بزرگ شوید در عین این كه بچه می‌مانید

سال 82 بود كه من وارد راهنمایی علامه حلی 2 شدم. یك سری از فارغ التحصیل های همان سال آمده بودند در اردوی آشنایی ما ، و از همان روزها به عنوان مشاور های دوره ی ما مشغول به كار شدند. سال 83 تابستان یك سری اردوهای دو روزه برگزار شد كه در یكی از آنها یكی از همین مشاورها جمله ای گفت كه من هنوز هم اگر مشغله‌ی ذهنی خاصی نداشته باشم ، در مورد معنی و برداشت های ممكن از این جمله فكر می‌كنم . آن جمله این بود‌ :‌ ((‌ شما باید یاد بگیرید بزرگ شوید در عین اینكه بچه می‌مانید. )).

تا تابستان 85 من برداشت های مختلفی از این جمله كشف كردم كه هر كدام به گونه ای با رفتار بچه ها نقض می‌شد. تا اینكه در آن تابستان به این نتیجه نتیجه رسیدم كه شخص می‌تواند از نظر ذهنی و جسمی بزرگ شود اما از كسی كینه ای به دل نگیرد تا در درون بچه بماند. این تعبیر آن زمان از نظر من درست به نظر می‌رسید اما یك اشكال بزرگ برای‌ من پیش آورد و آن اینكه با توجه به این تعبیر ، به دلیل اتفاقاتی كه آن سال در حلی  2 رخ داد با تقریب خوبی تمام همدوره های من  بزرگ شده بودند (‌بدون آنكه بچه بمانند ) و من برای تحقق معنی جمله ی مذكور تنها مانده بودم.

از تابستان 85 تا بهار 87 تغییرات زیادی در بچه های دوره ما بوجود آمد. برخی از این تغییرات سبب شد كه من در مطلق بودن نتیجه گیری سال 85 تردید كنم. در این دو سال من دیدم كه یك بچه با تمام بچگیش ممكن است از كسی  ناراحت شود و كینه به دل بگیرد اما بعد از مدتی این كینه از قلب او می‌رود. مشابه همان اتفاقی كه برای بسیاری از بچه های دوره ما رخ داد.

الآن تابستان 88 است. دو هفته پیش در راه برگشت به خانه با صحنه‌ی جالبی مواجه شدم. اتوبوسی از كنار من رد شد و من صدای مادری را شنیدم كه دو متر آن طرف تر از من به بچه‌ی خود گفت : ((بدو تا به اتوبوس برسیم‌.)). آن مادر به دنبال اتوبوس دوید و فرزند هم به دنبال او. اما آنچه توجه من را جلب كرد این بود كه بچه در حین دویدن به دنبال اتوبوس باز هم مشغول شیطنت های خود بود. در حین دویدن بالا و پایین می‌پرید و می‌خندید و … . شاید بچه ماندن یعنی این. یعنی اینكه بتوانی از هر اتفاقی نهایت لذت را ببری و هر وقت بخواهی از هر اتفاقی وسیله ای برای شادی و تفریح مهیا كنی.

من هنوز هم نمی‌دانم كه آیا برای این جمله می‌توانم معنی مطلقی متصور شوم یا نه. تابستان 89 شاید من هم مثل همان شخصی كه این جمله را به من و همدوره هایم گفت به محیط آموزشی برگردم و شاید تابستان 90 در اردویی بخواهم این جمله را كه نحوه‌ی نگرش من به زندگی را عوض كرد ، به جماعتی بگویم تا شاید بتوانم اندكی در دید آنها به زندگی اثر بگذارم. اما آیا تا آن زمان خود من معنی این جمله را درك كرده ام؟ آیا تا آن موقع من هنوز در درونم بچه مانده ام؟

40 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *