكنن. و گهگاه ، مقاديري حسرت، فرياد و فغان و و پا كوفتن و منم ميخام منم ميخام … دوشنبه ها ساعت 9 و نيم

5 :كانال چار : سينما چار ، مستند چار بويژه عيد نوروز …اونقد توپ ميشه كه اگر كنكوري باشين دوران طلايي رو به خاك سياه مينشونه.

شيش :شبكه اموزش: انسان و جهان…بهترين و خفن ترين مستندهاي در قيد حيات دنيا هر شب هر شب… جاي گاز زدن ديوار بيارش دوبلشه كه منو راهي بيابان نموده است …دوبلش اقاي ” ع ” نامييست!(حيف رمضونه) كه جاي 90 درصد شخصيتها و دانشمندا و مشاهير رو در ميياره و از صداي افتادن سيب نيوتون رو كلش (لوپ مشدد…پوك بوده؟!) تا گاليله در حال احتضار. ابدارچي و شيشه پاكن استوديو هم گاهي مي يان كمكش جاي جيمز واتسن و ماكس پلانك نطق ميكنن….ترجمه هم مرا گسيخته است…نظريه نسبيت خاص را گويند…نظريه خصوصي نسبت!..كلن فرح بخشه شديد!

هفت :كانال يك: اين شبها سر شب ميذاره شبهاي قديم اخر شب از شنبه تا چارشمبه …جاي ديواربگازش حضور اميرخاني بعنوان مهمان تو تيزرش بود…اين شب ها.

هشت: كانال چار : فرجه:جمعه ها لنگ ظهر(نميدونم الانم هست يا نه)…اقاي آسمان شب درباره موضوعات علمي كشوري با مهمان مي حرفه و گهگاه به سوالاي من در حوضه چرا ما نداريم چرا نمي كنيم چرا نمي كنيد براي علم كشور از زبون مسولين و دست عنداركاران (!) جواب ميدن (با ماهيت به گردن يه جاي ديگه انداختن)

نه: كانال چار: اردي بهشت …پنج شنبه ها لنگ ظهر(به گمانم)…گه گاه گفتگو سازنده مي يان اساس.

ده : كانال سه(!) : نه جومونگ نيست…نودم نيست…جفتش امواتشونو بيامرزه. يه سري مستنده ماله يه تيمه جوون كه گه گاه به فاصله هاي چندماه و تو تايم رندم ميذاره … گهگاه ساعت هاي سه و چهار رويت شدن…يه بار با اردو جهادين ، يه بار سفر استاني هيئت گاورمنت ، يه بار با المپياديا در روستاها! يه بار كانون اصلاح و تربيت دخترا…تيمارستان…اينجورياس…سوژه ها رو هم كه دارين لذا وعده گازتون محفوظه.

ده پريم:شبكه دو: شبكه كودك و چغله… اينو خالي ميذارم تا هر وقت كسي ديد” باب اسفنجي” رو ميذاره بگه بذارم بقيه مستفيض بشن .جاش محفوظه.

يازدهم: كاسياس !!

ياراي ذخيره: برنامه صفاريان پور با احراي آقاي آسمان شب دوشنبه ها 10…گفتگوهاي دو قدم مانده به بوغ خروس با اجرا صالح علا جان! هر شب هر شب…چارسوق كانال 4 ميان وعده اي وقتو بيوق شبكه چار با پخش انيشن كوتاه با سليقه شبكه چار،ارتباط ايراني با اجرا ميرفخرايي 5 شنبه ها ده…هوم…پس معرفتو كي داره!؟

——-
ميدونم تكراريه ،دو تاشم كه تازه باشه بازده ارسال رو نود حساب ميكنم!

hsl,aowdj

اصولاً بر این فکر بودم که اسم ها، با شخصیت ها خیلی جور در می آیند !

البته نمی دانم که اسم است که روی شخصیت یارو تأثیر می گذارد و یا اخلاقی که از آن شخص می بینیم اسمش را تحث تأثیر قرار می دهد(البته مثال نقض هم داریم، گیر ندین الکی دوباره !) چون از بچگی با آن اسم صدا می شده، شاید در شخصیتش تأثیر بگذارد، مثلاً اگر از بچگی به شما آشغال بگویند؛ شخصیت جالبی به خود می گیرید.

مثلاً “امیرحسین” برای من اصولاً به یک سری ویژگی های شخصیتی و حتی فیزیک منتهی می شود !

این افراد معمولاً چهارشانه هستند(کسانی که اسمشان امیرحسین است !)

به هر روی شما چه فکر می کنید ؟

یه مطلبی هم هست، روی ادامه مطلب کلیک کنید…

(بیشتر…)

مکعب روبیک

مکعب روبیک (Rubik’s Cube) یک پازل مکانیکی است که در سال ۱۹۷۴ توسط ارنو روبیک مجسمه ساز و پرفسور معماری در کشور مجارستان اختراع شد.

مکعب روبیک در چهار نوع مختلف وجود دارد: ۲×۲×۲ که به مکعب جیبی معروف است، ۳×۳×۳ رایجترین مکعب روبیک، ۴×۴×۴ که به انتقام روبیک معروف است، و در آخر نوع ۵×۵×۵ یا مکعب حرفه‌ای. نوع ۳×۳×۳ آن که رایجترین آنهاست نه سطح مربع شکل در هر طرف دارد، در مجموع پنجاه و چهار سطح می‌شوند که به اندازه بیست و هفت مکعب کوچک به هم چسبیده فضا را اشغال می‌کند. سطح مکعب روبیک را شش رنگ پوشانده‌است، هر وجه یک رنگ. مخترع آن نام مکعب جادویی را برای آن انتخاب کرد که در سال ۱۹۸۰ با نام مکعب روبیک در جهان پخش شد و می‌توان گفت که پرفروش ترین اسباب بازی جهان است.

مرتب کردن ان مکعب کاری بسیار و جالب ولی در عین حال طولانی و وقت گیر است. خیلی ها نمیتوانند بعد از به هم ریختن مکعب دوباره درستش کنند. برای همین من می خواهم الگوریتم مرتب کردن مکعب رو  اینجا قرار بدم :دی

(بیشتر…)

گذر زمان

سلام به همگی

این روزها تو این ماه عزیز خدایی که خیلی مهربونه میخواد بزنه تو پره ما و نمیدونم شاید میخواد مارو به خودمون بیاره و بگه بابا بنده ی من چند ساله داری راهو اشتباه میری .

خدایا دوست دارم ، چون همیشه به فکر منی . این روزا که این فیلم پنجمین خورشید پخش میشه گرچه فیلم مضخرفیه از نظر ظاهری اما وقتی تو متن ماجرا فرو میری میبینی که چه مطلب مهمی رو داره بیان میکنه . من نمی دونم اگه جای محسن بودم به کدوم زمان میرفتم ، گذشته یا آینده.

قطعا گذشته ، چرا که میتونستم گذشته رو جبران کنم و دیگه اشتباهاتم رو تکرار نکنم  اونوقت دیگه نیازی به رفتن به آینده هم نداشتم چون مطمئن بودم که آینده روشن خواهد بود. امام حیف و صد حیف که این یه رویا بیشتر نیست و محقق نمیشه .

اما خدا همه ی راه ها رو نبسته و میگه همین حال رو بچسب و درستش کن که آینده ت روشن باشه . میگه توبه کن و به سمت من بیا ، یکی از موقعیتهاش هم شبهای قدره و من میخوام از این موقعیت خوب خوب استفاده کنم . چرا که نمیخوام اوون لحظه ای که میمیرم در حسرت این باشم که چرا از این فرصتها که در زمان حال پیش اومد و من میدونستم که راهو عوضی رفتم برای درست کردن راهم و خودمو در مسیر قرار دادن استفاده نکردم.

بهتون التماس میکنم و ازتون خواهش میکنم که تو این شبها برای

سلامتی و ظهور امام زمان

پیشرفت مملکتمون

سلامت اخلاقی خودمون و خانوادمون

و عاقبت بخیری همدیگه دعا کنیم.

 

و در پایان ازتون میخوام که این شعر بسیار زیبا رو بخونید

طی شد این عمر تو دانی به چه سان / پوچ و بس تند چنان باد دمان / همه تقصیر من است این که خود می دانم / که نکردم فکری / که تعمق ننمودم روزی / ساعتی یا آنی / که چه سان می گذرد عمر گران

 کودکی رفت به بازی به فراغت به نشاط / فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات / همه گفتند کنون تا بچه است / بگذارید تا بخندد شادان / که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست / بایدش نالیدن / من نپرسیدم هیچ / که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن! / نتوان فارغ و آسوده ز غم ، همه شادی دیدن /همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشودن! /  سر هر بام که شد خوابیدن!/ من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟

 

هیچ کس نیز نگفت زندگی چیست؟ / چرا می آییم؟ / بعد از این چند صباح به کجا باید رفت ؟ / به چه سان باید رفت ؟ / با کدامین توشه به سفر باید رفت ؟ / من نپرسیدم هیچ / هیچ کسی نیز نگفت

 نوجوانی سپری گشت به بازی به فراغت به نشاط ، فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات / بعد از این باز نفهمیدم هیچ / که چه سان دی بگذشت / لیک گفتند / که جوان هست هنوز / بگذارید جوانی بکند / بهره از عمر برد کامروایی بکند / بگذارید که خوش باشد و مست / بعد از این باز او را عمری هست

 یک نفر بانگ برآورد که او /  از هم اکنون باید فکر فردا بکند / دیگری آوا داد / که چو فردا بشود فکر فردا بکند / دیگری گفت / همانطور که رفت دیروزش / بگذرد امروزش  /بگذرد فردایش

 با همه این احوال / من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت ؟ / آن همه قدرت و نیروی عظیم /  به چه ره مصرف گشت /  نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دمی / عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی / چه دانی که ز کف دادم مفت / من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت  / قدرت عهد شباب /  می توانست مرا تا به خدا پیش برد / لیک بیهوده تلف گشت جوانی

هیهات!               

 آن کسانی که نمی دانستند / زندگی یعنی چه ،راهنمایم بودند / عمرشان طی می گشت بی خود و بیهوده  / و مرا می گفتند که چو آنان باشم / که چو آنان دائم / فکر خوردن باشم  فکر گشتن / فکر تامین معاش / فکر ثروت باشم / فکر همسر باشم

کس مرا هیچ نگفت / زندگی خوردن نیست / زندگی ثروت نیست / زندگی داشتن همسر نیست / زندگانی کردن / فکر خود بودن و غافل از جهان بودن نیست 

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش فهمیدم!!!!!!!!!……………………………………..

 حال من می فهمم هدف از زیستن این است رفیق / من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هوا ها گسلم  پای در راه حقایق بنهم / با دلی آسوده / فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل / مملو از عشق و جوانمردی و زهد / در ره کشف حقایق کوشم / شربت جرات و امید و شهامت نوشم / زره جنگ برای بد و ناحق پوشم / ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم / آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم / شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش / ره نمایم به همه ، گر چه سراپا سوزم / من شدم خلق که مثمر باشم / نه چنین زائد و بی جوش و خروش / عمر بر باد و به حسرت خاموش

ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنی اش فهمیدم / حال می پندارم کین دو سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت / کودکی بی حاصل / نوجوانی باطل / وقت پیری غافل/ به زبانی دیگر/ کودکی در غفلت / در جوانی شهوت / در کهولت حسرت .

یا علی